تربیت
Tarbiat.Org

امام و امامت در تکوین و تشریع
اصغر طاهرزاده

آفات غفلت از حقّ اهل‌البیت(ع)

اگر معاویه توانست بر گرده‌ی مسلمین سوار شود به جهت آن بود که مردم معرفت به حقوق ائمه(ع) نداشتند و با توجه به این امر امام حسن(ع) به معاویه نامه نوشتند: «أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ لِی وَ الْخِلَافَةَ لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی وَ إِنَّهَا لَمُحَرَّمَةٌ عَلَیْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِكَ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَوْ وَجَدْتُ صَابِرِینَ عَارِفِینَ بِحَقِّی غَیْرَ مُنْكِرِینَ مَا سَلَّمْتُ لَكَ وَ لَا أَعْطَیْتُكَ مَا تُرِیدُ»(160) حكومت و خلافت، مال من و خاندان من است و براى تو و خاندان تو حرام است، این را از رسول خدا(ص) شنیده‏ام. مسلّم اگر اشخاصى صابر و عارف به حق خود مى‏یافتم هرگز خلافت را به تو تسلیم نمى‏كردم و آنچه را مى‏خواستى به تو نمى‏دادم. در روایات ما تأکید زیادی شده بر شناخت حقوق اهل البیت(ع) تا آن‌جایی که حضرت صادق(ع) در ثواب زیارت قبر امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «مَنْ زَارَ جَدِّی عَارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً مَقْبُولَةً وَ عُمْرَةً مَقْبُولَةً وَ اللَّهِ مَا یُطْعِمُ اللَّهُ النَّارَ قَدَماً تَغَیَّرَتْ فِی زِیَارَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) مَاشِیاً كَانَ أَوْ رَاكِبا»(161) هركس جدّ مرا زیارت كند، و عارف به حقّ او باشد، خداوند براى هر قدمش ثواب یك حج و عمره‌ی مقبوله مى‏نویسد، سوگند به خدا خداوند قدمى را كه در راه زیارت امیرالمؤمنین(ع) برداشته شده، طعمه‌ی آتش نمى‏كند، چه سواره برود و چه پیاده.
باید با دقت هر چه بیشتر به این نکته توجه شود که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ی صد و نود که بحث این جلسه بر آن متمرکز است می‌فرمایند: وقتی آن حقوق شناخته شد انسان در مقام شهداء قرار می‌گیرد و با توجه به این‌که «حقّ رب» و «حقّ رسول» به عنوان رعایت شریعت الهی معلوم است، بیشترین توجه باید بر روی «حقّ اهل‌البیت(ع)» قرار گیرد و تمام ضرباتی که بر جامعه‌ی مسلمین وارد شد از ناحیه‌ی غفلت از این حق بود و به اندازه‌ی عدم رعایت این حق، مسلمانان نتوانستند از برکات اسلام در امور فردی و اجتماعی خود برخوردار شوند و وارد آن نوع زندگی نشدند که نتیجه‌ی آن شهادت باشد هرچند در رختخواب بمیرند. حساسیت موضوع آنقدر زیاد است که حضرت می‌فرمایند غفلت از آن موجب می‌شود که مسلمانان گرفتار عمل زدگی و افراط شوند و در معرکه‌هایی قدم بگذارند که خداوند برای آن‌ها نخواسته و معلوم است که در آن صورت چگونه گرفتار کلاف سر درگمی می‌شوند که هیچ راه گریزی در آن نیست و به جای آن‌که در شرایطی قرار گیرند که هر جا قدم می‌گذارند راهی گشاده در جلو خود بیابند، در شرایطی فرو می‌روند که هر جاده‌ای که انتخاب کنند بن بست است. اعم از آن که آن جاده در امور عبادی و فردی باشد - مثل سلوکی که امام معصوم راهنمای آن نباشد- و یا در امور اجتماعی و سیاسی - مثل مسائل اجتماعی که امروزه جهان اسلام با آن روبه‌رو است- .
