حاکمیت بر جامعهی اسلامی در زمان غیبت، بر فقها واجب کفایی است و ائمه(ع) فقها را بر جامعهی اسلامی حاکم کردند و بر آن فقیهی که در خود توانایی ادارهی جامعه را مییابد، واجب است به میدان بیاید و نمیتواند از زیر بار آن مسئولیت شانه خالی کند، هرچند کار به خودی خود مشکل باشد.(106) خداوند به رسول خود فرمود: «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر»(107) بر اساس همان دستوری که خداوند داده خودت و آنهایی که با تو هستند، استقامت کنید و کوتاه نیایید که خداوند به آنچه میکنید بینا است. آنقدر این مسئولیت سنگین بود که رسول خدا(ص) فرمودند: «شَیبَتْنِی سُورَةُ هُود»(108) سورهی هود من را پیر کرد. چون خداوند در آن سوره میفرماید خودت و آنهایی که با تو هستند مسئولید برای تشکیل جامعهی اسلامی استقامت کنید. این خیلی سخت نیست که رسول خدا(ص) خودشان مقاومت کنند، سختترین کار این است که بخواهی یک ملت را در صحنهی توحید و زیر پرچم نور ولایت خداوند قرار دهی. با آن که خداوند کمک میکند نباید فکر کنیم کار سادهای است.
سنت کمکِ خداوند به کسانی که امور مسلمین را به عهده میگیرند در بسیاری از امور جاری است از امام جماعت مسجد بگیر تا مسئول جامعهی مسلمین. به همین جهت اگر کاری از کارهای مسلمین معطل است و شما در خود اندک آمادگی را احساس میکنید و کس دیگری هم نیست که کار را بهتر از شما انجام دهد، باید آن را بپذیرید، طبق همان سنت، خداوند به شما کمک میکند، آن هم کمکی خاص. در چنین مواردی به بهانهی سنگینبودن کار، خودتان را از الطاف خاص الهی محروم نکنید. حتی وظیفه دارید با تمام وجود آن مسئولیت را در اختیار بگیرید که در اختیار نااهل نیفتد. آیتالله بروجردی(ره) وقتی به صحنه آمدند و زعامت مسلمین را بهعهده گرفتند به فتوای خودشان حفظ قدرتشان برایشان واجب بود و لذا اجازه نمیدادند آن قدرت تضعیف شود و زعامت مسلمین را کسی تضعیف کند. چون آن یک حاکمیت الهی بود و باید حفظ شود. اگر احساس کنید با کنارکشیدن شما شیرازهی نظام اسلامی به هم میخورد واجب است بمانید و از تهمت حُب جاه و حُب مقام نترسید چون حفظ حکومت اسلام واجب است و هر آنچه به حفظ حکومت میانجامد هم همان حکم را دارد. دنیای جدید احساس وظیفهی الهی را نمیفهمد و لذا اگر حاکم اسلام مانع تضعیف نظام شود میگویند مبارزه بر سر قدرت است. وقتی بیش از هفتاد مجتهد بعد از رحلت حضرت امام خمینی(رض) ادامهی حاکمیت را بر دوش مقام معظم رهبری«حفظهالله» قرار دادند هر چقدر هم ایشان مایل نباشند شرعاً نمیتوانند آن را ترک کنند، این مثل نمازخواندن نیست که بشود گفت فعلاً نمیتوانم نمازم را بخوانم بعد قضا میکنم، این اَوْجَب واجبات است و ترک آن موجب سقوط اسلام است، اسلامی که اگر در خطر باشد واجب است جان خود را فدای آن کنیم. از آن طرف هم ملاحظه کردید خداوند به مقام معظم رهبری«حفظهالله» در زمان رهبریشان الطاف خاص کرده و میکند و بهخوبی محسوس است که رهنمودهای ایشان از افق دیگری است و بر آن اساس کار ملت جلو میرود. توجه به چنین الطافی در حرکات و گفتار مقام معظم رهبری«حفظهالله» توجه به الطاف خاص خدا است و پیروی از ایشان و دفاع از ایشان پیروی و دفاع از الطاف الهی است، نباید تصور کنیم این نوع طرفداریها یک نوع سیاسیکاری است، چه اشکال دارد وقتی شما نوری میبینید از آن پیروی کنید و به رفیق و آشنای خود تذکر بدهید حواست باشد اینها الطاف الهی است، مبادا آنها را نادیده بگیری که در آن صورت حق را نادیده گرفتهای؟ بالأخره باید به گوش افراد برسانید حقِّ بزرگی در این عالم هست و نبایدآن را نادیده گرفت.
