تربیت
Tarbiat.Org

امام و امامت در تکوین و تشریع
اصغر طاهرزاده

تاریخ بدون حاکمیت امام

همان طور که مستحضرید بحث در رابطه با چگونگی انتخاب امام بود و این‌که چگونه حضرت امام رضا(ع) جایگاه امام را تعیین فرمودند. راوی خدمت حضرت آمد و عرض کرد یابن رسول الله مردم معتقدند می‌توانند امام را خودشان انتخاب ‌کنند به این صورت که در جامعه‌ی اسلامی یک مسلمان را به عنوان رهبر و مسئول امور انتخاب نمایند. حضرت بابی را باز فرمودند تا روشن بشود خداوند جهت امامت و رهبری جامعه شخصیت بسیار بزرگی را برای بشر پرورانده و بشریت را در این امر به خود وانگذاشته است. اشتباهی که بعضی‌ها در انتخاب امامتِ جامعه دارند و خود را در این امر خودکفا می‌دانند شبیه اشکالی است که عده‌ای در مورد عقل دارند و معتقدند با عقل خودشان می‌توانند زندگی خود را اداره ‌کنند و نیاز به عقل قدسی و شریعت الهی ندارند و به قول معروف فکر می‌کنند می‌توانند با خرد جمعی امور را جلو ببرند. عرض شد نه خِرد جمعی توان احاطه بر همه‌ی ابعاد و نیازهای انسان‌ها را دارد و نه این خرد اگر شریعت الهی در میان نباشد از تصرفات نفس امّاره در امان خواهد ماند. در حالی که اگر انسان وارد حیطه‌ی بررسی جایگاه امامت شود متوجه می‌شود برکات وجود امام بسیار بیشتر از آن است که ابتدا تصور می‌شود. مثل قرآن که وقتی با تدبّر در آن جلو رفتیم متوجه می‌شویم تا کجاها می‌تواند انسان را در اندیشه و عمل جلو ببرد.
ضرورت وجود امام و فرهنگ امامت وقتی ملموس خواهد شد که تاریخِ بدون امامت را بررسی کنیم تا معلوم شود تمام آرزوهای بشر در طول تاریخ بر باد رفته و تمام وعده‌های حاکمان با بن بست روبه‌رو شده است. چون مردم به چیزی غیر از آن چیزی که خداوند برای بشر قرار داده امید بستند. همان‌طور که اگر برای داشتن عقیده‌ی صحیح و عمل درست به کتاب دیگری غیر از قرآن دل ببندیم به بن‌بست می‌رسیم، در مورد حاکمیت هم اگر به غیر از امامی که خداوند پرورانده امید بستیم ناکام می‌شویم. ممکن است اندیشمندان دنیا این ناکامی را تا حدّی از شما بپذیرند چون از آخرین طرح حکومت‌داری به نام دموکراسی طرفی نبستند ولی هنوز تصور بعضی‌ها آن است که دموکراسی درست اجرا نشده وگرنه جواب می‌دهد. در حالی‌که دانشمندان برجسته‌ی غرب معتقدند هیچ وقت حکومت مردم بر مردم تحقق نیافته است و این حزب‌ها هستند که بر مردم حکومت می‌کنند و با تردستی خاصی به مردم القاء کرده‌اند که مردم بر مردم حکومت می‌کنند!
مشکل مردم آن است که هنوز به دموکراسی امید بسته‌اند و نمی‌دانند تا حکم اَحد بر میل‌ها و سلیقه‌های کثیر حاکم نشود جامعه در مسیر صحیحی قرار نمی‌گیرد و عملاً نفس امّاره منشأ تصمیم‌گیری‌ها می‌شود. مردم به شکست حکومتِ امثال نادرشاه و چنگیزخان و آقامحمدخان قاجار و لردها و اشراف واقف‌اند ولی علت آن را دیکتاتوری حاکمان می‌دانند و اگر هم اشکالاتی به دموکراسی دارند معتقدند راه دیگری نیست و لذا به ضعف‌های دموکراسی فکر نمی‌کنند. حرف ما در مقابل آن‌ها که معتقدند جز همین دموکراسی راهی نیست این است که راهی هست، آن‌‌ها وقتی با نظریه‌ی امامت روبه‌رو می‌شوند می‌گویند این عملی نیست. مشکل ما در نکته‌ی آخر است. اگر ما این مباحث را به صورت دقیق و عمیق ارائه ندهیم و دلایل حضور تکوینی واسطه‌ی فیض عالم بر امور تشریعی را درست تبیین نکنیم باز در تاریخی ظلمانی متوقف خواهیم بود و از حرکت به سوی اهداف عالی بشری محروم می‌شویم و این است معنی این که می‌گویند: امروز بشریت گرفتار ظلمات آخرالزمان است. چون می‌پندارد خداوند راهی برای حیات اجتماعیِ سالم به بشر نداده است.
