تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت و انتظار فرج
اصغر طاهرزاده

موانع گذر از ظلمت آخرالزمان

وقتی متوجه شدیم گذر از ظلمت آخرالزمان بسیار مشکل است به اهمیت فرهنگ انتظار جهت عبور از ظلمات پی می‌بریم. در فضایی که ظلمات آخرالزمان همه‌ی زوایای زندگی انسان‌ها را فرا گرفته کسی نمی‌داند آن ظلمات چیست و کجاست تا تصمیم بگیرد از آن عبور کند، هرچه افراد فکر کنند در ذیل آن ظلمات به فکر ادامه می‌دهند و به همین جهت نمی‌دانند از چه‌چیز باید عبور کنند؛ چون تحت تأثیر فرهنگ ظلمانی آخرالزمان چیزی جز همان نوع فکر و اقتصاد و سیاست و تربیت را نمی‌شناسند و وقتی آمریكا کشور ما را جزء لیست شرارت قرار داده حتماً نگران می‌شوند چون جز ارزش‌های وضع موجود ارزش دیگری را نمی‌شناسد. آری! از چنین ظلماتی نمی‌توان خارج شد مگر آن که عالَم انسان از چنین عالَمی جدا شود و به افقی دیگر چشم بدوزد و این ممکن نیست مگر آن که وارد فرهنگ انتظار شویم و از افقی دیگر عالم را بنگریم، در آن صورت است که تازه معنی ظلمانی‌بودن زمانه معلوم می‌شود و ظلمات را می‌فهمیم و متوجه می‌شویم چرا امام(رض) فرمودند: ردّ یا قبول آمریكا را می‌خواهیم چه كنیم؟ با پیداشدن چنین نگاهی جامعه‌ وارد جاده‌ای می‌شود که به پیروزی حق منجر خواهد شد و افراد جامعه از پیروزی بزرگ زمانه محروم نمی‌شوند.
در روزگاری كه همه‌ی نگاه ها اسیر نگاه سطحی فرهنگ مدرنیته است و در چنین نگاهی حقیقت در حجاب است، چرا ما با نظر به مهدی(عج) در زمره پیروزمندان عالم وجود نباشیم؟ باید راه برون‌رفت از این ظلمات را با نور انتظارِ فرج به صحنه‌ی‌ زندگی‌ها وارد كرد و پیروزی این دوران را به نام خود رقم زد. در نگاه غربی به عالم، موجودات هر کدام مستقل و پراکنده‌اند، بدون آن‌که مظاهر اسماء الهی باشند و لذا در ارتباط با چنین عالمی یک نوع خستگی روحی به انسان دست می‌دهد، چون عالَم را نه به عنوان آیات الهی بلکه حجاب حق می‌بیند و در نتیجه چیزی در عالم نمی‌ماند که شایسته‌ی توجه باشد. در حالی که در نگاه دینی به جهان، جهان پر از معنا و مقصود است و همه‌‌چیز آثار خدایی دارد،
«آن‌هایی که جهان را سرد و بی‌عاطفه می‌یابند خودشان هم مثل آن می‌شوند»(48)
نادیده‌گرفتن وابستگی عالم به خدا، تفاوت عمده‌ی فرهنگ مدرنیته با فرهنگ انتظار است و به همین دلیل تا به مهدی(عج) نظر نشود از فرهنگ غربی آزاد نخواهیم شد، چیزی که در انقلاب اسلامی نسبت به کشور خود تجربه کردیم و معلوم شد باید حاکمیت تغییر کند تا دیدگاه‌ها شروع به تغییر نمایند وگرنه نظام حاکم، نگاه دینی به عالم را نگاهی خرافی و ابتدایی تبلیغ می‌کند و جایی برای حیات دینیِ فعّال در کشور باقی نمی‌گذارد، با این‌که در نگاه دینی ساحتِ غیبِ جهان بسیار واقعی‌تر از ساحت ظاهری آن است و راه انسان به آن سویی است که «یاد بگیرد چگونه انسان باشد».
وقتی توحید که اساس همه‌ی پدیده‌ها است به معرفتی مرده تبدیل شد، بشر مجاز خواهد بود هر چیزی را مستقل بداند و لذا ظلمات آخرالزمان امکان ادامه‌یافتن پیدا می ‌کند. پس سلوکی که منجر به حضور در اردوگاه انتظار می شود نیازمند پرورش عقل و قلب و نفس است تا بفهمیم همه‌ی موجودات عالم زنده‌اند، در آن صورت شرایطی پدید می‌آید که؛ «‌اَلحَجَرُ وَ الشَّجَرُ یَقُولُ: یا مُؤمِن تَحتِی كافِر اقتله».(49) سنگ و درخت می‌گویند: ای مؤمن! در بطن من كافری هست، او را به قتل برسان! لازمه‌ی رسیدن به چنین شعوری نزدیکی به حضرت مهدی(عج) است. این نگاه با نگاهی که همه‌ی عالم را اجسام مرده‌ می‌داند و به خود اجازه می‌دهد هرگونه تصرفی در آن بکند، فرق اساسی دارد. آیا می‌شود متوجه ضعف نگاه فرهنگ غربی نبود و خود را در وادی منتظران قرار داد؟ در نگاه ظلمانیِ آخرالزمان ما متوجه نیستیم که نمی‌توان بدون معرفت به خود و خدا، جهان را مورد مطالعه قرار داد، در حالی‌که همه چیز در بینش توحیدی با تفاوت درجاتی که دارند در وحدت هستند و خداوند همه‌ی اسماء الهی را به آدم آموخت تا انسان‌ها با خدا و مخلوقات احساس یگانگی کنند. ولی فرهنگ غربی از این موضوع در جهلِ مرکب است و علم به اسماء الهی را با انباشتن اطلاعات سطحی از پدیده‌های عالم یکی می‌داند.