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً وَ أَجَل» هر چیزی اعم از یک درخت یا یک حادثه و پیش آمد، مدتی و پایانی دارد و تا پایان آن فرا نرسیده می‌تواند برای اطرافیان خود مفید باشد، هرچند ممکن است برای خودش سراسر ضرر به همراه داشته باشد، مثل وجود شیطان که با وسوسه‌های خود موجب کمال اولیاء خواهد بود. در همین رابطه هم خداوند می‌فرماید: «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى»(162) ما آسمان و زمین و آنچه در بین آن دو است را خلق نکردیم مگر به حق و با سرآمدی از قبل تعیین شده. پس به این اعتبار هر چیزی در جای خودش «حق» است و به مشیت الهی در صحنه است، حال انسانی که گرفتار شتابزدگی نیست می‌فهمد چگونه با آن شیئ یا آن حادثه برخورد کند تا قبل از آن‌که پایان آن فرا رسد بهترین برخورد را با آن کرده باشد ولی انسان شتابزده از ابتدای امر تمام تلاش خود را انجام می‌دهد که آن حادثه را نادیده بگیرد و همین امر موجب می‌شود تا بدون آن که ساعتی در به پایان رساندن آن حادثه نقشی داشته باشد، نه تنها هیچ بهره‌ای از وجود آن حادثه نبرده بلکه خود را خسته و فرسوده کرده است.
این موضوع را که هر شیئ و حادثه‌ای سرآمد و پایانی دارد، در کلمات اهل البیت(ع) می‌توان یافت که چگونه از آیند‌ه‌ی خود و دیگران خبر دارند(163) و از آن طریق می‌دانستند تکلیف مسلمانان نسبت به آن حادثه یا آن شخص در هر زمانی چگونه باید باشد، چون جایگاه هر چیزی را می‌شناختند و بر آن اساس روح و روان انسان‌ها را کنترل می‌کردند که برخورد شتاب‌آلود با آن حادثه یا آن شخص ننمایند و فقط در حدّ وظیفه‌ای که امامان تعیین می‌نمودند موضع‌گیری کنند. حضرت علی(ع) در میان لشكر خود صدای غوغای شدیدی را شنیدند، پرسیدند این صدای چیست؟ عرض كردند: معاویه كشته شده. حضرت فرمودند: «كَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَنْ یَهْلِكَ حَتَّى تَجْتَمِعَ عَلَیْهِ هَذِهِ الْأُمَّة» ابداً این طور نیست، كشته نمی‌شود تا همه‌ی امت بر او گرد آیند. گفتند: یا امیرالمؤمنین! پس چرا با او می‌جنگیم؟ فرمودند: «أَلْتَمِسُ الْعُذْرَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّه‏» برای اتمام حجت و یافتن عذر در پیش خود و خدا با او جنگ می‌کنیم.(164) وقتی حضرت در مقابل معاویه فقط به عنوان انجام وظیفه عمل کنند و با توجه به آینده‌ای که از معاویه می‌شناسند مسلمانان را به جنگ با او تشویق نمایند، نتیجه‌ی کار بسیار فرق می‌کند با این که مثل یک انسان عادی، فکر کنند می‌توانند همه چیز را در اختیار بگیرند و با ناآرامی تمام هر چه بیشتر شتاب به خرج دهند تا بیشتر آینده را در اختیار داشته باشند. خداوند برای بشریت چنین رهبرانی بصیر را پرورانده است تا بتوان در زیر سایه‌ی رهبری آنان بهترین موضوع‌گیری‌ها را انجام داد و به بهترین سرنوشت‌ها که شهادت است دست یافت، چه در معرکه‌ی جهاد بمیریم و چه در رختخواب.
خدایا! به حقیقت آن نوری که در نزد اهل البیت(ع) به ودیعت گذاردی تا انسان‌ها بتوانند با اطاعت از آن‌ها با آرامش تمام و بدون هرگونه شتابی، زندگی کنند و به زیبایی تمام بمیرند، ما را توفیق رعایت «حقّ ربّ» و «حقّ رسول(ص)» و «حقّ اهل البیت(ع)» عطا بفرما.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»