خدا برای این مسؤولیت اجتماعی ارزش ولایتی قائل است. در جلسه گذشته، چند روایت که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر را بیان میکرد، خواندم، فریضه عظیمه بها تقام الفرائض،(115) یا اتم الفرائض و اشرفها و افضلها.(116) به هر حال، کلام در این است که اگر امر به معروف در موردی اثر نمیکند، آیا در این مورد جای امر به معروف و نهی از منکر هست یا نه؟ بدترین حالت زمانی است که نه تنها قبول نمیکنند، بلکه با انسان دشمنی نیز میکنند، امر به معروف را اذیت کرده، میزنند، و یا حتی میکشند: یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس،(117) حال، با چنین مردمی که آمرین به معروف را میکشند چه باید کرد؟ اگر به خاطر داشته باشید، آخر روایت مفصلی که قبلا خواندم تکلیف این افراد را مشخص میکند و میگوید وقتی کار به این جا رسید، جهاد با آنها لازم میگردد: هنالک فجاهدوهم بابدانکم... حتی یفیئوا الی امر الله.(118) متوجه هستید که این مطلب را برای چه میگویم؟ برای این متذکر میشوم که از یک طرف تا حدی دایره امر معروف گسترش پیدا میکند که شامل تعلیم جاهل نیز میشود؛ شما اگر میخواهید به فرزند خود نماز یاد دهید، این کار نیز به عنوان تعلیم جاهل در دایره امر به معروف میجنگد، گرچه اصطلاحا امر به معروف نیست، اما در روایات آمده که این هم نوعی امر به معروف است؛ موعظه و نصیحت کردن و با زبان نرم گفتن یکی از مصادیق بین و شایع آن است، که در روایات آمده است و از آیات نیز این گونه استفاده میشود. گرچه بعضی از فقها میفرمایند امر به معروف باید عن علو او استعلاء باشد، یعنی باید آمرانه گفت نکن، نه با خواهش و تمنا؛ چون این حالت امر به معروف نیست.
از طرف دیگر نیز تا اندازهای دایره این کار گسترش پیدا میکند که جهاد هم از مصادیق امر به معروف میشود. برای این که برادران عزیز و روحانی بیشتر دقت بفرمایند عرض میکنم که سابقا در بسیاری از کتابهای روایی ما کتابی به نام امر به معروف نداشتیم، کتاب الجهاد بود که در آخر آن بابی به نام باب امر به معروف و نهی از منکر آمده بود؛ نمونه آن کتاب تهذیب الاصول مرحوم شیخ طوسی (قدس السره الشریف) است که روایتی از آن خواندم؛ در تهذیب کتاب امر به معروف نداریم، کتاب الجهاد داریم که آخرین باب آن امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر دو نوع کاربرد دارد، یک اصطلاح خاص که همان است که در رسالهها مطرح میشود. این اصطلاح شامل جهاد نمیشود. چون جهادی که در آن خوف ضرر نباشد نداریم، مواردی که انسان شمشیر میکشد و شمشیر میزند فیقتلون او یقتلون، معنا ندارد گفته شود زمانی جهاد کن که خوف ضرر نباشد، در میدان جنگ که نان و حلوا تقسیم نمیکنند! اصلا جهاد در جایی است که احتمال ضرر، بلکه گاهی یقین به ضرر است.
