تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت و انتظار فرج
اصغر طاهرزاده

خدا جهان را رها نكرده

مردم با پیروزی انقلاب اسلامی و به صحنه آمدن اندیشه‌ی دینی متوجه شدند خدا حافظ دین است و اولیائی را در جهان پروریده تا از آن طریق مردم را از سقوط در ظلمات آخرالزمان محفوظ دارند و نگذارند تاریكی کفر و نومیدی بر جهان غلبه كند. همان خدایی که انسان‌هایی مثل حضرت روح الله(رض) را پروراند بیش از همه حافظ صاحب الأمر(عج) است تا جهان را از ظلمات و نومیدی نجات دهد و امثال امام خمینی(رض) خبر می‌دهند که هرچه دارند از پرتو وجود آن حضرت است. حضرت صادق(ع) فرمودند در زمان غیبت مهدی(عج) از خدا بخواهید معرفت لازم را نسبت به امام زمانتان به شما بدهد و دعا کنید. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏»(60) خدایا حجت خود را به من بشناسان که اگر او را نشناسم در دین خود گمراه می‌شوم. با چنین تقاضایی می‌توان توقع فرج داشت و متوجه بود در صورت نبود فرج، مغلوب ظلمات آخرالزمان خواهیم شد. طبق فرمایش حضرت صادق(ع) به صراحت می‌توان گفت كه اگر كسی نتوانست مسأله‌ی معرفت به امام زمانش را درست برای خود حل كند تا نگاهش به وجود مقدس حضرت معطوف شود، باید بگوید: «ضَلَلْتُ عَنْ دینی» از دین خود منحرف شدم. در حالی که هر اندازه نظر به حضرت و معرفت به او عمیق‌تر باشد حجاب‌ها رقیق‌تر می‌شود و برعکس، هر اندازه نسبت به آن حقیقت بزرگ كم توجه شویم حجاب‌ها غلیظ‌تر می‌گرد و فرج به تأخیر می‌افتد. علمِ به وجود حضرت یک حرف است، معرفت صحیح به چگونگی وجود حضرت و راه ارتباط با آن حقیقت برای جامعه و افراد، حرف دیگری است. افلاطون با توجه به مبانی عقلانی‌اش متوجه وجود حقیقت انسان بود ولی توجه دینی به موضوع نداشت. او تلاش کرد بگوید خبری در عالَم مُثُل هست و انسان‌ها باید نور لازم را از آن جایگاه بگیرند و حكیمان باید با مُثُل ارتباط برقرار كنند. اما چطور؟ از طرفی معتقد بود تا كسی با عالَم مُثُل ارتباط برقرار نكند حكیم نمی‌شود و از طرف دیگر در مكتب فلسفی خود راهی برای چنین ارتباطی ندارد چون تنها به روش دینی و سلوک الهی می‌توان به حجت الهی معرفت پیدا کرد و منور به نور حجت الهی شد، همین‌طور که اگر شما صد دلیل بر وجود خدا داشته باشید باز دل‌تان متذكر خدا نیست مگر با توجه قلبی.
اگر کسی بخواهد روحش را در راستای قرب الهی تربیت كند اولاً: باید به مظهری متعالی معرفت داشته باشد. ثانیاً: با توجهِ دائمیِ قلبی به آن حقیقت متعالی با خدا مرتبط باشد وگرنه با تفکر صِرف نسبت به خدا، نمی‌تواند با خدا مأنوس شد. تفكرِ انتزاعی برای ارتباط با خدا كافی نیست، اُنس با خدا راه و رسم خاصی نیاز دارد که دین خدا و پیامبرانِ او در اختیار بشر می‌گذارند(61) و از آنجایی که اسلام، یك دین است - نه یك مكتب فلسفی- راه ارتباط با آسمانِ معنویت را برای مؤمنین می‌گشاید و خبر می‌دهد «إِنَّ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ»(62) كسانى كه آیات ما را تكذیب كردند و در برابر آن تكبّر ورزیدند، هرگز درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى‏شود. پس اگر کسی به آیات الهی ایمان بیاورد و بندگی خدا پیشه کند به همان اندازه راه ارتباط با آسمانِ معنویت برایش گشوده می‌شود. اندیشه‌ی فلسفی تا حدّی می‌تواند بفهمد حقایقی در عالم هست، ولی روش ارتباط با آن حقایق را دین هموار می‌کند، پیغمبران واقعی‌ترین شكل زندگی را - که نظر به باطن این عالم دارد- به انسان‌ها نشان می‌دهند. آن‌ها بشر را راهنمایی می‌کنند که باید مظاهر مقدس موجود در عالم غیب را بشناسد و از همه مهم‌تر متوجه انسان کامل به عنوان واسطه‌ی فیض خدا در عالم باشد وگرنه در عین انجام عبادات دینی به مرگ جاهلیت می‌میرد.(63) چون ابتدا باید بتوان با مظهر قدسی عالم که افق متعالی انسان است و حیّ و حاضر در عالم غیب موجود است، مرتبط شد. همین‌طور که اگر در مورد خدا فقط فكر كنید، هیچ وقت دلتان خدایی نیست، در رابطه با معرفت با امام زمان(عج) نیز باید معرفت حضوری و قلبی داشت.
افلاطون متوجه است در مورد ارتباط با مُثُل باید به دنبال راهی باشد كه بتوان با مُثُل ارتباط قلبی داشت، غافل از این که در این راه باید ایمان در میان باشد و این كار انبیاء است و نه فیلسوفان که عرض شد آكوئیناس در این رابطه می‌گوید آن چه آرزوی فیلسوفان بود را پیامبران محقق كردند. و در این رابطه باید متوجه بود روش دینی روش بسیار ارزش‌مندی است و بسیاری از موانع به‌راحتی با حضور دین در زندگی رفع می‌شود در صورتی که متوجه باشیم شناخت امام زمان(عج) و انتظارِ حضور او در مناسبات فردی و اجتماعی از اصول اساسی دینداری است.
مشكلاتی كه ما داریم به سبب صد سال تفکری است که فرهنگ مدرنیته در زندگی ما وارد کرد و فکر کردیم با فرهنگ غربی می‌توانیم بر مشکلات زندگی فائق آییم و همین امر موجب ایجاد حجاب بین ما و درك حضوری امام زمان(عج) شد. باید از خود بپرسیم این ظلمات از كجا پیدا شد که به جای نظر افراد جامعه به حقیقت قدسی امام زمان(عج) طوری شده‌ایم که باید وجود حضرت را برای جوانانمان ثابت کنیم. معلوم است وقتی كه نور نرسد، می‌گوییم نور كو؟ طوری عمل می‌كنیم كه نور امام(عج) به جامعه نمی‌رسد، بعد گفته می‌شود به چه دلیل امام هست، همین‌طور که بعضی جوانان در اصل نبوت و معاد گرفتار شك شده‌اند. علت این مشکل این نیست که ادله‌ی کافی در اثبات این موضوعات نداریم علت اصلی آن است که در زندگی خود نظر به جاهایی انداختیم که حجاب بین ما و حقایق قدسی شده است.