تربیت
Tarbiat.Org

در سایه سار رمضان (پژوهشی در کلام و پیام مقام معظم رهبری حضرت آیة الله العظمی خامنه ای)
مرکز غدیر‏‏‏

چند جمله از صحیفه ى سجادیه ، در ارتباط با ماه رمضان

در بـاب مـاه رمـضـان ، چند جمله از دعاى چهل و چهارم صحیفه ى سجادیه را كه مربوط به هـمـیـن ماه است ، انتخاب كرده ام و ان شاءاللّه ، همین چند جمله را براى شما ترجمه مى كنم . اما قبل از آن ، خواهش مى كنم عزیزان من ـ بخصوص ‍ جوانها ـ با صحیفه ى سجادیه ، اُنس بگیرند؛ زیرا همه چیز در این كتاب ظاهرا دعا و باطنا همه چیز، وجود دارد. امام سجاد (علیه الصّلاة والسّلام ) در این دعا هم ، مثل بقیه ى دعاهاى صحیفه ى سجادیه ، با این كه در مقام دعـا و تـضـرع اسـت و بـا خـداى مـتـعـال حـرف مـى زنـد، امـا سـخـن گـفـتـنـش ، كاءنّه از یك روال اسـتـدلالى و ترتیب مطلب بر دلیل و معلول بر علت ، پیروى مى كند. اغلب دعاهاى صـحـیـفه ى سجادیه ـ تا آن جا كه بنده سیر كرده ام ـ همین حالت را دارد. همه چیز مرتب و چـیـده شـده اسـت . مـثـل ایـن اسـت كـه یـك نـفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت اسـتـدلالى و مـنـطـقى حرف مى زند. همان ناله هاى عاشقانه هم كه در صحیفه سجادیه آمده است ، همین حالت را دارد.
در این جا هم همین طور است . امام ، در اولِ دعاى مورد اشاره مى فرماید:
((الْحـَمـْدُ لِلَّهِ الَّذِی هـَدَانـَا لِحـَمـْدِهِ، وَ جـَعـَلَنـَا مـِنْ أَهـْلِهِ))؛ مـا را اهـل حـمـد قـرار داد. مـا از نعم الهى غافل نیستیم و او را حمد و شكر مى كنیم . او راههایى در مقابل ما باز كرده است كه به حمدش برسیم . همچنین ، غایات و راههایى معیّن فرموده و ما را در این راهها به رفتن واداشته است . بعد مى رسد به این جمله :
(( وَ الْحـَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ))؛ حمد خداى را كـه یـكـى از ایـن راهـهـایـى كـه مـا را بـه او، بـه كـمـال و بـه بـصیرت نسبت به معدن عظمت مى رساند، همین ماه رمضان است . امام تعبیر مى كند به شهره ؛ یعنى شهر خودش . شهر خدا را یكى از این راهها قرار داد. خیلى پرمعناست ، اگـر فـكـر كنیم همه ى ماهها ماه خدا و مال خداست . وقتى كه مالك همه ى وجود، بخشى از وجود را معیّن مى كند و آن را به خود نسبت خاص مى دهد، معلوم مى شود نسبت به این بخش ، توجه و عنایت ویژه اى دارد. یكى از این بخشها، همین شهراللّه است ؛ شهر خدا، ماه خدا. خود این نسبت ، در فضیلت ماه رمضان ، كافى است . ((شَهرَ رَمَضان ، شَهْرَ الصِّیَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسـْلَامِ))؛ مـاه روزه ؛ مـاهـى كـه روزه ى آن ، یـكى از ابزارهاى بسیار كار آمد براى تهذیب نفس است ، زیرا در آن ، گرسنگى كشیدن و با هوسها و اشتهاها مبارزه كردن نهفته اسـت . شـهـر اسـلام ، یـعـنـى شـهـر اسـلام الوجـه لدى اللّه ؛ در مـقـابل خدا تسلیم بودن . انسانى جوان است و وقتى روزه مى گیرد، گرسنه است ، تشنه اسـت و تـمـام غـرایـز، او را بـه سـمـت هـوس و اشـتـهـایـى مـى خـوانـد. ولى او، در مقابل همه ى این غرایز مى ایستد. براى چه ؟ براى اجراى امر پروردگار. و این ، تسلیم در مـقـابـل پـروردگـار اسـت . در هـیـچ روزى از روزهـاى سـال ، یـك مـسـلمـان ، بـه طـور عـادى ، ایـن هـمـه در مـقـابل خدا تسلیم نیست كه در روزهاى ماه رمضان ، به طور عادى تسلیم است . پس ، شهر اسلام ، شهر تسلیم است . امام ، در ادامه ى دعا مى فرماید:
