تربیت
Tarbiat.Org

گزینش تکنولوژی،از دریچه ی بینش توحیدی
اصغر طاهرزاده

بی‌معنایی زندگی

وقتی متوجه معنای اصلی سعادت بشر شدیم و روشن شد عبودیت انسان باید با معنویت خدا جبران شود و نه هیچ چیز دیگر، تکنولوژی جایگاه خود را پیدا می‌کند، و در این صورت است که معلوم می‌شود محروم‌شدن از مدرن‌ترین تکنولوژی، محرومیت بزرگی نیست، چون در هرحال تکنولوژی در زندگی ما جایگاهی بیش از ابزار ندارد، بی‌خدایی برابر است با بی‌معنایی زندگی و با نداشتن تعریف درستی از خود سراسر زندگی پوچ می‌شود، هرچند مدرن‌ترین تکنیک در اختیار ما باشد.
قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَكَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن یَشَاء وَمَن یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا»؛(16) این آیه می‌فرماید خداوند هر گناهی را که انسان مرتکب شود بدون آن‌که توبه کند می‌بخشد، ولی شرک چیز بخشودنی نیست و انسان باید حتماً از آن دست بردارد، زیرا در شرک - به عکس سایر گناهان- جهت اصلی انسان نسبت به هدفی که باید داشته باشد منحرف است، و به کلی زندگی‌اش بی‌معنی است، هر چند صفات شخصی خوبی هم داشته ولی مسیر او به سوی ناکجا آباد است. مشکل بشر امروز نیز در گم کردن هدف اصلی است و لذا این‌همه تلاش برای ساختن دقیق‌ترین ابزارها او را به هیچ نحو به زندگی معنی‌داری نمی‌رساند. درمان جهان امروز سخن حضرت یوسف (ع)است که فرمود: «أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ»؛ خداوند امر کرده جز او پرستیده نشود و جهت اصلی انسان از خدا به چیز دیگری منحرف نگردد. حتی اگر آن چیز مدرن‌ترین و دقیق‌ترین و زیباترین تکنیک باشد. «ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»؛ این است مسیری که حاصل آن پایدار است. ابزارها با همه پیچیدگی امروزی، می‌روند و جای خود را به ابزارهای بعدی می‌دهند، ولی خدا می‌ماند و لذا آن جهت‌گیری‌هایی که به سوی خداوند بوده است، سرمایه حقیقی جان انسان‌ها خواهد شد.
هر چیزی جز حق گذران است و اگر دل در گرو غیر حق قرار گرفت چیزی نمی‌گذرد که با بیهودگی و بی‌معنایی خود روبه‌رو می‌شود، و انسان‌هایی متوجه این امر می‌شوند که کمی سطح اندیشه خود را از جوّ عمومی بالاتر نگهدارند و تحت تأثیر عوامِ جامعه نباشند و به همین جهت در آخر آیه فرمود: «وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ»؛ یعنی اولاً: انتظار نداشته باش در ابتدا، همه‌ی انسان‌ها متوجه این امر شوند که جلوه‌های پر اُبهتِ وَهمی فرهنگ غیر توحیدی هیچ حقیقتی ندارد و خودِ انسان‌ها به آن‌ها اُبهت داده‌اند. ثانیاً: هرکس گمان نکند که بدون تفکر و تعمق می‌تواند متوجه حیات توحیدی و جهت‌‌گیری به سوی خداوند شود. به زبان دیگر باید دوران گذار از زندگی شرک‌آلود و در نتیجه هدف‌قرادادنِ ابزارها، به سوی زندگی توحیدی در شخصیت انسان‌ها آغاز شود تا انسان‌ها بتوانند ماوراء ابزارها خداوند را همه کاره عالم و آدم بدانند.
