تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

دقت علی (علیه السلام) در اجرای احکام و حدود الهی‏

در این جا نکته‏ای را به عنوان جمله معترضه عرض می‏کنم؛ ممکن است در اذهان ساده این شبهه مطرح می‏شود که، اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) با معاویه، یا با سایرین، مقداری مماشات کرده بودند، کار به این جا نمی‏کشید. امروزه برای تضعیف مقام ولایت به طور کلی، و مقام عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) به طور خاص، خیلی می‏کوشند تا خدشه‏هایی در رفتار آن‏ها وارد کنند، شبهه هایی ایجاد کنند، تا نسل آینده ما آن ایمان عمیق را به عصمت و برتری آن‏ها در همه شؤون نپذیرند. بعد هم در ذهن ایشان بیابند که شاید یک راه بهتری هم بود، شاید این بزرگواران در برخی موارد اشتباه کردند. شاید که مطرح شد، فتح باب می‏شود، آن گاه زیر سؤال بردن همه چیز امکان‏پذیر می‏شود.
همچنان که الان این گونه کارها را انجام می‏دهند.
خوب، ممکن است شبهه به این صورت مطرح شود، البته من را به خاطر این که شبهه را ترسیم می‏کنم معذور بدارید، برای این که شبهه را تبیین کنم ناچار مقداری توضیح بدهم، انشاء الله بعد از طرح شبهه جواب آن را به روشنی عرض خواهم کرد.
مثلا در مقام شبهه به این صورت می‏گویند که زمانی که مردم آمدند و با علی (علیه السلام)، با آن هجوم عجیب و بی سابقه بیعت کردند، که خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن بدین گونه تعریف می‏فرماید که نزدیک بود حسنین (علیه السلام) زیر دست و پا بمانند، در بین مردم کسانی آمدند با حضرت بیعت کردند که شخصیت‏های برجسته آن روز بودند، به عنوان نمونه طلحه و زبیر آدمهای معمولی نبودند. همان گونه که می‏دانید، خلیفه دوم شورای شش نفره‏ای را تعیین کرده بود، که بعد از او این هیات شش نفره از بین خودشان خلیفه را انتخاب کنند. طلحه و زبیر دو نفر از این افراد بودند. این‏ها کسانی بودند که خودشان کاندیدای خلافت بودند، و آمدند با علی (علیه السلام) بیعت کردند.
کسانی این گونه ترسیم می‏کنند، خوب بود علی (علیه السلام) این‏ها را دعوت می‏کرد و از آن‏ها دلجویی به عمل می‏آورد، هدیه‏ای به آنان می‏داد، هنگامی که از او وقت ملاقات می‏خواستند، فورا به آن‏ها وقت می‏داد، از آنان پذیرایی می‏کرد، به خاطر این که بیعت کرده بودند با آن‏ها می‏نشست و می‏گفت: برادران عزیزم! خیلی خوش آمدید! من این مقام را از شما دارم. شما بودید که از من حکایت کردید و من به خلافت رسیدم، از شما متشکرم! خوب، چه ایرادی داشت این گونه چرب زبانی کند، بعد هم برای ایشان شامی مهیا می‏کرد و به ایشان سور می‏داد. حضرت که می‏دانست این‏ها چه خیالی در سر دارند، لااقل احتمال آن را می‏داد، اگر نگوییم علم امامت داشت و از کارهای آینده آن‏ها با خبر بود، روحیات ایشان را می‏شناخت و می‏دانست چگونه انسان هایی هستند، این احتمال را می‏داد که اگر با آن‏ها مماشات نکند، جنگ جمل را به راه می‏اندازند، حداقل احتمال این مساله را می‏داد. خوب بود برای این که چنین نشود، این همه خونریزی و جنگ رخ ندهد، و نیروها از بین نرود - و به جای آن ممکن بود این نیروها برای بازسازی کشور، به کار گرفته شده و پیشرفت اقتصادی حاصل شود - به ایشان می‏گفت بیایید با یکدیگر همکاری و همفکری کنیم، شما طرحی تهیه کنید، ما هم بررسی می‏کنیم. یا حتی بخشی از مملکت در اختیار شما باشد و شما آن را اداره کنید، اگر شما ولایت کوفه و بصره را می‏خواهید، ارزانی شما. شام و مصر را می‏خواهید، ما هم مضایقه‏ای نخواهیم داشت، با هم همکاری می‏کنیم. به این صورت با آن‏ها صحبت می‏کرد، بعد هم بخشی از بیت المال را در اختیار آن‏ها قرار داده، دست ایشان را باز می‏گذاشت، این‏ها اگر کمی از بیت المال سوء استفاده می‏کردند، بهتر از این بود که مقدار زیادی از بیت المال برای جنگ و خونریزی هزینه شود. این تفکر سیاست مدارانه‏ای است که آن زمان در میان برخی مردم شایع بود، و این گلایه‏ها را از علی (علیه السلام) داشتند. همین افراد بودند که می‏گفتند: علی سیاست ندارد، و یا این که سیاست معاویه بیش‏تر است. و همین حرف‏ها بود که دل علی (علیه السلام) را می‏سوزاند، و حتی دوستان خودش را هم نمی‏توانست قانع کند.