((وَ شَهْرَ الطَّهُورِ))؛ شهر پاكیزه كننده است . در این ماه ، عواملى وجود دارد كه روح مـا را پـاك و طـاهـر مى كند. آن عوامل چیست ؟ یكى روزه است ؛ یكى تلاوت قرآن است ؛ یكى دعـا و تـضـرع است . این همه دعاها، ارزاق طیّبه و طاهره اى از مائده هاى ضیافت الهى است كـه خـداى مـتـعـال در ایـن ضـیـافـت یـك مـاهـه ى خـود، مقابل مردم گذاشته است . مضمون كلام امام این است كه خدا در این ضیافت ، با روزه از شما پذیرایى مى كند.
روزه ، یـكـى از مائده هاى الهى است . چنان كه قرآن هم ، در این ضیافت عظیم ، یكى دیگر از مـائده هـاى الهـى مـحـسـوب مـى شود. از این مائده ها، هر چه بیشتر استفاده كنید، بنیه ى مـعـنـوى تـان قـویـتـر خـواهـد شـد و خـواهـیـد تـوانـسـت بـارهـاى سـنـگـیـن حـركـت به سمت كمال و تعالى را راحتتر بكشید. آن گاه ، خوشبختى به شما نزدیكتر خواهد شد. بعد مى فرماید:
((وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ))؛ این ماه ، ماه تمحیص است . تمحیص یعنى چه ؟ یعنى خالص كردن . مقصود این است كه در این ماه ، ناب و خالص شویم .
عـزیـزان من ! در وجود شما، زر ارزشمندى نهفته است كه متاءسفانه در موارد بسیارى ، این زر بـا خـاك ، بـا مـس و بـا اشـیاى كم قیمت در هم آمیخته و مخلوط شده است . گنجى است در درون شـما كه در هم آمیخته با خار و خاشاك است . همه ى زحمت انبیاى الهى براى این بود كـه مـن و شـمـا بـتوانیم آن زر، آن عنصر قیمتى را در وجود خودمان ناب و خالص كنیم و از بـوتـه درآوریـم . امـتـحـانـهـا و شـدتـها در دنیا براى این است . تكلیفهاى سخت كه خداى مـتـعـال بـه اشـخـاصـى متوجه مى كند، براى این است ؛ مجاهدت در راه خدا براى این است . شـهـیـد كـه ایـن قـدر در راه خـدا ارزش دارد، هـمـه ارزشش براى این است كه با آن مجاهدت بـزرگ و نـهـادن جـان در مـعـرض فـدا كـردن ، تـوانـسـتـه است خود را ناب و خالص كند؛ مثل خالص شدن طلا و بیرون آمدن از بوته .
ایـن مـاه ، مـاه خالص شدن است و اگر درست نگاه كنیم ، خالص شدن در این ماه ، از راههاى دیـگـرِ خـالص شـدن ، آسـانـتـر اسـت . ما با همین روزه و مبارزه كردن با نفس ، مى توانیم خودمان را خالص كنیم . اغلب گمراهیهایى كه وجود دارد، یا به خاطر گناهانى است كه از مـا سـر مـى زنـد و یـا به خاطر خصلتهاى زشتى است كه در وجود ما نهفته است . ((ثُمَّ كـانَ عـاقـِبـَةُ الَّذِیـنَ اَساءُ السُّواءى اَنْ كَذَّبُوا بِایاتِ اللّهِ(148». گناه ، عاقبتش گمراهى است ، مگر این كه نور توبه در دل انسان بدرخشد. این كه مدام به ما مى گویند اگـر یـك گـنـاه كردید، پشت سر همان گناه توبه كنید؛ از تكرار گناه پشیمان شوید و تـصـمـیـم بگیرید كه دیگر گناه نكنید، براى این است كه فرو رفتن در باتلاق گناه ، كار خطرناكى است و گاهى انسان به جایى مى رسد كه دیگر راه برگشتى ندارد.
