﴿وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ أَنَّ نَاكِرا وَ نَكِیرا حَقٌّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ الْحَشْرَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا حَقٌّ﴾
من با تمام وجود و در منظر قلب و عقل خود میبینم كه مرگ به معنی ادامه حیات پس از این دنیا و ملاقات با دو ملك نكیر و منكر، حق و حتمی است و بهترین نوع وقوع است، همچنانكه نَشر و گشودهشدن صحیفه اعمال، و بعث و برانگیختهشدن در حشر و روبهرو شدن با صراط، حق است و شدنی، و بهترین نوع وقوع، همین نوع است كه واقع میشود، همچنانكه «مرصاد» و كمینگاه، حق است تا زیبایی عدل به عالیترین شكل آن ظاهر شود و نیز میزان و حساب و حشر و بهشت و جهنّم و وعدههای به نیكوكاران و وعید به گناهكاران، همه حق است و شدنی و چه زیبا شدنی.
پس ای مولای من! ملاحظه میفرمایید با چنین اعتقاداتی قلب من آنچنان هم از شما جدا نیست كه شایسته عنایت و نظر مبارك شما نباشد. به ما گفتهاند:
تو چه دانی صدای مرغان را
كه ندیدی شبی سلیمان را
میدانم باید بین من و شما سنخیتی باشد تا به شرف نظر مبارك شما نایل گردم، حال این عقاید من است واین هم امیدواریام به توجه شما.