پس: «أُشْهِدُكَ یَا مَوْلایَ» شما را گواه میگیرم ای مولای من! كه:
﴿أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِیبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ وَ أُشْهِدُكَ یَا مَوْلایَ أَنَّ عَلِیّا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَ الْحُسَیْنَ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ حُجَّتُهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی حُجَّتُهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ﴾
ای مولای من! بر قلب من بنگر كه من شهادت میدهم به یگانگی خدا و یگانگی او را در تدبیر، در همه عالم میبینم و شهادت میدهم به اینكه تنها حكم او باید مطاع باشد. آری؛ «أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّاللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ» و نیز میبینم كه محمّد(ص) بنده و رسول چنین خدایی است، و آثار توحید الهی در حركات و سكناتش نمایان است، محبوبی جز او و اهل او نیست. میبینم و شهادت میدهم كه علی(ع) امیرالمؤمنین، حجّت اوست و نمایش آن چیزی است كه او میخواهد، همچنانكه امام حسن و امام حسین و امام سجّاد و امام صادق و امام موسی كاظم و امام رضا و امام محمّد تقی و امام علیالنّقی و امام حسن عسگری(ع) همه و همه حجّت او بوده و هستند، و تمام حركات و سكنات و گفتار این ذوات مقدسه، ملاك و نمایش خواست خدا است.
﴿وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ﴾
و شهادت میدهم و با عمق جانم مشاهده میكنم كه تو ای امام حاضر، و ای مخاطب امروزین من! حجّت خدایی و آنچه تو از ما میخواهی، همانی است كه خدا از ما میخواهد و آنچه تو ما را از آن نهی میكنی، همانی است كه خدا ما را از آن نهی كرده، تو حجّت خدا و نمایش توحید حضرت «الله» هستی، توحید خدا در جمال و جلال شما نمایان است و آینة تمام نمایِ محبوبِ جانِ همة انسانهایی.
حال ملاحظه فرمایید كه چگونه بر حقایق حقه شهادت میدهم كه مورد نظر شما است، پس با من چون بیگانگان رفتار ننمایید.