تربیت
Tarbiat.Org

گزینش تکنولوژی،از دریچه ی بینش توحیدی
اصغر طاهرزاده

کارشناسان به جای انبیاء

اگر متوجه شویم کمال انسان به کمال هدفی است که دنبال می‌کند و کمال مطلق تنها هدف حقیقی انسان است، هیچ وسیله‌ای نمی‌تواند رهزن ما شود و خود را بر روح و روان ما حاکم کند، بلکه تنها در حدّ یک ابزار می‌تواند مورد استفاده ما قرار گیرد، ولی مشکل از آنجا پیدا می‌شود که داشتن بالاترین تکنولوژی هدف ما گردد، و در نتیجه هرکس ما را بهتر با آن تکنولوژی مرتبط کند مورد احترام ما قرار می‌گیرد، آن هم احترامی در حدّ پیامبران. اگر خوشبختی به داشتن ابزار برتر شد آن‌کس که ما را با ابزار برتر مرتبط کرد به زعم ما در خوشبختی و نجات ما مؤثر خواهد بود و بدین شکل کارشناسان به جای انبیاء وارد زندگی می‌شوند و متذکر هدف زندگی می‌گردند، آن هم هدفی وَهمی و غیر واقعی. سعادتمندی هرکس به کشف هدفی عالی و داشتن برنامه برای رسیدن به آن هدف است، ولی وقتی سعادتمندی به داشتن آخرین وسیله‌ی تکنولوژی شد، آن سعادتمندی عین بی‌سعادتی است و این به جهت غفلتی است که از نقش و حضور انبیاء در زندگی پیدا می‌شود.
اگر هرکس غیر از انبیاء سخن از سعادتمندی انسان به میان آورد عملاً ظلمات را به نام سعادتمندی پیشنهاد می‌کند. حال چه او یک کارشناس تکنولوژی باشد، چه یک روان‌شناس. مگر تعیین هدف انسانی چیزی است که یک روان‌شناس بتواند متذکر آن شود، مگر آن موضوع در حوزه علمِ روان‌شناسی است؟ حضرت یوسف (ع) در راستای توجه به همین نکته است که فرمودند: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ»؛ یعنی مقصد حقیقی هرکس را خداوند می‌شناسد و بر اساس آن دستور می‌دهد و راه‌ می‌گشاید. چیزی که در دنیای مدرن مورد غفلت قرار گرفته و در حجاب فرهنگ تکنولوژی گم شده است و سعادتمندی دروغین جای سعادتمندی واقعی به صحنه آمده و سرگردانی بشر رقم خورده است. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ»؛(12) كسانى كه به آخرت ایمان ندارند كردارهایشان را در نظرشان زینت دادیم و آن‌ها همچنان سرگردانند.
خداوند در آیه فوق روشن می‌کند کسانی که هدف متعالی خود را موفقیت خود در قیامت و ابدیت قرار نداده‌اند اعمال و ساخته‌های خود را زیبا می‌پندارند و سرگرم همان‌ها می‌شوند و در سرگردانی قرار می‌گیرند، و لذا آن‌ها می‌مانند و این دنیا و ساخته‌های خود. می‌فرماید: به جهت دوری از خدا و غفلت از قیامت، سنت ما آن است که آن‌ها را مشغول اعمال‌شان می‌کنیم و آن‌ها اعمال خود را زیبا می‌پندارند و به حقایق ماوراء آن اعمال سیر نمی‌کنند و در نتیجه با پوچی زندگی خود روبه‌رو می‌شوند، و این جزای کسی است که سعادت را در چیزی غیر از آنچه خدا برای او تعیین نمود جستجو می‌کند. و این در حالی‌ است که وقتی به آن چه سعادت می‌پنداشت رسید باز آرام نمی‌گیرد، ولی به جای تغییر مسیر، همان راه را ادامه می‌دهد و باز سعادت را در تکنولوژی مدرن‌تر جستجو می‌کند. مگر همه پیامبران نیامدند تا ما را به هدفی بالاتر از داشتن ابزار برتر راهنمایی کنند تا در سیر به سوی آن هدف سعادت خود را جستجو نماییم؟ و این کار در حوزه علم مهندس و روانشناس و پزشک نیست، هرگز یک پزشک از طریق علم پزشکی نمی‌تواند بگوید چه کار بکن تا آدم خوبی شوی و اگر چنین ادعایی کرد هم به علم خود خیانت کرده و هم به پیامبران توهین نموده است. این پیامبرانند که هدف حقیقی بشر را به او تذکر می‌دهند. عین حوزه کار پزشک، حوزه کار تکنولوژی و تکنیسین است، که هرگز در حوزه سعادت انسان امکان هر گونه اظهار نظری را ندارند. یک اقتصاددان می‌تواند به افراد و جامعه کمک کند تا رابطه بین تولید و مصرف آن‌ها متعادل شود ولی هرگز به عنوان کارشناس علم اقتصاد نمی‌تواند طرحی برای سعادت انسان‌ها پیشنهاد کند.
خالق بشر امکانات ذاتی بشر را می‌شناسد و میدان وسعت او را می‌داند و نهایتی را که می‌تواند بدان دست یابد می‌بیند و لذا اهداف عالیه او را به او متذکر می‌شود. و روشن است تشخیص وسعت ذاتی بشر در حیطه بشر نیست تا علم بشری بتواند اهداف بشر را تعیین کند و برای رسیدن به آن‌ها برنامه‌ریزی نماید. هر انسانی نهایتاً آنچه را بالفعل در خود دارد می‌شناسد ولی از استعدادهایی که در نهاد خود دارد بی‌خبر است. عارفان بزرگ چون تمام وجود خود را در اختیار انبیاء قرار دادند و از طریق برنامه الهی سیر خود را ادامه دادند آرام‌آرام با ابعادی از خود روبه‌رو می‌شوند که در ابتدای امر تصور آن را هم نمی‌کردند، لذا حالا ندا سر می‌دهند که:
مرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

زهره بُدم ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم

یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

علم بشری هر اندازه هم پیشرفت کند مگر می‌تواند جایگاه بشر را در هستی بشناسد و هدف‌های عالیه او را برای او مشخص کند تا تصور کنیم اگر ابزارهای ما مترقی شد ما به اهداف خود رسیده‌ایم؟ حضرت یوسف(ع) همین نکته را متوجه بودند و لذا متذکر شدند: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ»؛ فقط حکم از آنِ خداست و او می‌تواند افقی را که انسان‌ها باید به سوی آن رهسپار شوند بنمایاند. سپس در ادامه می‌فرماید: «ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»؛ تنها این راه و روش راه و روشِ پایدار و پا برجا است، و بدون هیچ نقصی شامل مرور زمان نمی‌گردد تا کهنه شود، زیرا حقیقت اگرچه از همه کوه‌ها قدیمی‌تر است ولی از همه کوه‌ها نیز پایدارتر است.