تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

گستره معنای امر به معروف و نهی از منکر

خدا برای این مسؤولیت اجتماعی ارزش ولایتی قائل است. در جلسه گذشته، چند روایت که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر را بیان می‏کرد، خواندم، فریضه عظیمه بها تقام الفرائض،(115) یا اتم الفرائض و اشرفها و افضلها.(116) به هر حال، کلام در این است که اگر امر به معروف در موردی اثر نمی‏کند، آیا در این مورد جای امر به معروف و نهی از منکر هست یا نه؟ بدترین حالت زمانی است که نه تنها قبول نمی‏کنند، بلکه با انسان دشمنی نیز می‏کنند، امر به معروف را اذیت کرده، می‏زنند، و یا حتی می‏کشند: یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس،(117) حال، با چنین مردمی که آمرین به معروف را می‏کشند چه باید کرد؟ اگر به خاطر داشته باشید، آخر روایت مفصلی که قبلا خواندم تکلیف این افراد را مشخص می‏کند و می‏گوید وقتی کار به این جا رسید، جهاد با آن‏ها لازم می‏گردد: هنالک فجاهدوهم بابدانکم... حتی یفیئوا الی امر الله.(118) متوجه هستید که این مطلب را برای چه می‏گویم؟ برای این متذکر می‏شوم که از یک طرف تا حدی دایره امر معروف گسترش پیدا می‏کند که شامل تعلیم جاهل نیز می‏شود؛ شما اگر می‏خواهید به فرزند خود نماز یاد دهید، این کار نیز به عنوان تعلیم جاهل در دایره امر به معروف می‏جنگد، گرچه اصطلاحا امر به معروف نیست، اما در روایات آمده که این هم نوعی امر به معروف است؛ موعظه و نصیحت کردن و با زبان نرم گفتن یکی از مصادیق بین و شایع آن است، که در روایات آمده است و از آیات نیز این گونه استفاده می‏شود. گرچه بعضی از فقها می‏فرمایند امر به معروف باید عن علو او استعلاء باشد، یعنی باید آمرانه گفت نکن، نه با خواهش و تمنا؛ چون این حالت امر به معروف نیست.
از طرف دیگر نیز تا اندازه‏ای دایره این کار گسترش پیدا می‏کند که جهاد هم از مصادیق امر به معروف می‏شود. برای این که برادران عزیز و روحانی بیش‏تر دقت بفرمایند عرض می‏کنم که سابقا در بسیاری از کتاب‏های روایی ما کتابی به نام امر به معروف نداشتیم، کتاب الجهاد بود که در آخر آن بابی به نام باب امر به معروف و نهی از منکر آمده بود؛ نمونه آن کتاب تهذیب الاصول مرحوم شیخ طوسی (قدس السره الشریف) است که روایتی از آن خواندم؛ در تهذیب کتاب امر به معروف نداریم، کتاب الجهاد داریم که آخرین باب آن امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر دو نوع کاربرد دارد، یک اصطلاح خاص که همان است که در رساله‏ها مطرح می‏شود. این اصطلاح شامل جهاد نمی‏شود. چون جهادی که در آن خوف ضرر نباشد نداریم، مواردی که انسان شمشیر می‏کشد و شمشیر می‏زند فیقتلون او یقتلون، معنا ندارد گفته شود زمانی جهاد کن که خوف ضرر نباشد، در میدان جنگ که نان و حلوا تقسیم نمی‏کنند! اصلا جهاد در جایی است که احتمال ضرر، بلکه گاهی یقین به ضرر است.