باید به کمک منطقی که امام رضا(ع) مطرح فرمودند، این باور تغییر کند و روشن شود موضوعِ حضور امام در هستی و مدیریت امام معصوم، ریشه در تکوینِ عالَم دارد و خدای هستی حقیقتی را در وجود عالم و آدم گذاشته که با اندک توجه به وجود چنین انسانی او را می‌پذیرند. زیرا نه تنها عالَم نسبت به حضور امام عقیم نیست بلکه جان انسان‌ها نیز نسبت به این امر بی‌تفاوت نمی‌باشد. هرچند غبار فرهنگ ضد قدسی و حسّ‌گرایی غربی بر ذهن و فکر بعضی از روشنفکران ما غلبه کرده و نمی‌گذارد این حرف‌ها جای خود را پیدا کند این‌همه به جهت آن است که موضوع امامت آن‌طور که باید و شاید تبیین نشده. در حالی‌که حجت خدا هم‌اکنون در عالم حاضر است، باید پرده‌ی انکار کنار برود تا حقیقت مطلب خود را بنمایاند. ممکن است بگوئید مردم ما منکر نیستند، آری به یک معنی انکاری در کار نیست ولی به معنی دیگر آثار انکار خود را می‌نمایانند. مگر ملاحظه نکردید وقتی دکتر احمدی نژاد رئیس دولت نهم نظرها را متوجه وجود مقدس حضرت صاحب الأمر(عج) می‌کردند با چه عکس‌العمل‌هایی روبه‌رو شد و چه حرف‌های عجیبی را شایع کردند؟ همه‌ی این‌ها خبر از نوعی انکار می‌دهد که عرض شد. به قول بسیاری از علماء آن حرف‌ها که مسئولان دولتی زدند، حرف عالمان دین است ولی چون وارد گفتمان مسئولان اجرایی و سیاسی کشور شد عکس‌العمل نشان دادند به این معنی که جای چنین عقیده‌ای در امور اجرایی و سیاسی نیست. آیا این یک نوع انکار نیست؟
مردم عادت کرده‌اند که سیاست‌مداران حرف‌های سیاسی و دیپلماسی بزنند حال اگر یک‌مرتبه مسئولی به میدان بیاید که در عین تلاش در کار اجرایی و سیاسی، افق خود را به چیزی بالاتر از اهداف معمولی بیندازد، برای بعضی‌ها که اصالت را به غرب داده‌اند، عجیب است. بنده در چنین دوره‌ای از تاریخ باور نمی‌کردم مسئولی با چنین نگاهی به میدان بیاید و آن نگاه را در تصمیمات مدّ نظر داشته باشد، و این را یک جهش تاریخی می‌دانم. اگر این حرف‌ها بالای منبر زده می‌شد همه تحمل می‌کردند، تصور بنده آن بود اگر مسئولانِ اجرایی- سیاسی کشور هم با دیدگاه نظر به حاکمیت امام معصوم وارد عمل شوند از آن‌ها استقبال می‌شود و باور نمی‌کردم کسانی که مدعی اعتقاد به مهدویت‌اند عکس‌العمل منفی از خود نشان دهند. اینجا بود که به رفقا عرض کردم متوجه باشید در کجای تاریخ قرار داریم. ما هنوز در جایی نیستیم که آمادگی حضور فرهنگ امامت را داشته باشیم. در نظر بگیرید اگر موضوع جدّی‌تر شود چه مقاومت‌هایی پدید می‌آید. این نشان می‌دهد روح زمانه هنوز برای ادامه‌ی حیات خود به چیزی غیر از حاکمیت امام معصوم نظر دارد و اگر ناخن بزنید ملاحظه می‌کنید از جهاتی روح زمانه طالب چنین حضوری نیست و منتظر کسی هستند که آن‌کس امام نیست. منتظرند کسی ظهور کند که در عالم وجود ندارد و آن امامی هم که در عالم هست، منتظرش نیستند و از حضور امام دلهره دارند. مانع اصلی این است که باورمان نمی‌آید هستی ظرفیت حضور چنین حقیقت مقدسی را دارد. ابتدا باید بفهمیم جایگاه امام در هستی و در نظام تکوین کجا است، سپس به نقش اجرایی حضرت نظر کنیم، اگر با تعمق زیاد به جایگاه امام در هستی بیندیشیم، به‌خوبی به استقبال ظهور حضرت می‌رویم.