یـكـى گـنـاه اسـت كـه وسیله ى گمراه شدن مى گردد، و یكى هم خصلتهاى ناپسند است . خصلتهاى زشت ، بیشتر از گناهان فعلى به گمراهى انسان مى انجامد. اگر ما در هر كار و هر حرف و هر عقیده اى ، خودپرست و خودراى باشیم ، همدیگر را تخطئه كنیم و بگوییم فـقـط مـن درسـت فـهـمـیـدم و مـن درسـت عـمـل مـى كـنـم ، آن گـاه بـه هـیـچ مـشـورت واسـتـدلال و مـنـطقى اعتنا نكنیم و به هیچ حرف حقى گوش نسپاریم ؛ اگر حسد در وجود ما چـنـان ریـشـه دوانـیـده بـاشد كه به خاطر آن ، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخـشـانـى را در جـایـى تـصـدیـق كـنـیـم ؛ اگـر حـب شـهـرت ، حـب مـقـام و حـب مـال ، مـا را از پذیرش حقیقت باز دارد، این جاست كه پذیراى صفات خطرناك گمراه كننده شده ایم .
اغـلب كـسـانـى كـه مـى بینید در دنیا گمراه شدند، از این گذرگاهها گمراه شدند؛ والاّ : ((كـُلُّ مـَوْلُودٍ یـُولَدُ عـَلَى الْفـِطـْرَة ))؛ پـاكـى در هـمه ى روحها وجود دارد و همه ، وجدان حق بین دارند؛ اما این چشمه ى نورانى و درخشان را با هوى هاى نفسانى و خصلتهاى زشـت ـ كـه بـعـضـى ارثـى و بـعـضـى كـسـبـى اسـت ـ گل اندود مى كنند.
در ایـن خـصوص مى خواهم نكته اى به شما عرض كنم : علماى اخلاق ، كه در این رشته از رشـتـه هـاى دانش ‍ امروزبشرى صاحب نظرند ـ اگر چه اخلاق عملى براى من و شما ارزش دارد، امـا كـسـانـى هـسـتـنـد كـه در عـلم اخلاق تخصص دارند ـ مى گویند: حتى من و شما مى تـوانـیـم خلقیات ارثى را نیز تغییر دهیم و عوض كنیم . مثلا تنبلى ذاتى ، حرص ذاتى ، بخل ارثى ، حسد ارثى و لجبازى ارثى را مى توان تغییر داد. بعضى اشخاص لجبازند و هر چه انسان حقیقت را در مقابلشان قرار مى دهد، روى موضع لجوجانه ى خود، اصرار مى كـنـند. چنین رویّه اى ، انسان را از حقیقت دور مى كند. فرد لجوج ، در ابتداى لجبازى ، هنوز اندكى نور حقیقت را مى فهمد و احساس مى كند كه كارش براساس ‍ لجبازى است ؛ اما وقتى لجاجت وى تكرار شد، دیگر آن اندك نور حقیقت را هم نمى فهمد. در او، باطن و اعتقاد و عقیده اى دروغین به وجود مى آید، كه اگر به خود برگردد و تعمق كند، مى بیند این كه در ذهن اوسـت ، عـقـیـده نـیـسـت ، عـن ظهر القلب و از باطن جان ، نیست . اما لجاجت نمى گذارد كه او سـروش حـقـیـقـت ، پـیـام مـعـنـویـت و حـق را بـه گـوش ‍ جـان بـشـنود. دیدید كسانى كه در مـقـابـل اسـلام و انـقلاب اسلامى و فرمایشات امام و حقانیت واضح و مظلومانه ى ملت ایران ایستادند و لجاجت كردند، چگونه این لجاجت به گمراهى شان انجامید!(149)