تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تاثیر نظام ارزشی در مفهوم اصلاح‏

گفتیم واژه اصلاح در قرآن یا از ماده صلح و یا از ماده صلاح است؛ و تکیه بحث ما بر اصلاح از ماده صلاح در مقابل فساد است. صلاح و فساد در قرآن از عام‏ترین مفاهیم ارزشی هستند. از آن جا که بعضی از نوجوانان ما با این اصطلاحات آشنا نیستند، درباره مفاهیم ارزشی توضیح مختصری می‏دهیم. مفاهیمی را که ما به کار می‏گیریم، گاه درباره چیزهایی است که هست و موجود است و گاه درباره چیزهایی است که می‏گوییم باید چنین شود یا نباید چنان شود. مفاهیمی را که در بطن معنای آن‏ها باید و نباید است، مفاهیم ارزشی می‏گویند. کار خوب کدام است؟ کاری است که باید انجام داد. کار بد کدام است؟ کاری که نباید انجام داد. صلاح چیست؟ چیز شایسته‏ای است که باید در پی آن بود. فساد چیست؟ چیزی که باید جلوی آن را گرفت یا نباید آن را انجام داد. صلاح و فساد دو مفهوم ارزشی هستند؛ یعنی وقتی آن‏ها را تحلیل کنیم، در آن‏ها باید و نباید وجود دارد. این مفاهیم ارزشی گاه محدود است و در مورد خاصی به کار می‏رود و گاه بسیار وسیع است و همه کارهای خوب یا همه کارهای بد را در بر می‏گیرد. به مفاهیمی که همه کارهای خوب یا همه کارهای بد را در بر می‏گیرند، مفاهیم ارزشی عام گویند. در قرآن چند مفهوم ارزشی عام وجود دارد که از جمله آن‏ها صلاح و فساد است. از دیگر مفاهیم ارزشی عام که در قرآن به کار رفته است، مفهوم معروف و منکر است.
معروف یعنی هر کار خوب، و منکر یعنی هر کار بد. خیر و شر نیز از مفاهیم عام ارزشی هستند که در قرآن کریم به کار رفته‏اند.
یکی از خواص مفاهیم ارزشی این است تکه معیارهای تجربی عینی ندارند. وقتی شما می‏گویید هوا گرم است یا این جا روشن است، می‏توانید آن را با تجربه عینی نشان دهید. مثلا اگر هوا به گونه‏ای است که شما عرق می‏کنید و ناراحت می‏شوید، هوا گرم است؛ اما اگر می‏لرزید، هوا سرد است. به همین ترتیب می‏توانید این چراغ را نشان دهید که روشن است و اگر کلید آن را بزنیم خاموش می‏شود. صحیح بودن یا غلط بودن این موارد را می‏توان با تجربه حسی و عینی نشان داد و معلوم نمود که جمله‏های این جا روشن است و هوا گرم است یا هوا گرم نیست صحیح است یا غلط. اما مفاهیم ارزشی این گونه نیستند. با کدام حس می‏توان خوبی یا بدی کاری را تجربه کرد؟ می‏گویند خوب و بد، صلاح و فساد و معروف و منکر، تابع دستگاه و نظام ارزشی هستند. افراد، گروه‏ها و جوامع برای خود، یک نظام ارزشی دارند، یعنی مجموعه‏ای از کارها را خوب و با ارزش می‏دانند و مجموعه‏ای را بد و ناروا می‏دانند. ممکن است کاری در یک نظام ارزشی، خوب و همان کار در نظام ارزشی دیگر، بد باشد. مثلا در یک جامعه احترام نمودن به دیگران به شکل خاصی انجام می‏شود و آن را خوب می‏دانند؛ در حالی که همان کار را در جامعه دیگر بد و زشت می‏دانند. بنابراین صلاح و فساد متناسب با نظام‏های ارزشی تفاوت دارند و این گونه نیست که همه مردم یک چیز را خوب و یک چیز را بد بدانند.
با توجه به این که صلاح و فساد و اصلاح و افساد از مفاهیم ارزشی هستند، اگر در موردی به کار بروند، جای این سؤال باقی است که بپرسیم اصلاح طبق کدام نظام ارزشی؟ آیا منظور اصلاح آمریکایی است یا اصلاح اسلامی؟ چرا مقام معظم رهبری فرمودند در جامعه ما اصلاح اسلامی، ایمانی و انقلابی مورد قبول همه است، اما اصلاح آمریکایی مورد قبول هیچ کس نیست؟ مگر اصلاح آمریکایی با اصلاح اسلامی چه فرقی دارد؟ جواب این است، که این که چه چیزی اصلاح به حساب آید، تابع نظام ارزشی و فرهنگی است که این واژه را به کار می‏برد. باید دید آن‏ها چه کاری را خوب و شایسته و چه کاری را بد و ناشایست می‏دانند؟ و چه معیاری برای سنجش خوب و بد و شایسته و ناشایست دارند؟ بنابراین، برای این که بدانیم چه کاری خوب و چه کاری بد است، ابتدا باید معیارهایمان را تعیین کنیم؛ یعنی ببینیم کدام نظام ارزشی را پذیرفته‏ایم؟
آیا نظام ارزشی اسلامی را پذیرفته‏ایم و می‏خواهیم اصلاح را بر اساس این نظام ارزشی انجام دهیم؛ یعنی می‏خواهیم هر چه اسلام می‏گوید خوب است، انجام دهیم و می‏خواهیم هر چه اسلام می‏گوید بد است، با آن مبارزه کنیم؟ یا آن که می‏خواهیم آنچه آمریکایی‏ها می‏گویند خوب است انجام دهیم، هر چند ضد اسلام باشد و کاری را که آن‏ها می‏گویند بد است، با آن مبارزه کنیم، هر چند کاری باشد که اسلام می‏گویند انجام بدهید؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟ آری، ممکن است.
