تربیت
Tarbiat.Org

در سایه سار رمضان (پژوهشی در کلام و پیام مقام معظم رهبری حضرت آیة الله العظمی خامنه ای)
مرکز غدیر‏‏‏

گناه ، جنبه ى معنویت انسان را از شفافیت مى اندازد

خـودِ اسـتـغـفـار، در واقـع جـزئى از توبه است . توبه هم یعنى بازگشت به سوى خدا. بـنـابـرایـن ، یـكـى از اركـان تـوبـه ، اسـتـغـفـار اسـت ؛ یـعـنـى طـلب آمـرزش از خـداى مـتـعـال . ایـن ، یـكـى از نـعـمـتـهـاى بـزرگ الهـى اسـت . یـعـنـى خـداونـد مـتـعـال ، بـاب تـوبـه را بـه روى بـنـدگـان بـاز كـرده اسـت ، تـا آنـهـا بتوانند در راه كـمـال پـیـش بـرونـد و گـنـاه ، آنـهـا را زمـینگیر نكند؛ چون گناه ، انسان را از اوج اعتلاى انسانى ساقط مى كند.
هـر كـدام از گـناهان ، ضربه اى به روح انسان ، صفاى انسانى ، معنویت و اعتزاز روحى وارد مـى آورنـد و شـفـافـیـت روح انسان را از بین مى برند و آن را كدر مى كنند. گناه ، آن جـنبه ى معنویتى را كه در انسان هست و مایه ى تمایز انسان با بقیه ى موجودات این عالم ماده است ، از شفافیت مى اندازد و به حیوانات و جمادات نزدیك مى كند.
گـناهان در زندگى انسان ، علاوه بر این جنبه ى معنوى ، عدم موفقیتهایى را نیز به بار مـى آورنـد. بسیارى از میدانهاى تحرك بشرى وجود دارد كه انسان به خاطر گناهانى كه از او سـرزده است ، در آنها ناكام مى شود. اینها البته توجیه علمى و فلسفى و روانى هم دارد؛ صـرف تـعـبـد یا بیان الفاظ نیست . چطور مى شود كه گناه ، انسان را زمینگیر مى كـنـد؟ مـثـلا در جـنـگ اُحـد، بـه خاطر كوتاهى و تقصیر جمعى از مسلمانان ، پیروزى اولیه تـبدیل به شكست شد. یعنى مسلمانان ، اول پیروز شدند، ولى بعد كماندارانى كه باید در شـكـاف كـوه مـى نشستند و پشت جبهه را نفوذناپذیر مى كردند، به طمع غنیمت ، سنگر خـودشان را رها كردند و به طرف میدان آمدند و دشمن هم از پشت ، اینها را دور زد و با یك شبیخون ، حمله اى غافلگیرانه كرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شكستِ اُحد، از این جا به وجود آمد.
در سـوره ى آل عـمـران ، شـایـد ده ، دوازده آیه و یا بیشتر، راجع به همین قضیه ى شكست اسـت . چـون مسلمانان از نظر روحى ، بشدت متلاطم و ناآرام بودند، این شكست ، براى آنها خیلى سنگین تمام شده بود. آیات قرآن ، آنها را هم آرامش مى داد، هم هدایت مى كرد و هم به آنـهـا تـفـهـیـم مـى نـمـود كـه چـه شـد شـمـا ایـن شـكـسـت را متحمل شدید و این حادثه از كجا آمد. تا به این آیه شریفه مى رسد كه مى فرماید :
((إِنَّ الَّذِیـنَ تـَوَلَّوْا مـِنـْكـُمْ یـَوْمَ الْتـَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا )) یعنى این كه دیدید عده یى از شما در جنگ احد، پشت به دشمن كردند و تن بـه شـكـسـت دادنـد، مـسـاله ایـنـهـا از قـبـل زمـیـنـه سـازى شـده بـود. ایـنـهـا، اشكال درونى داشتند. شیطان ، اینها را به كمك كارهایى كه قبلا كرده بودند، به لغزش وادار كـرد. یعنى گناهان قبلى ، اثرش را در جبهه ظاهر مى كند، در جبهه نظامى ، در جبهه سیاسى ، در مقابله با دشمن ، در كار سازندگى ، در كار تعلیم و تربیت ، آن جایى كه اسـتـقـامـت لازم اسـت ، آن جـایـى كـه فـهـم و درك دقـیـق لازم است ، آن جایى كه انسان باید مـثـل فـولاد بـتـوانـد بـبـرد و پـیـش برود و موانع جلوى او را نگیرد. البته گناهانى كه توبه نصوح و استغفار حقیقى ، از آنها حاصل نشده باشد.
