از این روایت برمیآید كه تمام عالَم اعم از ملائكه و جن و انس، این پنجتن را میشناسند، چون در آن مقامی كه ارواحِ عالم بوده، ولایت این پنجتن به آنها عرضه شده است و لذا در عمق وجود خود با این ذوات مقدس آشنایند و اگر حجابهای نفسانی انسان كنار رود به حقّانیت آنها اقرار میكنند و این نكته نیز مورد توجّه قرار میگیرد كه شناخت و معرفت و اتّصال به آنها در درون ما هست، پس «آشنایی نه غریب است كه جان سوز من است» اگر ما آنها را نمیشناختیم، به ما نمیگفتند با آن حقایقِ عالمِ قدسِ متعالی ارتباط برقرار كنید. ما به جهت اشتغال به عالم كثرت با آنها غریبه شدهایم و آنها را فراموش كردهایم و این روایات متذكّر ماست تا از آن عهد معنوی و روحانی خود غافل نمانیم، و بدانیم كه ما خودمان را از ارتباط با حقایق عالم وجود محروم كردهایم و بعد میپرسیم چگونه با آنها ارتباط برقرار كنیم. كافی است انسان خود را از مشغولیتهای بیخود و پوچ آزاد كند، یكمرتبه متوجّه میشود كه نسبتی با این پنجتن(ع) دارد، و لذا هر چه خود را از كثرات پاكتر كند، این نسبت آشكارتر میشود.
پس توجّه به مقام نوری حضرت زهرا(س) در جان ما هست، باید موانع را برطرف نمود، به همین جهت روایت میفرماید: «اَلنِّظافَةُ نِصْفُ الایمان»؛ یعنی نصف ایمان با از بین بردن حجابهای دنیایی و نفسانی حاصل میشود و نصف دیگرش خود به خود به لطف الهی محقّق میگردد. مثل این است كه برای تشعشع نور آفتاب در اتاق باید فقط شیشهها را پاك كنیم و این نصف كار است، نصف دیگرش تجلّی نور آفتاب است كه خود به خود محقّق میشود و ما نمی توانیم نور آفتاب را هم به اتاق بكشانیم، به همین جهت روایت میفرماید: نصف ایمان به عهدة شما است كه عبارت است از بین بردن حجابهای نفسانی و اخلاق رذیله، نصف دیگر آن كه عبارت باشد از تجلّیات انوار الهی بر قلب انسان، به لطف الهی محقّق میشود و این روایت شریف این سؤال را جواب میدهد كه چه كار كنیم تا انوار اهلالبیت بر قلب ما تجلّی كند. در جواب میگوییم شما نمیخواهد كاری بكنید، خداوند آنچه باید بكند را كرده است، شما موانع تجلّی این انوار را برطرف نمایید، در آن حال میبینید چقدر با آنها آشنایید!