تربیت
Tarbiat.Org

چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی
اصغر طاهرزاده

وسعت نفس و حضور آن در همه‌ی عوالم

آیه‌‌ی فوق مؤمنین را نسبت به ایمان قبلی به ایمانی عمیق‌تر دعوت می‌کند تا با تفصیل بیشتر با حقایق عالم مرتبط ‌شوند و بر این اساس وظیفه‌ی ما است که از طریق عبادات شرعی و اعمال الهی باورها و ایمان خود به حقایق را هرچه بیشتر به حالت بالفعل در آوریم تا آن‌جا که همراه نفس ناطقه‌ی خود وسعت پیدا کنیم و با حقایق عالم متحد گردیم. این کار در صورتی ممکن است که خود را از محدودیت‌ها آزاد نماییم تا با نفس ناطقه‌ی خود که وسعت بیکرانه دارد هماهنگ شویم.(3)
عنایت دارید که باورهای شرعی عبارت است از اعتقادداشتن به وجود حقایقی معنوی که در بیرون از ذهن ما واقعیت دارند و ساخته‌ی ذهن ما نیستند. حال سؤال این است، وقتی عقل ما متوجه شد که چنین حقایق نورانی مثل خدا و ملائکه و قیامت و نور انبیاء و اولیاء در عالمِ خارج از ذهن ما موجود است، چگونه می‌توان با آن‌ها مرتبط شد؟ به عبارت دیگر چگونه می‌توان خود را وسعت داد تا با آن‌ حقایق متحد گردد و خود را در مرتبه‌ی آن‌ها بیابد؟ ایرادی که عرفا به اهل فلسفه می‌گیرند این است که شما «دانایی»تان را مساوی «دارائی» گرفته‌اید و متذکر می‌شوند که این حجاب بزرگ است زیرا دانایی به حقایق غیر از ارتباط قلبی و وجودی با آن‌هاست. البته منظورشان از اهل فلسفه؛ فیلسوفانی مثل ارسطو است وگرنه امثال صدرالمتألهین(ره) که قهرمان جمع بین علمِ به عالی‌ترین مفاهیم، و سلوک در راستای متحدشدن با آن‌ها است، مقام و موقعیت‌شان فرق دارد.
آنچه باید در این‌جا تأکید شود آن است که باید در عبادات خود افقی را تعیین کنیم و سخت مواظب باشیم از آن غافل نشویم، و آن افق عبارت است از این‌که سعی کنیم در اثر عبادات در نفس خود، آن چیزی را که بدان معتقدیم به فعلیت برسانیم و با حقایق مورد اعتقادمان متحد شویم. خطا از آن‌جا پیش می‌آید که گمان کنیم آنچه از حقایق معنوی می‌شناسیم و بدان اعتقاد و اطمینان داریم، همین اطمینان به وجود آن‌ها همان اتحاد با آن‌ها است، و این موجب می‌شود که بهره‌ی لازم را از عبادات خود نبریم.
نفس ناطقه‌ی ما به جهت تجرد خاصی که دارد استعداد اتحاد با حقایق را به خوبی در خود داراست،(4) ولی انسانِ سالک باید برنامه‌ای داشته باشد که در عبادات خود چنین هدفی را دنبال کند و این استعداد را بالفعل و در شخص خود حاضر کند. آری؛ این باور و شعور خوبی است که انسان بفهمد حقایقی در این عالم هست، و این‌که متوجه باشد همین حالا ملائکه و معاد و سایر حقایق ملکوتی موجودند و نیز متوجه باشد وجود نورانی پیامبران و ائمه(ع) همین حالا در عالم حاضر هستند، و یا این‌که انسان باور داشته باشد وجود مقدس حضرت صاحب الامر(عج) همین حالا در عالم هستی حاضرند، این‌ها همه باورهای ارزشمندی است و حکایت از شعور خوب آن کسی می‌کند که متوجه وجود چنین حقایقی شده است، ولی این ابتدای کار است. کار اصلی آن است که شرایطی فراهم کنیم تا هم‌اکنون نفس ما با آن حقایق مرتبط و متحد گردد و شخصیت ما به‌گونه‌ای بالفعل، عین ارتباط و اُنس با آن‌ها باشد.
ما از طریق فلسفه و عرفانِ نظری می‌توانیم متوجه وجود چنین حقایقی در عالم هستی بشویم ولی کار دین ارائه‌ی راه‌کارهایی است جهت رساندن جان انسان‌ها به آن حقایق و اتحاد با آن‌ها.