تربیت
Tarbiat.Org

تهاجم فرهنگی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

راه ترویج ارزشها

ترویج ارزشها در هر جامعه یا مقابله با هجوم ارزشها به دو صورت کلّی انجام‌ می‌گیرد:
1ـ راه بحث، گفتگو، منطق و استدلال
اگر بخواهیم ارزشهای اسلامی را در جامعه ترویج کنیم اولین راه این است که درباره هر یک از این ارزشها به صورت منطقی و استدلالی بحث کنیم؛ یعنی فواید احیای هر ارزش و ضررهای بکارگیری روشهای مخالف آن را در جامعه بیان کنیم و با جمع بندی منطقی نتیجه بگیریم که باید فلان ارزش احیا شود یا با فلان شیوه غلط مبارزه گردد و بتوانیم غلط بودن آن را با استدلال اثبات کنیم.
این شیوه بسیار معقول و صحیح است ولی شیوه انحصاری نیست؛ یعنی چنین نیست که راه ترویج یک ارزش فقط بحث و استدلال باشد، بلکه آنچه در ترویج هر ارزشی در جامعه از همه مؤثرتر است تبلیغات عملی است که به صورتهای گوناگون و با استفاده از اصول و قواعد روان‌شناسی و جامعه شناسی، عملا ارزشی را در جامعه احیا‌ می‌کنند، بدون اینکه بحث و استدلالی درباره آنها انجام گیرد.
2ـ تحریک احساسات و عواطف
آنچه که امروز دستگاههای تبلیغاتی غرب برای مبارزه با ارزشهای
﴿ صفحه 142﴾
اسلامی از آن استفاده‌ می‌کنند بحث و استدلال نیست؛ آنان ضعیف‌تر و عاجزتر از آن هستند که بتوانند با منطق و استدلال، ارزشهای اسلامی را تضعیف کنند یا ارزشهای منحط خود را ترویج نمایند، بلکه آنان با شیوه های تبلیغاتی متمرکز برای ارائه عملی الگوها اهداف خود را تحقّق‌ می‌بخشند؛ یعنی آنچه را مربوط به نوشتار است، اعمّ از روزنامه ها، کتابها، نمایشنامه ها، و امثال آن، به صورتی منظّم و مسلّم به خواننده تلقین‌ می‌کنند و خواننده نیز، بدون اینکه خود متوجّه شود، بی درنگ آن را‌ می‌پذیرد؛ مثلاً، یک رمان را به شکلی‌ می‌نویسند که وقتی کسی آن را بخواند نسبت به آن علاقه مند‌ می‌شود یا نسبت به مطلبی دیگر بی علاقه و متنفّر‌ می‌گردد. هیچ استدلالی نیز در کار نیست، بلکه با استفاده از تخیّلات، عواطف و احساسات، داستان به شکلی مطرح‌ می‌شود که احساسات خواننده بر ضدّ موضوعی تحریک شود؛ و یا وقتی‌ می‌خواهند ارزشی را مطرح سازند و آن را به جامعه بقبولانند همان رمان را به گونه ای‌ می‌نویسند که خواننده به آن علاقه پیدا‌ می‌کند. این شیوه استدلالی نیست بلکه یک شیوه تبلیغاتی است که از قوّه خیال و تحریک احساسات و عواطف مردم استفاده‌ می‌شود.
این شیوه در فیلمها بیشتر بکار گرفته‌ می‌شود: چهره قهرمان فیلم را به شکلی انتخاب‌ می‌کنند که بیننده را به خود جلب‌ می‌کند و به او علاقه مند‌ می‌شود. تا اینکه خواه ناخواه، نسبت به صفات ظاهری و باطنی او گرایش پیدا کند.
غالباً فیلمها و سریالهای خارجی که نمایش داده‌ می‌شود، بدون اینکه صریحاً از شیوه رفتاری خاص، مثلاً نوع لباس پوشیدن نام ببرند، عملا یک شیوه رفتار را ترویج‌ می‌کنند و مثلاً، نوعی لباس را برای بیننده مطلوب
﴿ صفحه 143﴾
جلوه‌ می‌دهند. از اینرو، امروزه‌ می‌بینیم که در میان جوانان ما، تعداد قابل توجهی به پوشیدن لباسهای ژاپنی علاقه پیدا کرده اند، با اینکه هیچ‌گاه با فرهنگ و نوع زندگی ما متناسب نبوده است. در بازارهای ما نیز لباسهای ژاپنی، که با سلیقه ایرانیان هیچ سازگاری ندارد، رواج پیدا کرده است و برخی برای تفنّن، لباسهایی شبیه لباس فلان ستاره سینمایی ژاپنی خریداری‌ می‌کنند.
این کار با هیچ منطق و استدلالی سازگاری ندارد. اگر به آنها بگویند که چرا این لباس را‌ می‌پوشید؛ آیا راحت‌تر است؟‌ می‌گویند: خیر. آیا زیباتر است؟‌ می‌گویند: خیر. آیا با سلیقه و ذوق خود آن را انتخاب کرده اید؟‌ می‌گویند: خیر. پس چرا آن را‌ می‌پوشید؟‌ می‌گویند: برای آنکه فلان ستاره سینما در فلان فیلم شبیه این لباس را پوشیده بود.
در موارد دیگر نیز مانند آرایش مو، بدون اینکه هیچ منطقی در کار باشد یا وجهی برای انتخاب وجود داشته باشد، فقط بخاطر آنکه یک هنرپیشه سینما مقبول واقع شده بیننده، حتی شیوه آرایش موی خود را نیز، از او تقلید‌ می‌کند. این کارها بر یک سلسله اصول روانشناسی مبتنی است. کسانی که این شیوه ها را خوب آموخته‌اند برای اینکه اهداف خود را در جوامع دیگر تحقّق بخشند از این روشها استفاده‌ می‌کنند. پس باید متوجّه باشیم که آنها از چه راههایی‌ می‌خواهند در فرهنگ و اعتقادات ما رخنه کنند و خود را برای مقابله با آنها آماده کنیم.