فَعَلَی الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا، فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِیَّاهُمْ، فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ [فَلْتُذْرَفِ] فَلْتَذْرِفِ الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجَّ الضَّاجُّونَ وَ یَعِجَّ الْعَاجُّونَ».
پس شایسته است بر پاكان اهل بیت پیغمبر و علی(ع) گریه كنندگان، گریه کنند و بر آن مظلومان عالم، ندبه و افغان نمایند و برای مثل آن بزرگواران اشك از دیدگان جاری سازند و باید نالهکنندگان ناله و زاری نمایند و ضجه و شیون کنندگان، ضجه و شیون از دل بركشند.
چون چنین انحرافی، انحرافی نیست که بتوان از آن گذشت. زیرا انحرافی است در جهت اصلی مسیر تاریخ و منحرف کردن سرنوشت بشریت و باید با هر وسیلهای متذکر آن انحراف شد و دائماً راه سعادت بشریت را مدّ نظر انسانها قرار داد. اگر امروز جوانان دلسوز جهان بپرسند چرا خداوند برای ما راه نجات قرار نداده است، باید متذکر شوند راه نجات توسط اهل قدرت و سلطه بر انسانها در انزوا است و باید به آن رجوع کرد. اگر نمیتوانید اسلام را در همة مناسبات بشری حاکم کنید لااقل نگذارید فراموش شود و این ندبهها و شیونها یک نحوه توجه به حقیقتی است که از منظر بشریت کنار رفته است. و به همین جهت در ادامه عرضه میداری:
«اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن»؛
کجایند امام حسن و امام حسین و فرزندان امام حسین(ع)
شما در دعای ندبه این نکته را با خودتان در میان میگذارید كه پس حالا چی؟ اینكه میگویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن»؛ یعنی كجاست سیره و روش حسن و حسین(ع) و فرزندان معصوم آنها؟ پس معلوم است شما نمیپذیرید كه زندگی انسان بدون مدیریت اینذوات مقدسه معنی پیدا میکند. اگرچه دشمنان این خاندان، عدهای را كشتند و عدهای را تبعید و اسیر كردند ولی شما هنوز میگویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن» چون تا سیرة معصوم در مناسبات بشری جاری و حاکم نشود، خسارت بزرگ تربیتی و روحی بشر جبران نمیگردد، و ادامه میدهید كه:
«صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ».
كجایند انسانهای صالح و صادقِ پیوستة تاریخِ هدایت الهی؟ كجایند راههای پیوستة هدایت كه یكی بعد از دیگری برای هدایت بشر گمارده شده بودند؟
شما با گفتن این جمله دارید اعلام میكنید راهی را جهت به ثمررسیدن استعدادهای بشر در تاریخ میشناسید كه این راه با حاکمیت معاویه و یزید و مأمون عباسی و امثال آنها محقق نمیشود، و این خیلی فهم میخواهد كه انسان بداند راهی هست با خصوصیات خاص، و فرهنگِ جهانخواران، بر خلاف ارادة الهی، فرهنگ پوشاندن آن راه نورانی است و شما میخواهید به حکم وظیفة الهی و بر خلاف ارادة جهانخواران، عامل تحقق راه حاكمیت اولیاء الهی باشید.
«سیره و روش انسانهای معصوم؛ مطلوب همة انسانهای شایسته است، چرا كه معنی انسان و معنی زندگی، به كمك آنها روشن میشود و برعكس، هركس به غیر از چنین انسانهایی و به حاكمیتی به غیر از حاكمیت آنها آرام بگیرد، به بدترین نحو خود را تسلیم فساد میكند، فسادی كه سراسرِ زندگی و روح او را فرا میگیرد، و شیعه و همه انسانهای هوشیار بر این مسئله واقفاند كه نباید این راه را گم كنند.»
روی ایننكته فكر كنید كه امامزمان(عج) فقط برای آخر دنیا نیست. هر كس در زمانی كه مناسبات اجتماعیاش در تحت حاكمیت حق نیست و منتظر آن حاکمیت نباشد و تسلیم حاكمیت باطل بشود، تمام فساد را در رگ و ریشة خود و افراد جامعة خود فرو كرده است و لذا شیعه این توجه هوشیارانه را دائم مدّ نظر دارد كه میگویید:
«أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ اَیْنَ اَعْلامُ الدّین وَ قَواعِدُ الْعِلْم».
كجایند آنهایی كه برگزیدگان خدا برای مدیریت نظام بشر بودند، كجا رفتند خورشیدهای تابان و اقمار فروزان و ستارگان درخشانِ حیات بشری،كجایند نشانههای دینداری و پایههای اندیشه و علم.
در این فراز از دعا موضوعِ توجه به رشتة هدایت الهی مورد نظر است و وجود آنها مورد سؤال شما است و شما در بستر تاریخ بهجستجو میپردازید كه: كجایند نشانههای دینداری و قاعدههای دانایی؟ چون میدانید هیچوقت خداوند بشریت را به خود وانگذاشته، بلكه همواره چراغ هدایتی در پیش راه او قرار داده است و حالا كه حاكمان ظالمِ جهان مانع ظهور آن نور هدایت شدهاند، شما نارضایتی خود را از وضع موجود اعلام میدارید. چون میدانید نظام اَحسنی که ارادة حکیمانة خداوند آن را خلق کرده ظرفیت حاکمیت امام معصومی را دارد که قلب او ظرف معارف قرآن است و مقام باطنی قرآن را که در کتاب مکنون هست آن خانوادة اهل عصمت و طهارت میشناسند و چون جهان ظرفیت حاکمیت چنین کسانی را دارد و خداوند نیز چنین خواسته است، هرکس به کمتر از این قانع شود، به خداوند و به خودش جفا کرده است.(57) امام صادق(ع) میفرمایند: «زمین پا برجا نمیماند مگر آنکه باید روی آن عالِمی باشد که حق را از باطل تمیز دهد».(58) و در راستای همین معارف است که نظر خود را به ذخیرهای از هدایتگران الهی میاندازی و به حضرت بقیةالله اعظم(عج) نظر میکنی.
عمده آن است که متوجه باشیم حکمت خداوند اقتضا میکند که هیچ نیاز و میلی در نظام الهی لغو و بیجواب نمیماند، حتی نیاز و میل به جنس مخالف را خداوند با خلقکردن جنس مخالف جواب میدهد، چه رسد نیاز به رهبری که بتواند تمام ابعاد فردی و اجتماعی انسانها را در مسیری صحیح قرار دهد و لذا مسلّم جواب چنین نیاز مهمی را با بهوجودآوردن انسانی معصوم و آگاه به همة حقایق، داده است. و از همین قاعده مهم یعنی توجه به حکمت الهی است که بزرگان فرمودهاند، چون جامعه در زمان غیبتِ امام معصوم نیاز به رهبری أعْلم و أتْقی و أشْجَع دارد، خداوند چنین فردی را میپروراند و نظر به ولایت فقیه را بر همین اساس قرار دادهاند و معتقدند خبرگان ملت باید تلاش کنند چنین فردی را که خدا پروریده است کشف نمایند. البته أعلمیت و تقوا و شجاعتِ بالای آن فرد باعث میشود که خود به خود افراد طالب حق به کمک خداوند او را بیابند. پس متوجه وجود حضرت بقیةاللهبودن و از خداوند ظهور او را طلبکردن حاکی از یک بصیرت و شعور بالایی است که شیعیان بحمدالله از آن برخوردارند و در دعای ندبه متذکر آن هستند و در راستای چنین بصیرتی است که میگویی: «اَیْنَ بَقِیَّةُاللهِ الَّتی لا تَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه».