مقوله فرهنگ مقوله وسیعی است که در اطراف آن بسیار بحث شده است. کسانی که با مفاهیم جامعهشناسی آشنایی دارند میدانند که برای این واژه بیش از پانصد تعریف ذکر شده است که پرداختن به همه آنها در این بحث کوتاه و مختصر میسّر نیست. امابه صورت اجمالی، میتوان فرهنگ رااین گونه تعریف کرد: «فرهنگ عبارت است از مجموعه مایه هایی که رفتار او را از رفتار حیوانات مشخّص و ممتاز میسازد». به طور کلّی، سه بخش اساسی میتوان برای فرهنگ در نظر گرفت:
اول، شناختها و باورها
دوم، ارزشها و گرایشها
سوّم، رفتارها و کردارها.
منظور از هجوم فرهنگی آن است که جامعهای تلاش کند که فرهنگ خودش را بر جامعه دیگری که طبعاً دارای فرهنگی خاص میباشد تحمیل کند یادست کم، نوعی دگرگونی در فرهنگ آن جامعه بوجود آورد. این کار هجوم فرهنگی تلقّی میشود.
اکنون سؤالی که مطرح میشود این است که آیا هجوم فرهنگی همیشه نامطلوب و مذموم است یا ممکن است گاهی اوقات پسندیده و ممدوح باشد؟
﴿ صفحه 72﴾
این مطلب به جنبه ارزشی بحث مربوط میشود که باید آن را به تفصیل مورد بررسی قرارداد،اما اجمالاً میتوان گفت که هجوم فرهنگی همیشه مذموم و نکوهیده نیست. اگر جامعهای دارای فرهنگ منحط، ارزشهای کاذب، باورهای غلط و شناختهای نادرست باشد، جامعه دیگری به انگیزه الهی و به قصد اصلاح سعی کند که باورهای غلط را از آن بزداید و ارزشهای غلط را به ارزشهای صحیح تبدیل نماید این کار ناپسند و نکوهیده نیست، ولی معمولاً از هجوم فرهنگی تأثیر نابجا و ناحق اراده میشود که کسانی نسبت به جامعه دیگر انجام میدهند و میخواهند دگرگونی های نامطلوبی در آن جامعه بوجود آورند که دست کم، از دید کسانی که از آن به هجوم تعبیر میکنند، این دگرگونیهای نامطلوب است.
پس بطور کلّی منظور از هجوم فرهنگی تلاش افراد یا جوامعی است که به قصد عوض کردن یا دگرگون ساختن فرهنگ جامعه دیگری انجام میشود این دگرگونی ممکن است در سه بخش اساسی ظهور کند:
الف ـ در بخش شناختها و باورها، بینش افراد را نسبت به خدا، جهان و انسان تغییر دهند.
ب ـ در بخش ارزشها و گرایشها، غیر از شناختهایی که انسانهانسبت به هر چیر دارند لازم است در زندگی آنها ارزشهایی نیز مطرح باشد، زیرا زندگی بدون اعتقاد به یک سلسله ارزشها شکل انسانی پیدا نمیکند. وقتی زندگی انسان، انسانی و ممتاز از زندگی سایر حیوانات خواهد بود که خوب و بد درآن مطرح باشد. کسانی که کارهایی، به عنوان اینکه خوب است، انجام میدهند و کارهایی را به عنوان اینکه بد است ترک میکنند به ارزشهای انسانی پای بند هستند. اما جوامع، از نظر شناخت خوب و بد و ارزش و ضد ارزش، با هم اختلاف نظر دارند. حال، اگر جامعهای یک
﴿ صفحه 73﴾
سلسله ارزشها را پسندید و به آنها دل بست اگر دیگران بخواهند که آن ارزشها را تغییر دهند این کار در بعد ارزشی هجوم فرهنگی است. آنچه شکل رفتارانسان را تعیین میکند باورها و ارزشهایی است که بدانها اعتقاد دارد.
ج ـ در رفتارها و کردارها، وقتی باورها و ارزشها به نوبه خود تغییر کنند خود به خود رفتار انسانها هم تغییر خواهد کرد. از اینرو، کسانی که میخواهند به فرهنگ جامعهای هجوم ببرند سعی میکنند در الگوهای رفتاری افراد آن جامعه تغییراتی بوجود آورند. برای این کار هم شیوه های گوناگونی وجود دارد، که باید مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد.
بطور خلاصه، منظور از هجوم فرهنگی در جامعه ما (که امروز در معرض هجوم فرهنگی دشمنان واقع شده و هر کدام به انگیزه ای میخواهند فرهنگ ما را عوض کنند) این است که شناخت های مردم جامعه ما را نسبت به جهان و انسان و ارزشهایی که به آنها دل بستهایم و شیوه رفتار فردی و اجتماعی مان را، به گونهای که به نفع خودشان باشد تغییر دهند.