تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

فعالیت مخفیانه امام حسین (علیه السلام) در زمان معاویه‏

در این شرایط امام حسین (علیه السلام) چه کاری می‏توانست انجام دهد؟ کاری که حضرت می‏توانست انجام دهد این بود که در گوشه و کنار و به صورت محرمانه، افراد معدودی را پیدا کرده و آن‏ها را راهنمایی کند. به خصوص در ایام حج که بسیاری از مردم کشورهای مختلف جمع می‏شدند، حضرت سعی می‏کرد تا در مسجد الحرام، در منی یا در عرفات با آن‏ها تماس گرفته، صحبت کند و ایشان را راهنمایی نماید. به دو نمونه از کلمات امام حسین (علیه السلام) در این موارد توجه کنید. در یکی از اجتماعات که گویا در منی تشکیل شده بود، سیدالشهداء (علیه السلام) کسانی را که احتمال می‏داد سخنش برای آن‏ها مؤثر باشد، دور از چشم معاویه و مامورانش جمع کرد و به آن‏ها فرمود: اسمعوا مقالتی و اکتموا قولی(61)
یعنی حرف مرا بشنوید، اما رازدار باشید؛ سخن مرا پنهان نگه داشته و افشا نکنید. چه رازی را می‏خواهم به شما بگویم؟ می‏خواهم به شما بگویم که این حکومت، حکومت اسلامی نیست؛ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به دستور خدا برای بعد از خود، علی (علیه السلام) را تعیین کرده بود، ولی مسلمان‏ها نپذیرفتند و گفتند ما حکومت دموکراسی می‏خواهیم! بعد معاویه سر کار آمد و دیگر هیچ چیز را رعایت نکرد. می‏بینید معاویه چه ظلمی می‏کند؟ چگونه احکام اسلام ترک می‏شود و به مقدسات اسلام بی احترامی می‏شود؟ امام حسین (علیه السلام) می‏گوید من فقط می‏خواهم به شما بگویم بدانید که این حکومت حق نیست؛ نمی‏گویم قیام کنید؛ سخن مرا بشنوید و به کسی هم نگویید که حسین (علیه السلام) چنین سخنانی به ما گفته است؛ رازدار باشید. ثم ارجعوا الی امصارکم و قبائلکم، من امنتم و ثقتم به فادعوهم الی ما تعلمون یعنی برگردید به شهرها و قبایلتان و افرادی را بیابید که کاملا به رازداری آن‏ها اطمینان دارید و به آن‏ها آن چیزهایی را که می‏دانید و آنچه را من به شما گفتم و قبول دارید، منتقل کنید. این همه کتمان و رازداری و کار مخفیانه برای چه بود؟ آیا امام حسین (علیه السلام) می‏خواست به این وسیله، زمینه حکومت خود را فراهم کند؟ خیر، حضرت می‏دانست که وضع چگونه است و خودشان می‏فرمایند که چرا این سخنان را می‏گویم.
می‏فرماید: فانی اخاف ان یندرس هذا الحق و یذهب یعنی من می‏ترسم حق به طور کلی فراموش شود و مردم ندانند که اسلام حق بود و حکومت حق چه بود؟ ارزش‏های اسلامی چه بود؟ در این شرایط حکومت در اختیار معاویه بود و امام حسین (علیه السلام) نمی‏توانست مقاومت و مبارزه کند، به طوری که اگر امام حسین (علیه السلام) حرف می‏زد، او را ترور می‏کردند و نتیجه‏ای از ترور او حاصل نمی‏شد. لذا آن حضرت با افراد به صورت تک تک تماس می‏گرفت و گاهی چند نفر را یک جا جمع می‏کرد و به آن‏ها سفارش می‏کرد که رازدار باشید، و می‏فرمود ترس من این است که در روی زمین حق به کلی مندرس و کهنه شده و فراموش گردد و هیچ کس نداند حق چیست.
اگر مردم حق را بشناسند، ولی هوس‏ها، مقام پرستی و شهوت‏پرستی آن‏ها نگذارد به آن عمل کنند، کار بر علما آسان است؛ چون بر مردم اتمام حجت شده است و علما حجت دارند که مردم حق را می‏شناسند و با این حال عمل نمی‏کنند. اما آن جایی که حق در حال فراموش شدن است، وظیفه عالم سخت‏تر است. اگر امکان داشته باشد که علنا فعالیت کند، لااقل آرام می‏شود که من وظیفه‏ام را انجام دادم. حداکثر این است که او را می‏کشند و مثل شیخ فضل الله او را دار می‏زنند؛ بیش از این که نیست؛ اما خاطرش آسوده است که وظیفه‏ام را انجام داده‏ام. مگر شیخ فضل الله نگران بود؟ کاملا آسوده خاطر بود که من وظیفه‏ام را انجام داده‏ام. اما زمانی که نتوان حرف حق را زد و انواع تهمت را به انسان بزنند، گرچه تهمت سهل است، برچسب هایی می‏زنند که دیگر سخن شخص اثر نکند، در این صورت گفتن و نگفتن مساوی می‏شود. در این حال اگر سخن بگویی، نتیجه‏اش کشته شدن است و هیچ اثری هم بر آن مترتب نمی‏شود. این است که باعث رنج و عذاب روحی است و امام حسین (علیه السلام) چنین عذابی را تحمل می‏کرد. شما را به خدا این خون دل و مظلومیت بدتر است یا کشته شدن روز عاشورا؟ امام حسین (علیه السلام) بیست سال و به خصوص ده سال بعد از شهادت امام حسن (علیه السلام) این چنین خون دل می‏خورد.