توضیح آن که همه مردم، در همه شرایط و با همه اختلاف‏های فرهنگی، بد بودن برخی از چیزها را می‏فهمند و قبول می‏کنند. مثلا اگر کسی بی جهت دیگری را بزند یا به او ناسزا بگوید، یا کسی را بی جهت ترور کند، بر خلاف قانون و بدون آن که به کسی ظلم کرده باشد، او را بکشد، مال کسی را بی جهت تصرف کند یا به ناموس کسی تجاوز کند، در این صورت همه مردم می‏گویند کار بدی کرده است. در واقع، همه، این قبیل مصادیق ظلم را می‏شناسد و این موارد در تمام فرهنگ‏ها بد است. از طرف دیگر کارهایی هم هست که همه مردم خوب بودن آن‏ها را می‏دانند، مانند خدمت کردن برای سلامتی مردم. اگر کسی دارویی را کشف کرده و در اختیار مردم قرار دهد، به بهداشت خدمت نموده و همه مردم می‏گویند کار خوبی کرده است. در این موارد اختلاف پیش نمی‏آید.
اما همه موارد خوب و بد این گونه نیستند. برخی موارد امروزه مورد حاجت ماست و در جوامع مختلف به گونه‏های متفاوت با آن‏ها برخورد می‏شود. حتما شنیده‏اید که می‏گویند باید فرهنگ جهانی بشود، یا آمریکا می‏خواهد فرهنگ خود را بر تمام جهان تحمیل کند، دعوت به وحدت و فرهنگ، جهانی کردن فرهنگ و عالمگیر کردن فرهنگ غربی؛ این بدان جهت است که آن‏ها مسائلی را خوب و مسائلی را خوب و مسایل دیگر را بد می‏دانند و به دیگران می‏گویند که شما هم باید همین گونه فکر کنید. بعضی از مثال‏های آن زشت است و من در این جا ذکر نمی‏کنم، ولی مواردی از مصادیق این مطلب بین است. آن‏ها معتقدند مجازات‏های سخت، مثل بریدن دست، کتک زدن، اعلام کردن و احکامی از این قبیل، زشت و بد است. لذا در اعلامیه حقوق بشر آمده که همه کشورها باید مجازات‏های خشونت‏آمیز را لغو کنند. این یکی از موارد اعلامیه حقوق بشر است، مجازات‏های خشونت‏آمیز باید ملغی شود؛ یعنی تمام احکام جزایی اسلام که از دید آن‏ها مجازات‏های خشونت‏آمیز است، مثل دست کسی را بریدن، تازیانه زدن، اعدام کردن، به خصوص به صورت‏های عجیب و غریبی که در بعضی از حدود است، به رغم ایشان مجازات‏های خشونت‏آمیز است. اعلامیه حقوق بشر می‏گوید همه کشورهای دنیا باید سعی کنند این گونه مجازات‏ها را ملغی کنند. یعنی وجود این مجازات‏ها فساد است و باید اصلاح شود. به چه معنی باید اصلاح شود؟ باید این قانون‏ها لغو شود.
اما ما چه می‏گوییم؟ ما براساس فرهنگ اسلامی می‏گوییم آنچه قرآن فرموده است باید عمل بشود، اگر نشود فساد است. فساد به معنی ترک و تعطیل حدود الهی است، نه اجرای حدود الهی. آن‏ها می‏گویند اجرای حدود اسلامی فساد، زشت و بد است. باید با آن مبارزه کرد، قوانین آن را لغو کرد و از عمل به آن‏ها جلوگیری نمود. در این صورت اصلاح خواهد بود. این اصلاح بر اساس فرهنگ غربی است. در اعلامیه حقوق بشر هم آمده است. این که می‏گویند با خشونت مبارزه می‏کنند، منظور آن‏ها این است. وگرنه خشونت‏های عادی را که همه بد بودن آن را قبول دارند؛ بی جهت فحش دادن، بد اخلاقی کردن و امثال آن را چه کسی می‏گوید خوب است؟ همه می‏گویند این‏ها بد است.
کلام این است که دست دزد را بریدن، قاتل را اعدام کردن و آشوب گران را محارب حساب کردن و مجازات کردن چگونه است؟ ایشان می‏گویند این‏ها فساد و زشت است و امروزه دنیای مدرن این گونه اعمال را نمی‏پذیرد. باید آن‏ها ترک نمود و با آن مبارزه کرد تا اصلاح شود. اگر در مجموعه قوانینی چنین احکامی وجود دارد، آن مجموعه قوانین شایسته زندگی متمدن غربی نیست، پس باید اصلاح شود. اما اصلاحی که ما می‏گوییم کاملا بر عکس این نظریه است. اگر در موردی حدود الهی تعطیل شده باشد، باید آن را اجرا کرد تا اصلاح شود. اگر قانونی بر خلاف قانون اسلام است، باید آن را تغییر داد تا اصلاح شود. اگر قانون موافق اسلام شد، اصلاح، و اگر ضد اسلام شد، افساد می‏شود.