تربیت
Tarbiat.Org

مقام لیلة‌القدری فاطمه(س)
اصغر طاهرزاده

رازبینی، حضور در منظری دیگر

با این مقدّمات إن‌شاءالله به این نتیجه رسیدیم كه به چه معنی است كه می‌گوییم فاطمه‌زهرا(س) یک راز است، اما نه رازی که از درکش ناامید بشویم؛ بلکه رازی است که باید با چشم رازبین بر او نگریست، یعنی؛ باید ساحت درك خود را از عالم محسوس به عالمی دیگر سوق دهیم.
به عنوان مثال؛ الآن شما با توجّهی كه من به شما می‌دهم، نوری را که در این اتاق است می‌بینید، آیا از وقتی كه من را می‌دیدید - با این‌كه نور وجود داشت- متوجّة آن بودید؟ مسلّم نه، علّتش آن است كه نظرتان به جای دیگر بود و جهت ادراك خود را به‌سوی توجّه به نور نینداخته بودید و حالا هم كه متوجّة آن شدید، نمی‌شود نور را به همان صورتی كه این میز را می‌بینید، ببینید، چون به‌راحتی چشم خود را به میز می‌اندازید و آن را رؤیت می‌كنید ولی نور را با نگاه و ساحت دیگری می‌بینید.
نگاه به خدا و حقایق غیبی مثل ائمه معصومین(ع) و به‌خصوص حضرت فاطمه‌زهرا(س)، كه در عین محجوب‌بودن از منظر حسّ ما، در همه‌جا هستند، یك نگاه دیگر است، خودشان ما را متوجه می‌كنند كه چگونه آن‌ها را بنگریم. عمده آن است كه متوجّة ابعاد غیبی و حقایق معنوی آن‌ها بشویم، همین‌ كه متوجّة نحوة غیبی وجود آن‌ها شدیم، با توجّه به این‌كه ابعادی داریم كه به‌كمك آن ابعاد می‌توانیم آن‌ها را ببینیم، مسئله برایمان ظاهر می‌شود، همین‌طور كه وقتی متوجّة وجود نور شدی با این‌كه با چشم حسّ عملاً آن را ندیدی - چون چیزی نبود كه بتوان دید- آن را دیدی. امیرالمؤمنین(ع) در دعای صباح كه با خدا مناجات می‌كنند، عرضه می‌دارند: «یا مَنْ دَلَّ عَلی ذاتِهِ بِذاتِه» یعنی ای كسی كه ما را از طریق ذات خودش به خودش راهنمایی می‌كند. یعنی برای دیدن خدا، خود خدا كافی است و خودش نمایانگر خودش است. ما اگر متوجّه باشیم که امامان ما راز و یا به تعبیر خودشان «سرّ» هستند، با چشمِ رازبین به آن‌ها نگاه ‌می‌کنیم.
شما اگر الآن بخواهی این نور را با چشم حسّی ببینی، می‌گویی: «نور كو؟!» - چون مثل صندلی آن را حسّ نمی‌كنی- لباس من را به خوبی می‌بینی و به واسطة نور هم می‌بینی، ولی حالا نور کو؟ نیست یا هست؟ اگر هست، پس کو؟! آیا طوری هست كه بشود به آن اشاره‌کنی؟ نه، ولی هست؛ می‌پرسم:پس کو؟! جواب می‌دهی: نمی‌دانم کو، فقط می‌دانم كه هست، چون از ساحت دیگری به آن نور می‌نگری آن را می‌یابی، ولی اگر خواستی با ساحتی كه این میز را می‌بینی به آن اشاره كنی، آن را نمی‌توانی نشان‌دهی. پس در مورد برخورد با راز چه‌کار کنیم؟ باید بدانیم كه اگر نگاه‌مان را درست ‌کنیم، آن رامی‌یابیم. اما آیا شما همان‌طوری که دیوار این اتاق را می‌بینید نور این اتاق را هم می‌بینید؟ مسلّم نه؛ نور با خودش دیده ‌می‌شود، در حالی كه بقیه چیزها به كمك نور دیده می‌شود، تمام حقایق همین‌طور هستند كه مثل نور، خودشان خودشان را نشان می‌دهند، ولی به شرطی كه نظر را به آن‌ها بیندازیم. اگر شما از من بپرسی: «این نوری‌ که در این اتاق هست، چه شکلی است؟» من نمی‌دانم چه شکلی است. حالا اگر بگویی: «نه؛ باید یک‌طوری آن را به من نشان ‌بدهی»، نمی‌توانم؛ اما می‌توانم بگویم: نگاه ‌کن تا ببینی. « راز » را هم من نمی‌توانم به تو نشان دهم، فقط می‌توانم متذكّر آن باشم، همان‌طور كه متذكّر نور شدم. خودت نگاه‌کن. اگر دیدی، دیدی. اگر ندیدی، ندیدی. بخواهی منکر بشوی، می‌شود. بخواهی ببینی هم می‌شود.