در هـمـیـن سوره ، آیه دیگرى هست كه آن هم به صورت دیگرى ، همین معنا را بیان مى كند. قـرآن مـى خـواهـد بـگـوید، تعجبى ندارد كه شما شكست خوردید و در جبهه جنگ ، برایتان مشكلى پیش آمد. از این قبیل چیزها، پیش مى آید و قبلا هم پیش آمده است . مى فرماید :
((وَ كَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا)) یعنى چه خبر است ، شما از این كه در جنگ احد، شكستى بـرایـتـان پـیـش آمده است و عده یى كشته شده اند، همه متلاطم و ناراحت شده اید و بعضیها احـسـاس ضـعف و یاس مى كنید. نه ، براى پیامبران قبلى هم در میدان جنگ حوادثى پیش مى آمد كه به خاطر آنچه كه پیش مى آمد، احساس ضعف و سستى نمى كردند.
بـعـد مـى فـرمـاید: ((وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فـِی أَمـْرِنـا (137»؛ یـعنى در گذشته ، وقتى اصحاب و حواریون پیامبران ، در جـنـگـهـا و حـوادث گـوناگون ، دچار مصیبتى مى شدند، روى دعا به جانب پروردگار مى نمودند و عرض مى كردند: ((ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا))؛ خدایا! گـنـاهـان و زیاده رویها و بى توجهیهایى را كه در كار خودمان كردیم ، بیامرز. این ، در واقـع نـشان مى دهد كه حادثه و مصیبت ، از آنچه كه خود شما با گناهان فراهم كرده اید، ناشى مى شود. این ، مساءله ى گناهان است .
پس ببینید؛ گناهانى كه انسان انجام مى دهد، این تخلفهاى گوناگون ، این كارهایى كه نـاشـى از شـهـوتـرانـى و دنـیـاطـلبـى و طـمـع ورزى و حـرص ورزیـدن بـه مـال دنـیـا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهاى موجود در دست آدمى و نیز حسد و بـخـل و حـرص و غـضـب اسـت ، بـه طور قطعى دو اثر در وجود انسان مى گذارد: یك اثر، مـعـنـوى است كه روح را از روحانیت مى اندازد، از نورانیت خارج مى كند، معنویت را در انسان ضـعـیف مى كند و راه رحمت الهى را بر انسان مى بندد. اثر دیگر این است كه در صحنه ى مـبـارزات اجـتـماعى ، آن جایى كه حركت ،زندگى ، به پشتكار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده ى انـسـان احـتـیـاج دارد، ایـن گـنـاهـان گـریـبـان انـسـان را مـى گـیـرد و اگـر عامل دیگرى نباشد كه این ضعف را جبران كند، انسان را از پا درمى آورد. البته گاهى ممكن است عاملهاى دیگرى ـ مثل یك صفت و یا كار خوب ـ در انسان باشد كه جبران كند ـ بحث بر سر آن موارد نیست ـ اما گناه ، فى نفسه اثرش این است .
