روایت داریم كه امام عسكری(ع) به نقل از پدران بزرگوارشان میفرمایند كه رسول الله(ص) فرمودند:
«هنگامی كه آدم و حوّا داخل بهشت فردوس اعلی شدند، چشمشان به خانمی افتاد كه بر بساطی از بساطهای بهشت نشسته و بر سرش تاجی از نور، و در دو گوشش دو گوشواره از نور است، و از نور جمالش بهشتها نورانی است، آدم پرسید: محبوبم جبرائیل! این خانمی كه بهشتها از نور جمالش برافروخته و نورانی است، كیست؟ جبرائیل گفت: او فاطمه، دختر محمّد، پیامبری از فرزندان تو است كه در آخرالزمان میآید. سپس آدم پرسید: این تاجی كه بر سرش هست، چیست؟ عرض كرد: شوهرش علیبنابیطالب است، پرسید: دو گوشوارهای كه بر دو گوشش آویخته شده چیست؟ عرض كرد: دو فرزندش حسن و حسین هستند. سپس آدم فرمود: محبوبم جبرائیل! «أَخُلِقُوا قَبْلی»؛ آیا ایشان قبل از من خلق شدهاند؟ عرض كرد: «هُمْ مَوْجُودُونَ فی غامِضِ عِلْمِ اللهِ قَبْلَ اَنْ تُخْلَقَ بِأَرْبَعَةِ آلافِ سَنَةٍ»(12) یعنی آنها چهارهزارسال، پیش از آفرینش تو، در فشردة علم الهی موجود بودهاند.
در روایت فوق میفرماید:«هنگامی كه آدم و حوّا داخل بهشت فردوسِ اعلی شدند»؛ این بهشت غیر از آن بهشتی است كه در آن آدم و حوّا به شجرة ممنوعه نزدیك شدند، چون اوّلاً؛ روایت، تعبیر «فردوس اعلی» دارد، در حالی كه آن بهشتِ دارای شجره ممنوعه، بهشت برزخ نزولی است و آن را تعبیر به فردوس اعلی نمیكنند. ثانیاً؛ باید بین مشاهده شوند و مشاهدهكننده سنخیت باشد، پس چگونه ممكن است آدم و حوّایِ بهشت برزخی در بهشتِ فردوسِ اعلی، وجود نوری متمثّل فاطمه(س) را مشاهده كنند، به خصوص كه در ادامة روایت از مقام حضرت زهرا(س) با هزار مرتبة وجودی بالاتر از مقام آدم و حوّا خبر میدهد كه بحث آن خواهد آمد.
روایت میفرماید: از نور جمال فاطمه(س) بهشتها نورانی بود. پس اگر كسی به نور فاطمه(س) نزدیك شود، بهشتها برایش نورانی میشود. شما در مسیر بندگی خود بهشتها میسازید، بهشتِ توكّل، بهشتِ روزه، بهشتِ صبر، ... حالا اگر خواستید روزه و توكّل و صبر و عباداتتان در این دنیا نورانی شود و در آن دنیا بهشتِ روزه و توكّل و صبرتان نورانی گردد، باید با معرفت و محبّت به حضرت زهرا(س) به این اعمال بپردازید.
در ادامه روایت هست كه آدم از جبرئیل پرسید، این خانم كه بهشتها را با نور جمالش بر افروخته، كیست؟ یعنی وجود مقدس حضرت آدم(ع) در آن حدّ نبودهاند كه خودشان در آن مقامِ شهود، فاطمه(س) را بشناسند مگر به كمك جبرائیل، این نشانة علوّ مقام حضرت زهرا(س) است. باز آدم میداند كه آن تاج و گوشوارهها در آن مقام رمز و رازی دارد و حكایت از حقایقی در وجود فاطمه(س) میكند و لذا میپرسد: تاجی كه بر سر اوست چیست؟ و جبرئیل عرض كرد: شوهر او علیبنابیطالب است، یعنی مقام ازدواج با علی(ع) و ماندن بر عهد شوهری چون علی(ع)، در عالم نور و معنویت، صورت تاجی است با آن خصوصیت و خبر از شكوه معنوی برای آن حضرت است. گوشوارههای حضرت در آن عالم، صورت زحماتی است كه در تربیت امام حسن و امام حسین(ع) كشیدند. این زینتها در آن عالَم صورت یك نحوه شخصیت معنوی است و حكایت از معنویت عالی فرد دارد، به طوری كه قرآن میفرماید:«خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»؛(13) یعنی زینتهای خود را در مساجد كسب كنید، چون زینت حقیقی ما، زینت روح ما است، و زینت روح، معنویاتی است كه در مساجد به دست میآید و لذا زینتهای عالم غیب، صورت اعمال و نیّات معنوی دنیا است.