می‏فرماید: فانی اخاف ان یندرس هذا الحق و یذهب و ادامه می‏دهد: البته من به وعده خدا اطمینان دارم که و الله متم نوره و لو کره الکافرون؛(62) اما با شرایطی که بنی امیه به وجود آورده‏اند، حق در حال از بین رفتن و فراموش شدن است. ملاحظه کنید که امام حسین (علیه السلام) در خانه خودش، در مدینه، در زادگاهش، در جایی که مردم او را روی دوش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دیده‏اند، نمی‏تواند حرف بزند. باید ایام حج در منی عده‏ای را جمع کند و با آن‏ها خصوصی صحبت کند.نمونه دیگر، سخنان امام حسین (علیه السلام) با جمعی از نخبگان در سفر حج است. حضرت در این سفر فرصتی به دست آورد و مقدماتی فراهم کرد و از دوستان و یارانش، افرادی را شناسایی نمود، اجتماع محرمانه‏ای تشکیل شد و حضرت برای ایشان صحبت کرد.
در جلسه آینده درباره سخنان حضرت در آن جمع بیش‏تر صحبت می‏کنم. اکنون فقط به بخشی از این سخنان می‏پردازم. حضرت ابتدا این نخبگان را مورد سرزنش قرار داد که شما به وظیفه خود عمل نمی‏کنید، امر به معروف و نهی از منکر نمی‏کنید و از مال و جان خودتان می‏ترسید. بعد از این، در آخر دعا می‏کند و می‏فرماید: اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام(63) نه این که می‏خواستیم از حطام دنیا، از خار و خس دنیا برای خود چیز اضافه‏ای به دست آوریم. و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک همه این کارها در درجه اول برای این بود که ما آثار، پایه‏ها و ارزش‏های دین را به مردم نشان دهیم و وظیفه هدایت گری خود را عمل کنیم، تا مردم حق را از باطل بشناسند و حق در لا به لای ابرهای تیره و آب‏های گل آلود گم نشود؛ و در درجه بعد - تا اندازه‏ای که می‏توانیم - کارهای فاسد را اصلاح کنیم و جلوی کارهای غلطی که در جامعه انجام می‏شود بگیریم. هدف ما این بود که در سایه این انجام وظیفه: و یا من المظلومون من عبادک مردم ستم دیده به امنیت برسند.
ملاحظه کنید، معاویه به امام حسین (علیه السلام) می‏گفت: اگر تو با یزید بیعت کنی، امنیت جامعه حفظ می‏شود. امام حسین (علیه السلام) می‏گوید: تویی که امنیت مردم را از بین برده‏ای؛ به جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده‏ای. هنگامی که بسر بن ارطاه به مدینه آمد، به دختران مهاجرین و انصار تجاوز کرد. هنوز چند دهه از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته است که به نام خلیفه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به دختران مردم تجاوز کردند، با این حال به امام حسین (علیه السلام) می‏گوید: اگر تو با یزید بیعت کنی، امنیت جامعه حفظ می‏شود. امنیت به مذاق معاویه یعنی چه؟ یعنی ما مسلط باشیم و هر چه خواستیم بکنیم؛ این امنیت است!
امام حسین (علیه السلام) می‏گوید: من برای این قیام می‏کنم که مظلومان به امنیت برسند.
