جامعهی اسلامی حاکمانی را میخواهد که به تعبیر امام رضا(ع) «یَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ زَمَانِهِمْ» علم آنها فوق علم زمانهشان باشد. به گفتهی دکتر تیجانی که مذهب خود را از سنیبودن به شیعهبودن تغییر داده: «اگر برای علی میسر شده بود که سیسال طبق سیرهی پیامبر(ص) بر مردم حکومت کند، مسلّم اسلام امروز جهان را فرا گرفته بود و عقیدهای متین و محکم در قلوب مسلمانان جایگزین شده و فتنههای کوچک و بزرگ رخ نمیداد و نه کربلایی میبود و نه عاشورایی. اگر همانطور حکومت سایر ائمه که پیامبر آنان را به نام وصی خود قرار داده بود ادامه مییافت، جز مسلمانان، ملتی بر روی زمین وجود نداشت و دنیا نهچنین بود که امروز مشاهده میکنیم و زندگی ما به معنی واقعیاش انسانی بود».
با توجه به مقدماتی که گذشت آیا خداوند برای مدیریت هستی و شکوفایی استعدادهای پنهان انسانی جز این باید بکند که امامی با آنچنان علمی برای بشر قرار دهد؟ یا خرد انسانها را کافی بداند و ما را به خود واگذارد؟ حتماً لطف بزرگتری به بشر شده و آن لطف عبارت از وجود انسانی است که علمش فوق علم مردم است، تا هر زمانی افق زندگی آنها را براساس آن علم جلو ببرد، یعنی همواره ما در هستی باید افرادی را داشته باشیم که به عنوان واسطهی فیض بتوانند مدیریت جهان را مطابق عالم تکوین در عالم تشریع به دست گیرند.
حضرت بعد از نکاتی که گذشت به نکتهی بسیار عمیقی اشاره میکنند و میفرمایند: «وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ» به آیهی 35 سورهی یونس اشاره میکنند که در واقع میتوان گفت این آیه ناموس فرهنگ تشیع است. حضرت امام زینالعابدین(ع) میفرمایند این آیه «نَزَلَتْ فِینَا»(91) در مورد ما اهل البیت نازل شده است. چون خداوند میفرماید: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى» آیا کسی که به سوی حق هدایت میکند شایسته است که تبعیت شود یا کسی که در هدایت نیست مگر آن که هدایت شود؟ ملاحظه میفرمائید خداوند در این آیه ما را در مقابل دو راه قرار دادهاند که هر دو راه حساس است. نمیگوید آیا کسی که به سوی باطل هدایت میکند شایسته است تبعیت شود یا کسی که به سوی حق هدایت میکند؟ تا جواب آسان باشد. دو نوع هدایت را مقابل هم قرار داده که یکی به حق هدایت میکند و دیگری دانش آموختهای است که به دانش خود هدایت مینماید. به این صورت که اولی با علم لدنی و به حق هدایت مینماید و دومی با علم اکتسابی و به علم خود هدایت میکند. تا معلوم شود در عالم کسانی هستند که از طرف خدا علم لدنی دارند و به حق هدایت میکنند و نباید نظر را به دیگران انداخت، چون در علم لدنی، اکتساب و تدریج نیست تا انسان در مسیر هدایت مجبور باشد با کسانی مرتبط باشد که همواره چیزهایی را کسب نکردهاند و نسبت به آنها جاهلاند.
حضرت امام رضا(ع) ملاک را قرآن قرار دادهاند تا اگر از حضرت بپرسند روی چه حساب میفرمائید یک عدهای هستند که خداوند علم خاصی به آنها داده و علمشان فوق زمانه است؟ بفرمایند به سورهی یونس، آیهی 35 رجوع کنید که خبر از وجود چنین انسانهایی میدهد. علم اکتسابی همواره با جهل همراه است. هرکس هم که باشد بالأخره چیزهایی که خوانده است میداند و از چیزهایی که نخوانده و به آن فکر نکرده بیخبر است. پس اگر کسی خود را در اختیار بزرگترین عالم هم قرار بدهد همیشه با مقداری جهل روبهرو است. آیا خداوند چنین چیزی را در نظام اَحسن برای بشر میپسندند؟ و هدایت الهی اقتضای چنین شرایطی را دارد؟ یا لازمهی هدایت الهی این است که ما را با کسی و شخصی و نوری روبهرو کند که همهی علمی که ما برای تمام ابعادمان نیاز داریم در مقابلمان باشد. و این با شخصیت کسی مطابقت دارد که مقامش «یهْدی اِلَی الْحق» است و بتواند به حق هدایت بکند و جز امامی معصوم در این موقعیت نیست. به همین جهت عرض کردم حضرت سجاد(ع) در مورد این آیه فرمودند: «نَزَلَتْ فِینَا» این آیه در رابطه با ما اهل بیت نازل شده است.
در مورد حضرت رضا(ع) هست که مأمون آمد و علماء اهل سنت را جمع کرد. و بعد گفت که پسر عمو اینها میگویند چرا شما میگوئید ما علمی داریم که جمع این علما ندارند؟ و چرا باید اینها از شما تبعیت کنند؟ آیا شما چنین ادعایی دارید که همهی علماء باید از شما تبعیت کنند؟ حضرت میفرمایند: بله. همه باید از ما تبعیت کنند چون علمشان برای نجاتشان کافی نیست. مأمون گفت دلیلتان چیست؟ حضرت فرمودند چون آیه میفرماید عدهای هستند که علمی از جایی نیاموختهاند و به سوی حق هدایت میکنند. آنگاه حضرت پرسیدند: همهی شما که اینجا نشستهاید آیا عالمانی نیستید که علمتان را از کسانی تعلیم گرفتهاید؟ جواب دادند: بله. فرمودند ولی ما معلمی نداشتهایم. در این دنیا چه کسی معلم ما بوده است؟ از طرفی هر چه میخواهید از ما بپرسید تا معلوم شود دانا به آن ها هستیم یا نه. جلسه به زیبایی تمام ختم شد و معلوم شد مصداق آیه جز اهل البیت(ع) نیستند. حضرت در ادامهی فرمایش خود آیات دیگری را شاهد میآورند که نیاز به بحث دارد.
بنابراین؛ جمعبندی بحث این شد که یک نوع معرفت خاص در نزد امامان هست که مردم از آن بیخبرند و لذا مردم نمیتوانند امام را انتخاب کنند و امام با توجه به آن معرفت خاص باید مدیریت بشر را به عهده گیرند وگرنه زندگی با بحران و ظلم همراه خواهد بود و زمین و آسمان به هم میریزد و روابط انسانها غیر طبیعی خواهد شد.
خداوند به حقیقت اولیاء و اصفیاء و انبیائش ما را متوجه معارف عالیهای کند که نسبت به شناخت امام زمانمان نیاز داریم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»