سپس آدم سؤال كرد: آیا اینان - یعنی فاطمه و علی و حسنین(ع) - قبل از من خلق شدهاند؟ عرض كرد: اینان چهارهزار سال قبل از آفرینش تو، در فشردة علم الهی موجود بودهاند. همچنانكه عرض شد، تقدّم در عالم غیب، تقدّم بالشَّرف است و این حكایت از مرتبة وجودیِ برتر آن حضرت دارد، مثل نوری كه از چراغ صادر میشود، آن نوری كه اوّل از چراغ صادر میشود، شدّت نورانیتش نسبت به نورهایی كه در مراتب بعدی قرار دارند بیشتر است، لذا این روایت خبر از تعالی مرتبه وجودی آن حضرت میدهد، آن هم مراتبی بسیار عالی كه تعبیر چهارهزار سال از آن شده است و مشخص شد به همان اندازه كه درجة وجودی آنها بالاتر است و تجرّد آنها بیشتر است، احاطه و تأثیر آنها بر عالم مادونِ خود بیشتر است و حاكی از ولایت كامل تكوینی آنها نسبت به عالم مادون خود است.
فرمود: در غامض علم الهی موجود بودهاند، یعنی در مرتبة وحدتی از علم خدا كه هنوز صورت كثرت نیافته، موجود بودهاند و این از عجیبترین مسائل معارف الهی است و فرصت مفصّلی نیاز دارد كه بدان پرداخته شود و روشن شود هر چه موجود متعالیتر باشد، جنبة كثرت در او ضعیف و جنبة وحدت شدیدتر میشود و لذا جمالِ یك شخص مثل فاطمه(س) به صورت تاج و گوشواره جمع میشود و این تازه ظهور او در غامض علم الهی است، در مرتبة اصلیِ آن مقام، وحدت بیشتری مطرح است به طوری كه ذوات مقدس معصومین(ع) و هر كدام خود را در آینة دیگری مییابند، در آن مقام؛ همه یك حقیقتاند، در عین این كه هر كدام، خودشاناند.
حالا شما حساب كنید ارتباط با حضرت زهرا(س) از طریق معرفت و محبّت به او چه نوری را به بشریت میرساند. متوجّه باشید كه اینها خانوادة كرماند و سائل را ردّ نمیكنند و اگر كسی طالب تجلّی انوار مقدس آنها بود، او را محروم برنمیگردانند، آنها تصرّف میكنند و تصرّف آنها، انسان را آسمانی میكند. قلبی كه غذایش تسبیح و تحمید و تهلیل و تقدیس است، اگر به ما نظر كند، چگونه قلب ما مفتخر به تسبیح و تحمید و تهلیل و تقدیس خداوند میشود! خدا میداند. مسلّم آن قلب به چیزهایی میرسد كه با هزاران هزار كتاب و استاد نمیتوان به آنجاها رسید.
از امام حسین(ع) سؤال كردند: پیامبر خدا(ص) دختران بسیاری داشتهاند و آنها بیشتر از فاطمه(س) با پیامبر(ص) به سربردهاند، ولی چرا این همه عظمت، مخصوص فاطمه(س) است؟ امام حسین(ع) میفرمایند: به جهت خلوص فاطمه(س)؛ یعنی حضرت زهرا(س) تمام وجودشان محو حق بوده و چنین وجود مقدسی كه مظهر حق و متذكّر به حق است میتواند ما را حقّانی كند.