و یعلم بفرائضک و سنتک و احکامک هدف ما این است که واجبات، مستحبات و احکام خدا در جامعه اجرا بشود. ما برای پول و مقام، قیام نکردیم. هدف از به خطر انداختن جان، فراهم کردن زمینه عیش و عشرت نیست. هدف کسی که برای خدا و دین خدا جان خود را به خطر می‏اندازد، پول و مقام نیست؛ بعد از کشته شدن، مقام و پول به چه کار او می‏آید؟ آرزوی ما این است که دین خدا در جامعه حاکم گردیده و احکام خدا اجرا شود. امام حسین (علیه السلام) در ادامه سخنانش می‏فرماید: فانکم الا تنصرونا و تنصوفونا قوی الظلمه علیکم جوی را که امام (علیه السلام) در آن سخن می‏گوید در نظر بگیرید؛ امام حسین (علیه السلام) نخبگان مسلمان را تک تک شناسایی نموده و آن‏ها را در جلسه‏ای جمع کرده و برای آنان صحبت می‏کند. می‏فرماید: اگر شما ما را کمک نکنید و با ما به انصاف رفتار نکنید، ظالمان بر شما پیروز می‏شوند، و عملوا فی اطفاء نور نبیکم و تلاش می‏کنند تا نور پیامبرتان را خاموش کنند. آیا راضی هستید و می‏خواهید این گونه شود؟ اگر نمی‏خواهید، این قدر ما را تنها نگذارید و لااقل از کمک زبانی مضایقه نکنید. اگر کمک نکنید، به چنین سر انجامی مبتلا خواهید شد؛ ظالمان بر شما مسلط می‏شوند و دیگر کسی به حرف شما گوش نخواهد داد بیست سال امام حسین (علیه السلام) در مدینه این گونه رفتار می‏کرد. نمی‏توانست در خطبه نماز جمعه سخنرانی کند؛ چنین اجازه‏ای به او نمی‏دادند. خطیب باید از طرف معاویه انتخاب می‏شد و باید علی (علیه السلام) را لعن کند و امام هم بنشیند و گوش دهد.
اگر ابی عبدالله در چنین شرایطی قیام می‏کرد، حداکثر نتیجه‏ای که حاصل می‏شد این بود که، عده‏ای از مردم که آدم‏های خوب را دوست داشتند، می‏گفتند حیف شد که امام حسین (علیه السلام) از دست رفت و بعد از چندی هم نام او فراموش می‏شد. الان شما دوستان و شیعیان علی (علیه السلام) چند بار نام عمرو بن حمق را شنیده‏اید؟ در این جمعیت چند ده هزار نفری چند نفر هستند که عمرو بن حمق یا رشید هجری را بشناسند. اگر امام حسین (علیه السلام) در آن شرایط قیام می‏کرد، او نیز نهایتا یکی مانند آن‏ها می‏شد. زید بن علی بن الحسین چه شد؟ شما چه مقدار از تاریخ زید بن علی بن الحسین می‏دانید و چه قدر برای او عزاداری می‏کنید؟ آیا تا به حال مجلسی برای زید بن علی بن الحسین تشکیل شده که مردم برای او شک بریزند؟ با این که او قیام کرد، کشته شد، بدنش را به دار زدند و مدت‏ها بر سر دار ماند. اگر امام حسین (علیه السلام) هم در زمان معاویه قیام می‏کرد، همین طور می‏شد. اولا مردم از او استقبال نمی‏کردند؛ برای این که معاویه کارهای خود را با شیطنت انجام می‏داد و مثل یزید نبود که بدون سیاست به هر اقدامی دست بزند. معاویه از روی شیطنت، امام حسین (علیه السلام) را هم نهی از منکر می‏کرد و می‏گفت: غیبت یزید را نکن. به یاد دارم در اوایل نهضت، وقتی حضرت امام (قدس السره الشریف) درباره شاه بدگویی می‏کردند، بعضی از مقدسان می‏گفتند ما نمی‏دانیم شنیدن این غیبت‏ها جایز است یا جایز نیست! امروز هم از بدها که بگذریم، همین کوتاه نظری‏ها، کج فکری‏ها و تاریک بینی‏ها در میان بسیاری از مردم خوب وجود دارد که سوراخ دعا را گم می‏کنند و نمی‏دانند کجا و به چه صورتی باید امر به معروف کرد. مقداری هم تقصیر از بنده و امثال بنده است که این مسائل را درست بیان نکرده‏ایم.
لذا دلیل این که امام حسین (علیه السلام) در زمان معاویه قیام نکرد، این بود که شرایط به گونه‏ای نبود که بتواند رسالت خود را با مظلومیت و شهادت خود در تاریخ ثبت کند تا جاودانه بماند و در تاریخ گم نشود. اما در زمان یزید چنین قیام حساب شده‏ای کرد. البته این نقشه‏ها تنظیم شده بود و شواهد فراوانی وجود دارد که امام حسین (علیه السلام) می‏دانست چه می‏کند؟ بارها گفته بود و در طول راه هم چندین مرتبه گفت که عاقبت این سفر شهادت است. ولی به هر حال نقشه الهی ماهرانه‏ای بود برای این که حسین (علیه السلام) آن گونه به شهادت برسد تا نامش الی الابد همچون چراغ فروزانی همه عوالم را در همه زمان‏ها روشن کند؛ به گونه‏ای که کفار، بت پرستان، یهودیان و مسیحیان درباره حسین (علیه السلام) سخن‏ها بگویند، و شما هم حتما بارها از بزرگان وعاظ شنیده‏اید و کتاب‏های فراوانی نیز در این زمینه نوشته شده است.
