پس از بررسى نظریهها، به نظریه مورد قبول مىپردازیم. گفته شد مردم هیچ مشروعیتى به حكومت فقیه نمىدهند رأى و رضایت آنان باعث بوجود آمدن آن مىشود. خدا به پیامبر مىفرماید: «هُوَ الَّذى اَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤمنین(1)؛ «خداست كه تو را با یارى خویش و مؤمنان تقویت كرد». كمك و همدلى مردم مؤثر در عینیت بخشیدن به حكومت ـ حتّى حكومت پیامبر است. حضرت امیر(علیه السلام)مىفرماید: «لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَقیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ... لاََلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها(2) مىفرماید: «اگر حضور بیعتكنندگان نبود و با وجود یاوران حجّت بر من تمام نمىشد... رشته كار [حكومت] را از دست مىگذاشتم.» همچنین از آن حضرت نقل كردهاند: «لارَأْىَ لِمَنْ لایُطاع(3)؛ «كسى كه فرمانش پیروى نمىشود، رأیى ندارد.» این سخنان همگى بیانگر نقش مردم در پیدایش و تثبیت حكومت الهى، خواه حكومت رسول اللّه و امامان معصوم و خواه حكومت فقیه در زمان غیبت، دارد.
( صفحه 33 )
اكنون به این مطلب مىپردازیم كه اگر چنین است، حكمتشركت مردم در انتخابات خبرگان رهبرى براى تعیین رهبر چیست؟
مردم با رأى به خبرگان، رجوع به «بیّنه» كردهاند یعنىكارشناسان دینى را برگزیدهاند تا سخن آنان به عنوان حجّت شرعى اعتبار داشته باشد و این امر تازگى ندارد، زیرا مردم همیشه در امور شرعى خویش به «بینه» رجوع مىكنند، مثلا براى تشخیص مرجع تقلید به افراد خبره عادل مراجعه مىكنند، تا حجت شرعى داشته باشند. با این تحلیل، انتخابات زمینهاى براى كشف رهبر مىشود، نه اینكه به او مشروعیت ببخشد. روشن است كه بهترین راه فقیه جامع شرائط رهبرى، مراجعه به خبرگان است.