تربیت
Tarbiat.Org

امام و امامت در تکوین و تشریع
اصغر طاهرزاده

ظرائف توحید تشیع

عارف تا این‌جا آمده که حق در صحنه است و خداوند خود را در جمال آیات خود به ما می‌نمایاند و ما را به خود دعوت می‌کند و شیعه در راستای نگاه عرفانی، ظرائف دقیق‌تری از توحید را نیز یافته است و متوجه است حق در عین این‌که در عالمِ تکوین ظهور دارد و فقط او در صحنه است، در عالم تشریع و برنامه‌دادن و برنامه‌ریزی‌کردن و حکومت و سیاست و تربیت هم باید حق در صحنه باشد. چون فقط او است که حقیقتاً هست و بقیه‌ تجلیات او هستند. شیعه معتقد است حالا که همه جا حق در صحنه است پس ما در هیچ‌کجا نباید خودمان را در صحنه بیاوریم این کفر است و کافر کسی است که حق را عقب می‌برد و خود را جلو می‌آورد و حق را می‌پوشاند. مثلاً خدا لطفی به ما کرده و نکته‌ای را به قلبمان انداخته به جای آن که با ارائه‌ی آن نکته نظرها را متوجه حق بکنیم، می‌گوئیم «به نظر من» و نظرها را متوجه خود می‌کنیم، این همان پوشاندن خدا است و ضد آن اندیشه‌ی توحیدی است که روشن می‌کند حق باید همه جا در صحنه باشد. توحیدِ شیعه بحمدالله آنقدر ظریف است که می‌گوید نه تنها در تکوین و در وجود، حق در همه‌ی مظاهر در صحنه است، در تشریع و در نظام اختیار بشر و تربیت آن هم باید حق در صحنه باشد. و اگر در این ساحت هم حق را حذف کردیم گرفتار کفر شده‌ایم. در همین رابطه در روایت داریم؛ «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَنْ عَمَلٍ یَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) صَلِّ الْمَكْتُوبَاتِ وَ صُمْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ أَحِبَّ عَلِیّاً(ع) وَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ مِنْ أَیِّ بَابٍ شِئْتَ فَوَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَوْ صَلَّیْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ صُمْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ حَجَجْتَ أَلْفَ حَجَّةٍ وَ غَزَوْتَ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ أَعْتَقْتَ أَلْفَ رَقَبَةٍ وَ قَرَأْتَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ لَقِیتَ الْأَنْبِیَاءَ كُلَّهُمْ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ تَعَالَى مَعَ كُلِّ نَبِیٍّ أَلْفَ عَامٍ وَ جَاهَدْتَ مَعَهُمْ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ حَجَجْتَ مَعَ كُلِّ نَبِیٍّ أَلْفَ حَجَّةٍ ثُمَّ مِتَّ وَ لَمْ یَكُنْ فِی قَلْبِكَ حُبُّ عَلِیٍّ(ع) وَ أَوْلَادِهِ أَدْخَلَكَ اللَّهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِینَ أَلَا فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ قَوْلِی فِی عَلِیٍّ(ع) فَإِنِّی لَمْ أَقُلْ فِی عَلِیٍّ إِلَّا بِأَمْرِ جَبْرَائِیلَ وَ جَبْرَائِیلُ لَا یُخْبِرُنِی إِلَّا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ جَبْرَائِیلَ لَمْ یَتَّخِذْ أَخاً فِی الدُّنْیَا إِلَّا عَلِیّاً أَلَا مَنْ شَاءَ فَلْیُحِبَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُبْغِضْ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ حَتَمَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا یُخْرِجَ مُبْغِضَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ مِنَ النَّارِ أَبَدا»(103) مردى از رسول خدا(ص) از عملى كه به واسطه‌ی آن مى‏شود وارد بهشت شد پرسید، رسول خدا(ص) فرمودند: نمازهاى واجب را بخوان و روزه‏ى ماه رمضان را بگیر و غسل از جنابت بكن و على و اولادش را دوست بدار، وارد بهشت بشو از هر درى كه بخواهى. به خداوندى كه مرا به حق برانگیخت اگر هزارسال نماز بخوانى، هزارسال روزه بگیرى، هزار بار حج به‌جاى آورى، هزارمرتبه در راه خدا جهاد کنی، هزار بنده در راه خدا آزاد كنى، تورات و انجیل و زبور و قرآن را بخوانى، تمام پیامبران را ملاقات كنى و با هر پیامبرى هزار سال خدا را عبادت كنى و در ركاب هر پیامبرى هزار بار در راه خدا پیكار كنى، با هر كدام هزار مرتبه حج به‌جای آورى، بعد بمیرى و در دل تو دوستى على و اولادش نباشد خداوند تو را با منافقان وارد جهنم كند. آگاه باشید باید گفته‏ى مرا در فضیلت على به حاضر و غائب برسانید زیرا كه من درباره‏ى على چیزى را نمی‌گویم مگر از طرف جبرئیل و جبرئیل هم مرا از طرف خدا خبر داده همانا جبرئیل در دنیا برادرى جز على انتخاب نكرده، آگاه باشید هركس می‌خواهد على را دوست دارد و هركس می‌خواهد دشمن دارد، زیرا خداى تعالى بر خودش واجب فرمود كه دشمن على را هیچ گاه از آتش بیرون نیاورد.
