همچنانکه عرض شد تأکید میکنم ابتدا باید با دقت زیاد به جزءجزء سخنان حضرت توجه کنیم تا بفهمیم چرا حضرت در آخر این خطبه میفرمایند: «فَإِنَّ لِكُلِّ شَیْءٍ مُدَّةً وَ أَجَلًا»(121) برای هر چیزی مدت و سرآمدی است. از این طریق روشن میشود نقش اهل البیت(ع) در شناخت مدّت و سرآمد کارها چگونه است و این مهمترین برکتی است که از طریق معرفت به سیرهی اهلالبیت(ع) میتوان بهدست آورد. چون همانطور که میدانید عیب اکثر مؤمنین این است که نمیتوانند کارهایی را که در نظر دارند به مرحلهی نهایی برسانند و کار را به آخر نرسانده رها میکنند و یا نمیدانند آخر هرکاری کجا است و تا آن کار به انتهای خود نرسد کار بعدی رخ نمینمایاند.
مشکل بشر به خودی خود این است که فکر میکند هر کاری را هر وقت میتواند انجام دهد و هر برنامهای در هر موقعیتی عملی است. دیروز با تکیه بر دست و شمشیر خود و امروز با تکیه بر تکنولوژی میخواهد بدون توجه به زیرساختهای فرهنگی و شرایط تاریخی، برنامههای خود را تحقق بخشد. حضرت تذکر میدهند: «وَ لَا تَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ یُعَجِّلْهُ اللَّهُ لَكُمْ»(122) در انجام کاری که خداوند شرایط آن را فراهم نکرده شتاب مکن. زیرا مقلب القلوب خداوند است، وقتی خداوند جهت قلبها را به سوی موضوعی نینداخته، تلاش سایر انسانها در تحقق آن بینتیجه است و البته این به معنی سلب مسئولیت از انسانها نیست بلکه تذکر به انسانها است که متوجه باشند مسئولیت امروزشان چیست و بیشتر به مقدمات کاری بپردازند که در نهایت منجر به اهداف مهم میگردد. مگر امیرالمؤمنین(ع) که اصرار دارند در انجام کاری که خداوند شرایط آن را فراهم نکرده نباید عجله کرد دست روی دست گذاشتند و منتظر ماندند و یا عالمانه فهمیدند چه کاری باید بکنند و چه کاری نباید انجام دهند و از این طریق نقشی بزرگ در تاریخ بشر بهعهده گرفتند.
وقتی متوجه باشیم هنر ما در شناخت وظیفهای است که امروز به عهدهی ما است و انجام آنچه را که زمانش نرسیده است را به زمان خودش موکول کنیم و دغدغهی شناخت آنچه امروز باید انجام دهیم را در خود ایجاد نماییم، جایگاه اهل البیت(ع) روشن میشود که چگونه با سیره و گفتار خود در زمانهشناسی به ما مدد میرسانند.(123) با شناخت زمانِ هر کاری قدرت برداشتن قدمهای بعدی در ابتدای کار از بین نمیرود و با شکیبایی و به موقع به بزرگترین قدرت دست مییابیم، قدرتی که مولوی در حضرت علی(ع) یافت و به حضرت عرض کرد:
باز گو دانم كه این اسرار هوست
ز آنكه بىشمشیر كشتن كار اوست
چون معمول آن است که انسانها با شمشیر رقیب خود را به قتل میرسانند ولی خداوند بدون دست و شمشیر انسان را میکشد، حال اگر کسی از زمان و مکان آزاد شد و از منظری دیگر به عالم نگریست ابزارها چشم او را پُر نمیکند و میتواند کار خدایی کند.