از وضعیت معاویه هم که آگاه بود و می‏دانست چه عنصر خبیثی است و چه سیاستی دارد، چگونه مردم را رام کرده است و برگرده آن‏ها سوار شده است؟ به چه نحوی اموال مسلمان‏ها و بیت المال را در اختیار گرفته و سخاوتمندانه، هزاران، صدها و هزار و گامی حتی میلیون‏ها دینار به افراد مختلف جود و بخشش می‏کند؟! اگر علی (علیه السلام) تا حدودی با این گونه شخصیت‏ها کنار آمده و مماشات می‏کرد بهتر بود و در هر صورت جنگ‏ها و خونریزی و صرف هزینه‏های فراوان برای آن‏ها اتفاق نمی‏افتاد.
مشابه این القائات را امروزه درباره حضرت امام (قدس السره الشریف)، یا درباره مقام معظم رهبری نشنیده‏اید؟ آیا نشنیده‏اید که گفته می‏شود اگر درباره فلان شخص اندکی مدارا می‏شد کار به این جا ختم نمی‏شد؟ هنوز این شبهات درباره سیاست علی (علیه السلام) مطرح است. البته ممکن است در پاسخ این شبهات بگوییم، حضرت امیر (علیه السلام) از علم امامت برخوردار بودند و یا خدا به ایشان امر کرده بود که چنین کند، آیا می‏خواهید از امر خدا تخلف کند؟
در این صورت جوابی تعبدی را مطرح کرده‏ایم. ما معتقدیم امام (علیه السلام) معصوم است و خطا نمی‏کند، مطابق آنچه خدا امر فرموده عمل می‏کند. وظیفه‏اش به همان صورت بوده است. این جواب برای ما تا حدودی قانع کننده است. اما این گونه جواب دادن، نوجوانان امروزی را که تحت تاثیر این شبهات واقع شده، قانع نمی‏کند؛ باید جواب روشن‏تری ارائه کنیم.
در این جا من از هم لباس‏های خودم این گلایه را دارم که چرا ما آن گونه که باید و شاید در مورد مسائلی از این قبیل که مورد حاجت است، کار نکرده‏ایم، و جواب مناسبی که همه بتوانند درست بفهمند، درک و قبول کنند، یا تهیه نکرده‏ایم و یا اگر تهیه کرده‏ایم، منتشر نکرده و در دسترس جوان‏هایمان قرار نداده‏ایم.
باید جواب روشنی به این سؤال بدهیم که چرا علی (علیه السلام) بر اساس سیاست لبخند و مماشات، و با انعطاف عمل نکرد؟ تا به این حد سخت می‏گرفت و می‏گفت من حتی یک روز هم اجازه نمی‏دهم معاویه حکومت کند. اگر من خلیفه هستم حق ندارد این اقدامات را انجام دهند. همان زمان معاویه طلحه و زبیر از افراد معمولی نبودند، بلکه دو نفر از بزرگترین شخصیت‏های عالم اسلام و کاندیدای خلافت بودند. وقتی این دو مهمان علی (علیه السلام) می‏شوند، او چراغ را خاموش کرده، چراغ دیگری را روشن می‏کند. می‏پرسند چه شد؟ این چراغ با چراغ دیگر چه فرقی داشت؟ علی (علیه السلام) در جواب می‏گوید: چراغ اول به بیت المال تعلق داشت و من مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بودم، آن چراغ از بیت المال بود، در حالی که شما می‏خواهید در مورد مسائل شخصی و خصوصی حرف بزنید؛ من حق ندارم از چراغی مربوط به بیت المال است استفاده کنم. طلحه و زبیر با خود گفتند علی (علیه السلام) حاضر نیست چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کند، در حالی که ما دو شخصیت بزرگ اسلامی هستیم، و می‏خواهیم با او در مورد مسائل و مصالح کشور اسلامی صحبت کنیم - البته از دید آن‏ها این گونه بود - و او نمی‏پذیرد چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کنیم، چگونه می‏توان با او از در دوستی در آمد؟
چه استفاده هایی که این افراد در زمان خلیفه پیشین کرده بودند، املاک و ثروتهایی که تصاحب کرده بودند! غلامان و کنیزانی که به تملک خود درآورده بودند! و در مورد آن‏ها داستان هایی نقل شده است؛ و اکنون با این گونه سختگیری‏های امیرالمؤمنین (علیه السلام) مواجه شده‏اند.
به نظر شما جواب این سؤال چیست؟ آیا جواب غیر از این است که علی (علیه السلام) معصوم بود و هر کاری که انجام می‏داد طبق دستور خدا بود؟ ما چه جواب روشنی می‏توانیم بدهیم که یک جوان را قانع بکند؟