حضرت رضا(ع) در مورد مددهایی که خداوند به امام معصوم میکند جهت تحقق بهترین مدیریتِ ممکن، میفرمایند: «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ» هرگز بعد از آنکه مسئولیت امامت را بر دوش او گذاشت، در دادن جواب ناتوان نخواهد بود، این کمک فینفسه مربوط به امام معصوم است اما ولی فقیه هم بالتبع در راستای همین سنت از مددهای خاص الهی محروم نیست. حضرت میفرمایند آنچنان خداوند توانایی خاصی را به امام میدهد که در بصیرتِ مطلق قرار میگیرد. چون حضرت میفرمایند کمکهای خداوند به امام معصوم جهت مدیریت جهان اسلام، در آن حدّی است که هیچ راه حقی نیست که امام در آن ناتوان باشند و لذا تمام زوایای هدایت بشر را میشناسد. درنتیجه؛ «وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» شما هیچ حرکت و گفتار غیر صوابی در او نمیبینید. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است. آنطور نیست که در تشخیص مسیر حق و طی مسیر حق ناتوان باشد. «قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ» مسلّماً از خطا و لغزش در امان است. چه ظلم بزرگی به بشریت است که چنین رهبرانی را خداوند برای بشریت قرار داده و آن نادیده گرفته شود. اعتقاد به چنین حقیقتی اعتقاد به حقیقت بزرگی است. عقایدی به این زیبایی و بر این مبنا در کجای دنیا پیدا میشود؟ این که دنیای مدرن گرفتار شکاکیت است به جهت نداشتن فرهنگ امامت است، واقعاً با چه حسابی روی حرفها و نظراتشان بایستند و پافشاری کنند؟ نظراتشان را از کجا آوردهاند که روی آن تأکید کنند؟ یک نظریه جهت ادارهی امور جامعه میدهند بعد از ده سال با شکست روبهرو میشوند، نظریهی دیگری میدهند و گمان میکنند دنیا باید همینطور باشد. شما از خود بپرسید آیا خداوند در این امور ما را با انبوه خطاها رها کرده است تا هر روز گرفتار یک نظریه باشیم؟ یک روز مونتسکیو بیاید و روح القوانینِ سکولار برای ما بنویسد و یک روز ژان ژاک روسو «قراردادهای اجتماعی» را بنویسد با مشکلاتی به مراتب بیشتر از روح القوانین و یک روز جان لاک جامعهی مدنی را طرح کند، آیا باید دنیا همینطور بگذرد یا خداوند انسانهایی را برای ما پرورانده که در شناخت حقیقت مثل کوه استوارند و قاطعانه حق را بر زبان میرانند و «قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ» از هر خطا و لغزشی به دورند؟ «خَصَّهُ بِذَلِكَ» به این کمال مخصوصاند و همه باید به آنها رجوع کنند چون در کسان دیگری چنین کمالی را قرار نداده. «لِیَكُونَ ذَلِكَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ شَاهِداً عَلَى عِبَادِهِ» زیرا امام حجت خدا بر خلق و شاهد بر بندگان خداوند است. امامان نمونهی دینداری صحیح در تمام مناسبات سیاسی، فرهنگی، فردی، اجتماعی، اقتصادی و تربیتی هستند. و در انتها میفرمایند: «فَهَلْ یَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَیَخْتَارُونَهُ فَیَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَة» آیا مردم میتوانند به چنین کسی دست یابند تا او را انتخاب کنند و منتخبشان دارای این اوصاف باشد؟
روایت تمام شد منتها بعد از آن که حضرت رضا(ع) منزلت امام را از زوایای مختلف مطرح فرمودند. راستی اگر دوباره به سخنان حضرت با دقت کامل توجه کنیم بدون هیچ تعصب و با نهایت انصاف چه جوابی به سؤال امام میدهیم؟ سخنم را با این روایت از امام صادق(ع) تمام میکنم که حضرت میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْلَمُ مِنْ أَنْ یَكُونَ احْتَجَّ عَلَى عِبَادِهِ بِحُجَّةٍ ثُمَّ یُغَیِّبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِهِم»(109) خداوند حکیمتر و بزرگتر و داناتر از آن است که بر بندگان خود حجتی بگمارد سپس از امور آنان چیزی را از او مخفی دارد. امام یعنی چنین شخصی که از یک طرف به تمام عالم احاطه و علم دارد و از طرف دیگر از زوایای شخصیت انسانها آگاه است تا بهترین شکل هدایت در عالم واقع شود.
خداوند به حقیقت اهل البیت(ع) ما را متوجهی توحیدی کند که در افق آن توحید نمونههای کامل انسانی را بیابیم و ارادت و محبت و تبعیت خودمان را نسبت به آن عزیزان به اوج برسانیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته