تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت و انتظار فرج
اصغر طاهرزاده

غیب‌زدایی و ظلمات آخرالزّمان

در دوران‌های سیاه تاریخ همواره حاکمان در صدد حذف ولایت امامان معصوم(ع) بوده‌اند و هستند - چه در زمان بنى‏امیّه و بنی عباس و چه در دوره‌ی استیلای فرهنگ مدرنیته- همیشه یك نحوه غیب‌زدایى حاكم بوده و هست. برعکسِ آن دوران‌‌ها، دوران حاكمیّت حضرت بقیة‌الله‌الأعظم(عج) است که توجّه اصلى به عالم غیب و معنویّت می‌باشد و در نتیجه شرایط همبستگىِ فطرى آدمیان و هم‌زبانى انسان‌ها با ساحات معنوی یکدیگر، ظهور می‌کند و یگانگى گوهر هستىِ انسان‌ها و هم‌دلى واقعى به صحنه می‌آید. انسانى به میان مى‏آید كه با هدایتِ وحیانى با باطن عالم و آدم در گفتگو است و با فعلیت یافتن فطرت، در قربِ با ‌حقّ خانه می‌کند. به‌طوری که عالم برای بشر مجلای انوار الهی می‌گردد.
در پرتو ولایت مطلقه‌ی امام، قلب مردان خدا در اتّحاد و یگانگى با همدیگر قرار مى‏گیرد. ما امروز نمى‏دانیم كه چقدر از مقام اتّحادِ قلب‏ها دور هستیم، همچنان‌که نمی‌دانیم یگانگى و نزدیكىِ قلب‏ها چقدر نجات دهنده است، به‌همین جهت تمام توجّه خود را به‌ مقام ظهور ولایت مطلقه متمركز نمی‌کنیم.
در فرهنگی که مُد در آن مطرح است تا انسان‌ها بر همدیگر فخر کنند، انسان‌ها ناخودآگاه نسبت به هم كینه‌ورزی دارند زیرا ریشه‌ی پدیده‌ی مُد استعلا و دشمنى و كینه بر دیگران است در داشتن آن‌چه یکی دارد و دیگران ندارند. وقتى مقام ولایت مطلقه‌ی انسانِ کامل را نشناسیم به چیزهایى دل‌خوش خواهیم شد که دل‌خوشی حقیقى نیست، رفاه واقعی و دل‌خوشی حقیقی با به‌سر بردن با خدا در خانه‌ی ایمان حاصل می‌شود و با درک چنین موضوعی معنى آمدن امام را درك خواهیم کرد.
وقتی روشن شد اصل وجود و مبناى اصیل هر انسانى، گرایش‏هاى فطرى او است و نه گرایش‌های غریزی، نظر به گرایش‌های فطری در انسان ظهور می‌کند، همان گرایشى كه هر انسانی با امام خود دارد، در آن‌حال هركس خود را در آینه‌ی وجود دیگرى مى‏بیند و به خود مى‏آید. همان‌طور که وقتی موجود زنده را می‌شناسیم که خود زنده باشیم. وقتی گرایش به امام خواهیم داشت که با فطرت خود زندگی کنیم و نه با غرایز، و تنها در آن حالت می‌توان به امام که تعیّن فطرت است عشق بورزیم و مسیر عشقِ به‌ خدا را درست طی کنیم و همه‌ی امکانات انسان‌شدن را فراهم آوریم.
در حالی‌كه پارسایان واقعى قلباً و عقلاً در فرهنگ معنوی انتظار به‌سر مى‏برند، بسیاری از مردم در شیفتگى به فرهنگ تجدد گرفتارند و آن را انتهای راه می‌دانند. راستی وقتی با بن‌بست روبه‌رو شدند چه کسی را ملامت می‌کنند؟ آیا جز این است که راه انتظار به ساحتی معنوی، که زمین را به آسمان معنویت متّصل می‌کند، تنها راه رشد و نجات است و مانع می‌شود تا افق نگاه انسان به اهداف خیالی و وَهمی مشغول شود؟ در فرهنگ انتظارِ عالم بقیة‌الله نگاه‏ها به‌سوى آزادگى و عدالت و قرب دوخته شده و در نتیجه حجاب‏هایى را که ریشه در نفس امّاره دارد، به رسمیت نمی‌شناسد.
این مطلب مهمّى است كه «انتظار» علاوه بر این که یک واقع‌بینى اساسی است تنها مسیری است که به ثمردهى منتهی می شود. انسانِ منتظر چشم از سایه‌ی زندگى به اصل زندگى دوخته است و در ازاء آن انتظار همین امروز زندگى خود را به‌ ثمر مى‏رساند و از بى‏ثمرى نجات مى‏دهد. این است معنى فرهنگ معنوی انتظار كه پارسایان در زمان غیبت با آن زندگی مى‏كنند و خود را و سایر انسان‌ها را از خطر سقوط در مى‏یابند. انسانِ منتظر به استعدادهای این عالم پی برده است و متوجّه است این استعدادها با حاکمیت امامی معصوم ظهور می‌کند. انسان منتظر می‌داند که وظیفه‌ی انتظار را باید در خود زنده نگه ‌دارد تا با ظهور امام معصوم از آن‌چه باید به‌دست آورد بیگانه نباشد. «انتظار» یک امر کیفی است برای جستجوی توانایی‌های عالم و آدم که تماماً می‌توانند مجلای ظهور هرچه بیشترِ اسماء الهی باشند.