کسی که خدا دارد در واقع همه آنچه خداوند آفریده است در خدمت او قرار می‌گیرد و به راحتی از طریق مخلوقاتِ پروردگارش حوائجش برآورده می‌شود، ولی وقتی خداوند از زندگی بیرون رفت و هدف‌های متکثر مقصد انسان شد، در حالی که آن اهداف به راحتی در دسترس نیستند، انسان می‌ماند و نیازهای فراوان او به ابزارهایی که باید او را به اهداف وَهمی‌اش نزدیک کنند. این است که شما می‌بینید هر جامعه‌ای که هدف خود را تکنولوژی برتر قرار داد در واقع نیازمندی خود را شدت بخشیده و از آسوده‌گی برای همیشه محروم شد.
اگر به جای آن‌که نسبت به تکنولوژی متناسب با اهداف خود، به تکنولوژی پیشرفته‌تر فکر کردیم همچنان وابسته به غرب خواهیم ماند. زیرا یک وقت تکنولوژی و وسایل مورد نیاز را با هدفِ مشخصِ خود بررسی می‌کنیم، در این صورت مسلم انتخاب وسیله‌ای که ما را در رسیدن به اهداف خود یاری کند در میان خواهد بود، ولی یک وقت با هدفی مبهم و وَهمی به دنبال پیشرفته‌ترین تکنولوژی هستیم تا بالاخره اهدافی مناسب آن تکنولوژی نیز برای خود پیدا کنیم، که این حالت دوم رمزالرموز وابستگی جهان سوم به غرب است.
یک وقت بنده نیاز به لیوان آبی دارم که با استفاده از آن، آب بخورم و رفع تشنگی کنم، در این حالت ساده‌ترین لیوانی که هدف مرا برآورد تهیه می‌کنم. ولی اگر موضوعِ استفاده از لیوان جهت خوردن آب فراموش شد و از آن طرف هم لیوان مدل بالاتری به بازار آمد، بدون آن که بدانم چرا، آن لیوان مدل جدید را هم تهیه می‌کنم تا در رسیدن به هدفی که نمی‌دانم چیست، از آن استفاده کنم. در حالی‌که اگر از هدف خود غفلت نکنم لیوان جدید در زندگی بنده جایی نخواهد داشت و با شعار این که چون جدید است پس بهتر از قبلی‌ها است، نمی‌تواند وارد زندگی من شود و بر سر گردانی من بین ابزار جدید و قدیم بیفزاید. وقتی هدف گم شد و صِرف داشتنِ جدیدترین وسیله مقصد و مقصود شد، داشتن لیوان جدید مطلوب واقع می‌شود، و در این مسیر همواره لیوانی جدید در میان است و آن به راحتی وارد زندگی ما می‌شود و تمام زندگی ما می‌شود به دنبال جدید‌ترین رفتن، و این به جهت غفلت از هدفی است که باید بر اساس آن، ابزارهای زندگی را انتخاب کرد. ابزارها هرچه ساده‌تر باشد انسان کم‌تر مشغول آن خواهد شد، و راحت‌تر به هدف خود دست می‌یابد.
مسلّم ما معتقدیم حذف تکنولوژی یک نوع تحجّر است ولی اسیر تکنولوژی شدن را نیز توقف می‌دانیم. و تأکید می‌کنیم نظر به جدیدترین تکنولوژی، بدون تعریف مشخص از هدف، یک نوع غرب‌زدگی به همراه می‌آورد و زمینه‌ی حضور زندگی غربی در همه مناسبات زندگی خواهد شد. زیرا وقتی تکنیکی را بدون هدف خاص پذیرفتیم عملاً آن تکنیک هدف فرهنگی خاص خود را بر زندگی ما تحمیل می‌کند و در همان راستا روابط و مناسبات ما را شکل می‌دهد، و از این طریق غرب همچنان در قدرت خود می‌ماند، چون نمی‌دانیم با چه هدفی باید تکنولوژی غربی را گزینش کنیم. در نتیجه باید اذعان کرد قدرت غرب در ضعف فرهنگی ما است نه در قدرت تکنیکی آن.