رسول خدا(ص) با طرح این نوع روایات گوشزد می‌کنند؛ اگر آن نوری که باید در مناسبات انسان ظاهر شود و تربیت و سیاست و دیگر امور انسانی جامعه را در دست گیرد از صحنه‌ی اجتماع کنار برود، عملاً حق پوشانده شده و کفر ظهور کرده هرچند انسان در عبادات فردی تا آن حدّ که روایت می‌فرماید جلو رفته باشد. توحیدِ شیعه تا این‌جاها جلو آمده و تا این‌ اندازه حضور حق را می‌شناسد ولی متأسفانه بعضی از عرفا متوجه چنین توحید ظریفی نیستند همین‌طور که بعضی از روشنفکران می‌گویند ما حکومت مسلمانان می‌خواهیم ولی حکومت اسلامی نمی‌خواهیم. این‌ها عملاً ابعادی از توحید را نفی کرده‌اند. حال اگر بناست خدا در همه‌ی مناسبات در صحنه باشد باید کسی در صحنه باشد که تماماً پروریده‌ی رب‌العالمین است و این نشانه‌ی یک توحید ظریف و کامل است.
حضرت امام رضا(ع) در این روایت فوق العاده نورانی این نکته را گوشزد می‌کنند که مگر می‌شود خداوند ما را به عالی‌ترین نحوه‌ی ارتباط با خودش نرساند؟ وقتی بناست نظام «اِلیهِ راجِعونی» به عالی‌ترین شکل محقق شود و انسان‌ها به خدا برگردند، باید کسانی که مطلقاً متذکر خدا هستند در صحنه باشند و چنین کسانی پروریده‌ی خاص خداونداند و حضرت رضا(ع) از سوره‌ی یونس، بقره و نساء در همین رابطه شاهد آوردند. در سوره‌ی یونس، آیه‌ی 35 می‌خواستند بفرمایند خداوند انسان‌هایی را می‌پروراند که علم آن‌ها فوق تعلیم و تربیت رسمی است و به حق هدایت می‌کنند. و در سوره‌ی بقره، آیه‌ی 247 مثال حضرت طالوت را زدند که حاصل پرورش خاص الهی بود و فرمود: «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی‏ مُلْكَهُ مَنْ یَشاءُ» حضرت طالوت در علم و جسم به وسعتی رسید که شایسته شد تا خداوند ملک خود را به او بدهد. پس مُلکش را به کسانی می‌دهد که پرورش خاص دارند. و در همین راستا راز حاکمیت حضرت داود را روشن کردند که به علت شخصیت خاصی که داشت خداوند حاکمیت و حکمت را به او داد «آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ»(104) و برای آن که روشن کنند با علم و حکمتی خاص می‌توان جامعه را اداره کرد به این سخن خدا استناد کردند که به پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَم»(105)‏ و به تو علمی دادیم که تو هرگز نمی‌توانستی به خودی خود آن را به‌دست بیاوری. این علم خاصی است برای آن مدیریت خاص که باید پیامبر(ص) به کمک آن علم نور توحید را در نظام هستی حاکم کنند و در تمام مناسبات سیاسی، تربیتی، اخلاقی و اقتصادی حکم خدا جاری باشد و در رابطه با عترت پیامبر(ص) آیه 55 سوره‌ی نساء را شاهد آوردند که موضوع علم و حکمتی را گوشزد می‌کند که به «آل ابراهیم» داده و عده‌ای آن را از عترت رسول خدا(ص) نپذیرفتند و کارشان به جهنّم ختم شد. از آخر آیه بر می‌آید که در جامعه‌ی اسلامی نسبت به حاکمیت آل ابراهیم اختلاف می‌افتد.
حضرت رضا(ع) بعد از شواهد قرآنی که آوردند باب یک نکته‌ی اساسی را باز کردند و فرمودند: «وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ» خداوند وقتی که بنده‌ای را برای اصلاح امور بندگانش انتخاب کرد شرح صدری مخصوص به او می‌دهد. از این جمله قاعده‌ی مهمی پیدا می‌شود که اولاً: همواره خداوند برای امور بندگان یک مرد الهی را اختیار و انتخاب می‌کند. ثانیاً: این انسان الهی دارای فوق العادگی‌ خاصی در داشتن شرح صدر است و لذا او آن افق‌های دور و آن جوانب پنهان را می‌بیند و با توجه به ظرایفی که باید جامعه به آن‌ها برسد، مدیریت جامعه را به عهده می‌گیرد. «وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِكْمَةِ وَ أَطْلَقَ عَلَى لِسَانِهِ» و خداوند چشمه‌های حکمت را در قلب او قرار می‌دهد تا زبانش براساس حکمت سخن بگوید. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در آن حال در جواب هیچ مسئله‌ای در نمی‌ماند و غیر صواب از او نمی‌بینی. در پاسخ‌گویی به نیازهای زمان درمانده نیست. این سؤال برای همه‌ هست که واقعاً در دنیای امروز برای رفع مشکلات بهترین راه حل چیست و چطور باید با کفر جهانی برخورد کنیم؟ آیا اگر در سرمایه‌ی تاریخی ما سیره‌ی امام معصومی در میان بود و در زمان خود فرصت ارائه‌ی مدیریت اسلامی را داشت، مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» با اطمینان بیشتری عمل نمی‌کردند؟ حضرت امام خمینی(رض) می‌فرمودند ما این غصه را کجا ببریم که نگذاشتند امیرالمؤمنین(ع) حکومت کنند تا ما راه درست را بشناسیم. معلوم است خود حضرت امام خمینی(رض) با آن‌همه لطفی که خدا به ایشان کرده بود و واقعاً خداوند افق‌های دقیقی از آینده را در منظر ایشان قرار داد، با این‌همه، نیاز دارند امامی معصوم در صحنه باشد. با این که طبق سخن امام رضا(ع) خداوند به کسانی که جهت اصلاح امور بندگان به میدان بیایند، لطف خاصی می‌کند ولی مصداق کامل آن لطف در امام معصوم تحقق می‌یابد.