پس نوعی از امر به معروف که مصداق آن جهاد است، در جایی است که نه تنها احتمال، بلکه اطمینان، گروهی یقین به ضرر نیز هست، یقین به کشته شدن هم هست؛ مصداق دیگری نیز دارد که در اطلاق عنوان امر به معروف و نهی از منکر بر آن اختلاف است، بحث است در این که آیا تعلیم جاهل هم جزء امر به معروف است، یا باب دیگری است. بعضی از فقها می‏گویند که در آیه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف(119) بخش اول که دعوت به خیر است شامل تعلیم جاهل می‏شود. امر به معروف مربوط به کسی است که می‏داند، اگر نداند اصلا اسم آن امر به معروف نیست. بنابراین، امر به معروف اصطلاحی دارد که متعارف است و ما آن را می‏شناسیم و مربوط به امور عادی است. در جامعه‏ای که ارزشهای اسلامی بر آن حاکم است، حکومت اسلامی مقتدر و مبسوط الید است، و اگر به کسی بگویند چرا فلان کار زشت را مرتکب شدی، خجالت می‏کشند، سرش را پایین می‏اندازد و عذر خواهی نیز می‏کند و یا می‏گوید شما اشتباه کرده‏اید، من یک چنین کاری نکرده‏ام؛ در چنین جامعه‏ای اسلامی، با این شرایط، امر به معروف و نهی از منکر همان امر به معروف و نهی از منکر عادی است، شرایط آن هم همان است.
اما مراتبی از امر به معروف وجود دارد که این گونه نیست.
در جلسات گذشته اشاره کردم که امام (قدس السره الشریف) از جمله کسانی بودند، - لااقل در عصر ما - که به این معنی تصریح کرد که، در بعضی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر تقیه جایز نیست ولو بلغ ما بلغ، در این موارد کار به هر جا برسد باید امر به معروف را انجام داد، ولو صدها هزار نفر کشته شوند. پس اگر امر به معروف و نهی از منکر را به معنای عام بگیریم، از طرفی شامل تعلیم جاهل و از طرف دیگر تا مراحل نهایی جهاد می‏رسد.
چون جهاد برای این است که لتکون کلمه الله هی العلیا(120) متحقق شود. این دو مفهوم مختلف است. اگر در موردی سیدالشهداء (علیه السلام) می‏فرماید ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر،(121) فقط معنای خاص و محدودی را که در ذهن ما است و یکی از شرایط آن عدم احتمال ضرر است اراده نمی‏کند، بلکه معنای عام امر به معروف و نهی از منکر را اراده می‏کند؛ لذا در ذیل بیانات بعضی از معصومین (علیه السلام) در برخی موارد آمده است که: و من انکره بالسیف لتکون کلمه الله هی العلیاء.(122)
پس امر به معروف و نهی از منکر دو اصطلاح دارد، یک اصطلاح خاص که در رساله‏ها می‏نویسد و مساله گوها می‏گویند و برای شرایط و احکام عادی است. اما شرایطی استثنایی و حاد نسبت به مهام امور، - به فرمایش حضرت امام (قدس السره الشریف) - یعنی امور مهم وجود دارد که در آن دیگر امر به معروف و نهی از منکر این شرایط را ندارد. حال، اگر سؤال شود این چه امر به معروفی بود که به خاطر آن سیدالشهداء (علیه السلام) تا پای کشته شدن رفت؟ مخصوصا کسانی که مطمئن هستند ایشان علم به کشته شدن خود داشتند، ما هم مطمئنیم که حضرت (علیه السلام) چنین علمی داشت. البته الان نمی‏خواهیم بحث آن را مطرح کنیم، اما یقین داریم که سیدالشهداء (علیه السلام) می‏دانست کشته می‏شود. البته اگر ایشان هم کسی بود که نمی‏دانست، حداقل چنین احتمالی را می‏داد. افراد زیادی او را نصیحت کردند که به عراق نرو! در گذشته دیدی که مردم کوفه با پدر و برادرت چه کردند! به او گفتند کشته می‏شوی. برادران و پسر عموهایش او را نصیحت کردند. حضرت هم گفت خدا خیرتان بدهد که نصیحت می‏کنید، اما من تکلیفی دارم که باید به آن عمل کنم.
خوب، آن‏ها احتمال می‏دادند، اما آیا خود حضرت احتمال نمی‏داد که کشته بشود؟ پس اگر علم به ضرر نبود، لااقل خوف ضرر و قتل بود. حال این چه نوع امر به معروفی است؟ جواب این است که این نوع امر به معروف به معنایی عام‏تر و غیر از معنایی که امروز برای ما مصطلح است، بود.