وقتی قلب به سراغ ما آمد، یعنی ذات مجرد ما طالب انصراف از عالم کثرت و سیر در عالم وحدانی شد، باید آن حالت را بشناسیم و سعی کنیم در آن حالت زندگی کنیم، وقتی آن حالت برای ما شناخته شد اگر هم مدتی قلب سر به هوا گشت از طریق آیات و روایات آن را به عالَم اصلیاش برمیگردانیم و از این طریق قلبِ رفته برمیگردد.
راهِ پیداکردن قلب و به راه آوردن آن، نیاز به سواد و درس فراوان ندارد، عمده در حضور نگاه داشتن قلب است و این با عبادات انجام میگیرد، قلب با زیارت و حج و اعتکاف راه را پیدا میکند و با سایر عبادات در راه باقی میماند و اگر هم رفت برمیگردد. عمده نظر به قلب است و تلاش برای حفظ آن در حضور حق.
وقتی مسئله روشن شد که با حفظ حضور قلب سیر شما «اَبْلغ» و کاملتر است، دیگر همهی دستورات دین برای شما معنی خاص خود را میدهد و آن عبارت میشود از عوامل حفظ حضور قلب در محضر حق. همه چیز در دین برای شما وسیلهی حفظ حضور قلب میگردد. امیدواریم باب موضوعِ بهحضورآوردن قلب را باز کرده باشیم تا خودتان با تلاش ممتد قلب را در صحنهی حضور و «حال» نگه دارید و از برکات آن بهرهمند گردید.
رسول خدا(ص) در رابطه با برکات به صحنه آوردن قلب میفرمایند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ لَهُ وَاعِظاً مِنْ قَلْبِهِ»(25) چون خداوند برای بندهای خیری بزرگ بخواهد، واعظی و متذکری را از طریق قلب برای او فراهم میکند، تا دلش با بصیرتی که مییابد دائماً او را در هر منظری متوجه حقایق عالم بگرداند.
اولین حرفِ این روایت این است که اگر خداوند به کسی لطف کند میتواند با قلبش به سر برد و از اندرزها و تذکرات آن بهره گیرد. نکتهی دوم این که چون ذات انسان یا همان قلب مجرد است(26) و در همهی عوالم حاضر است، وقتی حجابهای بین او و عوالم معنوی رفع شود، به همان اندازهای که حجابها رفع شود، قلب متذکر حقایق میگردد، چون در آن عوالم سیر میکند و از انوار آنها بهره میگیرد. و این معنی «جَعَلَ لَهُ واعِظاً» است که خداوند شرایط بهرهمندی قلب را از عالم معنا برای انسان فراهم مینماید.
إنشاءالله تا حال دو نکته برای عزیزان روشن شده، یکی این که ذات ما که همان قلب باشد در همهی عوالمِ وجود حاضر است و دیگر این که موانع ارتباط ما با آن عوالم توجه به کثرات عالم ماده و زمانزده بودن ما است وگرنه میتوانستیم علاوه بر ارتباط با حقایق عالم، با اولیاء الهی در عالم غیب و معنویت مرتبط باشیم. طبق روایات اخیر اگر از زمانزدگی آزاد شویم، به لطف الهی متوجه و متذکر عالم معنویت میگردیم و از طریق قلب بهرههایی از عالم معنویت نصیب خود میکنیم. رسول خدا(ص) آن بهرهمندیها را چنین فرمودند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ له واعظاً فی قلبه»؛(27) خداوند از طریق قلب او وعظهایی به او القاء میکند. حال مبانی این وعظ چیست؟ از ملائکه و انوار اسماء الهی میتوانند باشند تا نور ائمه(ع) و علماء ربانی. میفرماید اگر انسان کاری کرده باشد که شایستهی نظر خداوند شود خداوند حجابهای بین او و انوار غیبی را رقیق میکند تا قلب او بتواند از انوار آنها مُتَّعِظ گردیده و بهرهمند شود.