آن وقـت ، خداى متعال ، نعمت بزرگى به انسان داده كه نعمت مغفرت است و فرموده است كه اگـر شـمـا از ایـن كـارى كه كردید ـ كه اثر این كار باید بماند ـ پشیمان شدید، باب تـوبـه و اسـتـغـفـار بـاز اسـت . شـمـا بـا گـنـاهـى كـه مـرتـكـب مـى شـویـد، مـثـل ایـن اسـت كـه زخـمـى بـه بـدن خـودتـان زده بـاشید و میكروبى را وارد بدنتان كرده بـاشـیـد؛ بـیـمارى اجتناب ناپذیر است . اگر مى خواهید اثر این زخم و این بیمارى و این ضـربـه ، در وجـود شـما از بین برود، خداى متعال بابى باز كرده و آن ، باب توبه و اسـتـغـفـار و انـابـه و بـازگـشـت بـه خـداسـت . اگـر بـرگـردیـد، خـداى مـتـعـال جـبـران خـواهـد كـرد. ایـن ، نـعـمـت بـزرگـى اسـت كـه خـداى متعال به ما داده است .
در دعـاى وداع مـاه مـبـارك رمـضـان ـ كـه دعـاى چـهـل وپـنـجـم صـحـیـفه ى سجادیه است ـ امام سـجـاد(عـلیـه السـّلام ) بـه ذات مـقـدس ربـوبـى عـرض مى كند: ((أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ ))؛ تو آن كسى هستى كه به روى بندگانت ، درى به عفو خـودت بـاز كـردى ، ((وَ سـَمَّیـْتـَهُ التَّوْبـَةَ)) : و اسـم آن بـاب را بـاب تـوبـه گـذاشتى ، (( وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِكَ الْبَابِ دَلِیلًا مِنْ رَحْمَتِكَ لِئَلَّا یَضِلُّوا عَنْهُ)) ؛ و یـك راهـنـمـا هـم از قـرآن و وحـى بـراى این در گذاشتى ، تا بندگان تو این در را گم نـكـنـنـد. بعد از جملاتى مى فرماید: ((فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْبَابِ یَا سَیِّدِی بَعْدَ فَتْحِهِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِیلِ ))؛ انسان ، دیگر عذرش چیست كه از این در گشوده و از این مـغفرت الهى ، استفاده نكند؟ راه مغفرت الهى هم ، استغفار ـ یعنى طلب مغفرت ـ است . از خدا باید مغفرت را بخواهید.
حـدیـثـى از نـبـى مـكـرم اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) دیدم كه ایشان فرموده اند: ((إِنَّ اللَّهَ تـَعـَالَى یـَغـْفـِرُ لِلْمـُذْنـِبِینَ إِلَّا مَنْ لَا یُرِیدُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ ))؛ یك روز، پـیـامـبـر (صـلّى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) بـه اصـحـابـش ایـن طـور فـرمـود كـه خـداى مـتـعـال گـنـاهـكـاران را مـى آمـرزد، مـگـر آن كـسـى را كـه خـواسـتـه نـیامرزد. بعد اصحاب سـوال كـردنـد: ((قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنِ الَّذِی یُرِیدُ أَنْ لَا یُغْفَرَ لَهُ)) : آن كسى كه خداى متعال مى خواهد او را نیامرزد، كیست ((قَالَ مَنْ لَا یَسْتَغْفِرُ))؛ آن كسى كه خـداى مـتـعـال مى خواهد او را نیامرزد، كیست ؟ ((قال من لایستغفر))؛ گفت آن كسى كه اسـتـغـفـار نـمـى كـنـد. پـس ، اسـتغفار كلید در توبه و مغفرت است . با استغفار، مى شود آمـرزش الهـى را بـه دسـت آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. استغفار، یعنى طلب مغفرت از خدا.
دو، سـه نـكته ى كوتاه دراین باره عرض كنم ، شاید ان شاءاللّه وسیله اى شود كه ما در ایـن مـاه رمـضـان ، اسـتـفـاده كـنـیـم و یـك مـقـدار بـه خـداى مـتـعـال برگردیم و از این باب رحمت گشوده ى الهى بهره ببریم ، كه این براى دنیا و آخـرت مـلت و جـامـعـه ى مـا و پـیـشـرفـت در ایـن مـیـدانـهـاى گـونـاگـونـى كـه در مقابل ماست ، بسیار لازم و مفید است .