پس نوعی از امر به معروف که مصداق آن جهاد است، در جایی است که نه تنها احتمال، بلکه اطمینان، گروهی یقین به ضرر نیز هست، یقین به کشته شدن هم هست؛ مصداق دیگری نیز دارد که در اطلاق عنوان امر به معروف و نهی از منکر بر آن اختلاف است، بحث است در این که آیا تعلیم جاهل هم جزء امر به معروف است، یا باب دیگری است. بعضی از فقها میگویند که در آیه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف(119) بخش اول که دعوت به خیر است شامل تعلیم جاهل میشود. امر به معروف مربوط به کسی است که میداند، اگر نداند اصلا اسم آن امر به معروف نیست. بنابراین، امر به معروف اصطلاحی دارد که متعارف است و ما آن را میشناسیم و مربوط به امور عادی است. در جامعهای که ارزشهای اسلامی بر آن حاکم است، حکومت اسلامی مقتدر و مبسوط الید است، و اگر به کسی بگویند چرا فلان کار زشت را مرتکب شدی، خجالت میکشند، سرش را پایین میاندازد و عذر خواهی نیز میکند و یا میگوید شما اشتباه کردهاید، من یک چنین کاری نکردهام؛ در چنین جامعهای اسلامی، با این شرایط، امر به معروف و نهی از منکر همان امر به معروف و نهی از منکر عادی است، شرایط آن هم همان است.
اما مراتبی از امر به معروف وجود دارد که این گونه نیست.
در جلسات گذشته اشاره کردم که امام (قدس السره الشریف) از جمله کسانی بودند، - لااقل در عصر ما - که به این معنی تصریح کرد که، در بعضی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر تقیه جایز نیست ولو بلغ ما بلغ، در این موارد کار به هر جا برسد باید امر به معروف را انجام داد، ولو صدها هزار نفر کشته شوند. پس اگر امر به معروف و نهی از منکر را به معنای عام بگیریم، از طرفی شامل تعلیم جاهل و از طرف دیگر تا مراحل نهایی جهاد میرسد.
چون جهاد برای این است که لتکون کلمه الله هی العلیا(120) متحقق شود. این دو مفهوم مختلف است. اگر در موردی سیدالشهداء (علیه السلام) میفرماید ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر،(121) فقط معنای خاص و محدودی را که در ذهن ما است و یکی از شرایط آن عدم احتمال ضرر است اراده نمیکند، بلکه معنای عام امر به معروف و نهی از منکر را اراده میکند؛ لذا در ذیل بیانات بعضی از معصومین (علیه السلام) در برخی موارد آمده است که: و من انکره بالسیف لتکون کلمه الله هی العلیاء.(122)
پس امر به معروف و نهی از منکر دو اصطلاح دارد، یک اصطلاح خاص که در رسالهها مینویسد و مساله گوها میگویند و برای شرایط و احکام عادی است. اما شرایطی استثنایی و حاد نسبت به مهام امور، - به فرمایش حضرت امام (قدس السره الشریف) - یعنی امور مهم وجود دارد که در آن دیگر امر به معروف و نهی از منکر این شرایط را ندارد. حال، اگر سؤال شود این چه امر به معروفی بود که به خاطر آن سیدالشهداء (علیه السلام) تا پای کشته شدن رفت؟ مخصوصا کسانی که مطمئن هستند ایشان علم به کشته شدن خود داشتند، ما هم مطمئنیم که حضرت (علیه السلام) چنین علمی داشت. البته الان نمیخواهیم بحث آن را مطرح کنیم، اما یقین داریم که سیدالشهداء (علیه السلام) میدانست کشته میشود. البته اگر ایشان هم کسی بود که نمیدانست، حداقل چنین احتمالی را میداد. افراد زیادی او را نصیحت کردند که به عراق نرو! در گذشته دیدی که مردم کوفه با پدر و برادرت چه کردند! به او گفتند کشته میشوی. برادران و پسر عموهایش او را نصیحت کردند. حضرت هم گفت خدا خیرتان بدهد که نصیحت میکنید، اما من تکلیفی دارم که باید به آن عمل کنم.
خوب، آنها احتمال میدادند، اما آیا خود حضرت احتمال نمیداد که کشته بشود؟ پس اگر علم به ضرر نبود، لااقل خوف ضرر و قتل بود. حال این چه نوع امر به معروفی است؟ جواب این است که این نوع امر به معروف به معنایی عامتر و غیر از معنایی که امروز برای ما مصطلح است، بود.