شما میدانید دیدن ابوسفیان سخت نیست، همچنانكه دیدن دیگر مظاهر دنیایی سخت نیست. ولی دیدن امیرالمؤمنینعلی(ع) سخت است، و حقیقتاً تا قیامِ قیامت هم علی(ع) را درستدیدن، سخت است. اگر میشد با همین عقل و شعور عادی علی(ع) را دید، در صدر اسلام خیلیها میدیدند و به سقیفه نمیرفتند تا ابابکر را انتخاب کنند.
بحثی که در باره شناخت بُعد دیگری از ابعاد حضرت فاطمه(س) میخواهیم عرض کنیم، این است كه در صدر اسلام چه فکری بر ذهن مردم حاكم بود كه نتوانستند با آن همه توجّهی كه پیامبرخدا(ص) نسبت به فاطمهزهرا(س) به مردم داد، او را ببینند؟ چه بینشی بود که در آن بینش نور فاطمه(س) برایش ناپیدا بود، و از نور فاطمهای که میتوانستند ولیّالله زمان خود، یعنی امیرالمؤمنینعلی(ع) را ببینند، محروم شدند؟ نه علی(ع) را دیدند، نه فاطمه(س) را، فاطمهای كه پیامبرخدا(ص) به همة مردم معرفیاش كردند. بهطوری كه راوی میگوید: روزی پیامبرخدا(ص) از منزل خارج شدند در حالی كه دست فاطمه(س) را گرفته بودند، فرمودند: هر كس ایشان را شناخته كه میشناسد و هر كس وی را نشناخته بداند كه او فاطمه دختر محمّد است، و پارهای از جان من است، او قلب و روحِ میان دو پهلوی من [و وجود من] است، هر كس او را بیازارد، مرا آزرده و هر كس مرا بیازارد، خدا را آزرده است.(57) اینكه پیامبر(ص) میفرمایند: فاطمه(س) روح و قلب من است و هر كس او را بیازارد، عملاً خدا را آزرده است. یعنی ای مردم! فاطمه(س) چراغ روشن آینده است تا بتوانید حق را از باطل تشخیص دهید. حالا كه خودتان نمیتوانید به مقام قدسی او آگاهی پیدا كنید، لااقل از نقش زمینی او كه نمایانگر جبهة حق از باطل است غافل نباشید، لااقل با چشم او حادثهها را ارزیابی كنید. و شیعه همه تلاشش این بود كه لااقل با چشم فاطمه(س) حادثة بعد از رحلت پیامبرخدا(ص) را ارزیابی كند و بحمدالله به راه پر بركتی قدم نهاد. این است كه عرض میكنم ما شیعیان به شعار شیعهبودن قانع نیستیم؛ ما میخواهیم نور تشیّع داشته باشیم، نوری كه به كمك فاطمه(س) میتوان به دست آورد. و به همین منظور پیامبر خدا(ص) بارها فاطمه(س) را به مردم معرفی كردند.