یـك مـطـلب ایـن اسـت كـه اگـر بخواهیم استغفار و این نعمت الهى را به دست بیاوریم ، دو خصلت را باید از خودمان دور كنیم : یكى غفلت و دیگرى غرور. غفلت ، یعنى انسان بكلى مـتـوجـه و مـتـنـبـه نـبـاشـد كـه گـنـاهـى از او سـر مـى زنـد؛ مثل بعضى از مردم . حالا عرض نمى كنم بسیارى ـ كار به كم و زیادش ندارم ـ ممكن است در بعضى از جوامع ، كمتر باشند. به هر حال ، این نوع آدمها در دنیا و در میان افراد انسانها هستند كه غافلند و گناه مى كنند، بدون این كه متوجه باشند خلافى از آنها سر مى زند. دروغ مـى گوید، توطئه مى كند، غیبت مى كند، ضرر مى رساند، شر مى رساند، ویرانى درست مى كند، قتل مرتكب مى شود، براى انسانهاى گوناگون و بى گناه پاپوش درست مـى كـنـد، در افـقـهاى دورتر و در سطح وسیعتر، براى ملتها خوابهاى وحشتناك مى بیند، مـردم را گـمـراه مـى كـنـد، اصـلا مـتنبه هم نیست كه این كارهاى خلاف را انجام مى دهد. اگر كسى به او بگوید كه گناه مى كنى ، ممكن است از روى بى خیالى ، قهقهه اى هم بزند و تمسخر كند: گناه ، چه گناهى !
بعضى از این افرادِ غافل ، اصلا به ثواب و عقاب عقیده اى ندارند. بعضى به ثواب و عـقـاب هم عقیده دارند، اما غرق در غفلتند و اصلا ملتفت نیستند كه چه كار مى كنند. اگر این را در زندگى روزمرّه ى خودمان قدرى ریز كنیم ، خواهیم دید كه بعضى از حالات زندگى مـا، شـبـیـه حـالات غـافلان است . غفلت ، چیز خیلى عجیب و خطر بزرگى است . شاید واقعا بـراى انـسـان ، هـیـچ خطرى بالاتر و هیچ دشمنى بزرگتر از غفلت نباشد. بعضیها، این طورند.
انـسـان غـافـل ، هرگز به فكر استغفار نمى افتد، اصلا به یادش نمى آید كه گناه مى كـنـد، غـرق در گـنـاه اسـت ، مـسـت و خـواب اسـت ؛ واقـعـا مـثـل آدمـى اسـت كـه در خـواب حـركـتـى انـجـام مـى دهـد. لذا اهـل سـلوك اخـلاقـى ، در بـیـان مـنـازل سـالكـان در مـسـلك اخـلاق و تـهـذیـب نـفـس ، ایـن مـنـزل را كـه انـسـان مـى خـواهـد از غـفـلت خـارج شـود، مـى گـویـنـد منزل یقظه ؛ بیدارى .
در اصـطـلاحـات قـرآنـى ، آن چـیـزى كـه نـقـطـه ى مقابل این غفلت است ، تقواست . تقوا، یعنى به هوش بودن و دائم مراقب خود بودن . اگر آدم غـافـل ، دهها گناه از او سر مى زند و اصلا حس نمى كند كه گناه كرده است ، آدم متقى ، درست نقطه ى مقابل اوست . اندك گناهى هم كه مى كند، فورا متذكر مى شود كه گناه كرده اسـت و بـه فـكـر جبران مى افتد. ((انّ الّذین اتّقوا اذا مسّهم طائفٌ من الشّیطان ))؛ بـمجرد این كه شیطان از كنارش عبور مى كند و باد شیطان به او مى خورد، فورا حس مى كـند كه شیطان زده شده و دچار اشتباه و غفلت گردیده است ، ((تذكّروا))؛ به یاد مى افتد، ((فاذا هم مبصرون (138»؛ چنین آدمى ، چشمش باز است .(139)