بنابراین، درباره این سؤال که چگونه مردم حاضر شدند حسین (علیه السلام) را بکشند؟
حاصل جواب این شد که بعضی با تطمیع یعنی با پول خریده شدند؛ همان طور که امروز گاهی حاضرند با پول در مجلس رای بخرند؛ روزنامه‏ها نوشتند و کسی هم تکذیب نکرد. در چند روزنامه نوشتند که نماینده بهشهر و نکا گفت: به من پیشنهاد کردند به فلان کس رای بده و این مقدار هم پول بگیر!(64) کسی هم تکذیب نکرد! آن روز هم معاویه برای این که کسانی را جذب کند پول می‏داد و افراد را می‏خرید. گروه دیگری را با تهدید، با زهر چشم گرفتن، با قساوت، با کشتارهای قساوت‏آمیز، ترساند، و بالاخره توده مردم را در هر زمانی با نوعی از تبلیغ و با تاکتیکی خاص فریب داد. در شرایطی که مردم این چنین تحت تاثیر تبلیغات بودند و تبلیغات مغزها را احاطه کرده بود و از طرفی هم بعضی پول می‏گرفتند و از طرف دیگر هم ترس بر جامعه حاکم بود، دیگر برای مردم اراده و اختیار درست و انتخاب آگاهانه‏ای باقی نمی‏ماند. مسلم بن عقیل می‏آمد و برای مردم کوفه سخنرانی می‏کرد وتوضیح می‏داد؛ آن‏ها هم بیعت می‏کردند. صبح بیعت می‏کردند، اما شب بیعت خود را می‏شکستند. و به این ترتیب بود که کسانی که خودشان برای ابی عبدالله نامه نوشتند و او را برای پذیرفتن حکومت دعوت کردند، همان مردم شمشیر کشیدند و آن حضرت را به شهادت رساندند. همان‏ها برای حضور در کربلا و ریختن خون ابی عبدالله مسابقه گذاشتند. صبح عاشورا وقتی عمر سعد می‏خواست مردم را به سمت خیمه‏های ابی عبدالله حرکت بدهد، به اصطلاح نماز خواند و بعد گفت: یا خیل الله! ارکبی و بالجنه البشری(65) ای سواره نظام خدا - کسانی را که برای ریختن خون امام حسین (علیه السلام) جمع شده بودند سواره نظام خدا خطاب می‏کرد! - ای سواره نظام خدا! بر اسب هایتان سوار شده، حسین (علیه السلام) را بکشید و به بهشت بروید! راه بهشت رفتن، کشتن سیدالشهداء (علیه السلام) است! چرا؟ برای این که عمر سعد به حکومت ری برسد؛ برای این که او به حکومت ری برسد، کشتن سیدالشهداء (علیه السلام) راه بهشت رفتن و سپاهیان او خیل الله ما باید از این صحنه‏های تاریخ برای زندگی خود عبرت بگیریم. حسین (علیه السلام) هزار و سیصد سال پیش به شهادت رسید و یزید هم به درک واصل شد؛ ولی ما باید از مجالس عزاداری استفاده کنیم که امروز چه باید کرد. نه راه یزید و نه تفکر عمر سعد تمام شده و نه سیاست‏های آنان تغییر کرده است. رگ‏رگ است این آب شیرین و آب شور. افراد عوض می‏شوند، ولی سیاست‏ها همان است و خناس‏ها همان گونه هستند. به بیوت بزرگان می‏روند و وسوسه می‏کنند که فلان شخص مسؤول چه مقاماتی دارد؛ چه قدر به اسلام خدمت کرده است و اگر این‏ها نباشند، اسلام از بین می‏رود و آمریکا می‏آید ایران را نابود می‏کند! این حرف‏ها بچه گانه است. اولا آمریکا آن وقتی که بر ایران مسلط بود و همه چیز را در دست داشت، چه غلطی توانست بکند که امروز که شصت میلیون مسلمان علاقه‏مند به انقلاب و اسلام در این کشور وجود دارد، بتواند؟ ثانیا مگر وعده‏های خدا کجا رفته است؟ مگر ان تنصروا الله ینصرکم(66) دروغ شده است؟! آیا قرائت جدیدی پیدا کرده است؟! با خدا باشید تا خدا با شما باشد. اگر عزت دنیا را می‏خواهید، در سایه اطاعت خدا به دست خواهد آمد، اگر عزت آخرت را می‏خواهید، در سایه بندگی خدا حاصل می‏شود، و سعادت دنیا و آخرت در سایه پیروی از امام حسین (علیه السلام) است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته