سؤال: در كنار مطالعات عقیدتی، چقدر باید مطالعات اخلاقی و حضور در جلسات اخلاقی را مد نظر داشت و یا سرگذشت بزرگان و زندگینامهی شهدا را مطالعه كرد؟
جواب: اصل و مقصد ما در این دنیا پیدا کردن یک نوع سازمان فكری است که بتوانیم قلب را به سوی حقایق سیر دهیم.(52) شما با مطالعه به آن معنی خاصش، سازمان فكری پیدا میكنید. چون در این نحوه مطالعات یك نوع شخصیتِ «وحدانی» به دست میآورید که به هیچوجه نمیخواهید آن را از دست بدهید و لذا با جدیت تمام آداب اخلاقی را رعایت میکنید تا این یگانگی به هم نخورد، در این حالت کتاب و روایت و قرآن برای حفظ این یگانگی است. گفت:
اول قدم آن است که او را یابی
آخر قدم آن است که با او باشی
آن اخلاقی كه انسان بخواهد اخلاق را به خود ببندند، اخلاق حقیقی نیست. آری، یك وقت دائم به خودتان میگویید: راست بگو، زشت است دروغ بگویی این بد نیست؛ اما یك وقت است احساس میکنی اگر دروغ بگویی با خودت دعوایت میشود، در واقع احساس میکنی با دروغگفتن خود را نفی میكنی. اینكه میگویند مؤمن هرشب محاسبه میكند به خاطر این است كه انسان اخلاقش از خودش جدا نیست كه بخواهد اخلاق را بر خودش ببندد، محاسبه میکند در چه زمانی از روز خود را در دست نفس امّاره داده و از اتحاد با نور پروردگار محروم شده است. در مورد متخلق شدن به اخلاق الهی تعبیر ملاصدرا(ره) خیلی عالی است؛ میگوید: نباید شما چون سنگی شوید كه روی آن را طلا گرفتهاند، بلکه باید سنگی باشید كه طلا شدهاست و تمام وجود ما صدق و تواضع و ایثار باشد. مطالعات مورد بحث و معارفِ حاصل از آن، شخصیت انسان را عوض میكند، نه اینكه آدابش را تغییر دهد. پس در جواب شما باید عرض کنم: در اثنای تفكر، اخلاق جای خود را باز میكند و در همین راستا زندگی بزرگان و شهدا نمونهی خوبی جهت متخلقشدن به اخلاق اسلامی خواهد بود. وقتی زندگینامهی بزرگان یا شهدا را میخوانید، اگر با آنها همافق نشده باشید و راه دیگری را برای خود برنامهریزی کنید ممکن است با آنها احساس دوگانگی کنید. ولی وقتی در آن زندگی كه آنها انتخاب كردند وارد شدید، احساس میکنید وقتی بر زندگی آنها نظاره میکنید در واقع جان شما تغذیه میشود و عزم شما در مسیرتان صدچندان میگردد. وقتی چگونگی زندگی توحیدی یك عالِم یا یك شهید را میخوانید، معنیاش این است که:
كاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
كِی روی ره زكه پرسی، چهكنی،چون باشی؟!
شهدا یک نهیب و هشدار به ما هستند كه این پل صراط است، پس چرا معطلی؟! علامه محمدتقیجعفری(ره) یكبار در دعای خود به شهدا میگفتند: «خدایا! این شهدا را كه به خوبی از پل صراط دنیا گذشتند، با اولیاء و اصفیائت محشور كن».
شهدا خیلی عجیباند، شعور و شهود عمیقی نیاز است تا بفهمیم جایگاه شهدا از نظر دنیایی و آخرتی کجاست، فقط خواهش میكنم فكر نكنید زمانه، زمانهی فهم شهداست، صدها سال طول میكشد تا ما بفهمیم جایگاه تاریخی شهدا کجاست، همانطور که خیلی طول كشید تا جهان آرامآرام دارد میفهمد اهلالبیت(ع) یعنی چه، وقتی زمینهی فهم اهلالبیت (ع) فراهم شد، پیرو آن شرایط فهم شهدا نیز فراهم میشود.
همین حالا كه من و شما اینجا نشستهایم، در دنیا آدمهایی هستند که میدانند فلان فكر سی یا چهل سال دیگر جای خود را باز میكند و لذا بدون هیچ عجله و اصراری وظیفهی خود را در تدوین آن تفکر انجام میدهند تا در آینده انسانها در حیرت و سرگردانی نباشند. حال با این قاعده دقت كنید ائمه(ع) با اینکه میدانستند این فكر پانصد سال یا هزار سال دیگر جای خودش را باز میكند، چقدر زیبا و با حوصلهی زیاد وظیفهی خود را انجام میدادند تا بتوانند تاریخ را تغذیه کنند. همچنین که خدا خوب میداند آیهی «إنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهلالبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»؛(53) در زمان نزولش بشر در حدّی نیست که جایگاه معرفتی و تاریخی آن را بفهمد و هنوز هم عمق آیهی فوق برای اکثر شیعیان روشن نیست. خود ائمه(ع) هم میدانستهاند،(54) همة تلاش عالمان دین این بوده كه فرهنگ اهلالبیت(ع) را سینه به سینه به عنوان ذخیرهای فرهنگی نگهدارند تا بشر آماده شود و در موقع مناسبش آن را بگیرد و در جامعه نهادینه کند و آن ذوات مقدس به عنوان واسطهی فیض، از نظر اجرایی زمین را به آسمان متصل گردانند. اصطلاحاً به این «فرهنگ آمادهگر» میگویند، این نکته را به این جهت عرض كردم كه عنایت داشته باشید بعضی از اندیشهها هست که آرامآرام باید جای خودش را باز كنند و نباید در ارائهی آن عجله کرد.
سؤال: آیا مستقیماً متن قرآن و نهجالبلاغه را بخوانیم و با توجه به ترجمهی آنها، روی آنها فکر کنیم، یا تفسیر آنها را بخوانیم؟
جواب: در ابتدا اگر از نظر فهم زبان عربی هم مشکلی نداشته باشیم، بعید است بتوانیم با قرآن و نهج البلاغه ارتباط برقرار كنیم. البته آنقدر آن متون سراسر معنویت و نوراند كه اگر كمی هم با آنها ارتباط برقرار كنیم به همان اندازه چیزهایی به دست میآوریم، اما ابتدا باید به کمک شارح و مفسرِ متن، زبان متن را فهمید، همان طور که فارسی زبانها زبان مثنوی و حافظ را نمیفهمند و در ابتدا نیاز به شرح و تفسیر دارند. از طرفی گاهی آنقدر آیات قرآن زلال است که در واقع كار مفسرِ قرآن این است كه آن آب زلال را كه از شدت زلالی پیدا نیست، تکانی بدهد تا موجی پیدا شود و ما ببینیم، اگر كار را مدتی از طریق مطالعهی كتب تفسیر و شرح روایات ادامه دهید، إنشاءالله به جایی میرسید كه خودتان چشم دیدن آب زلالِ حقیقت قرآن و كلمات اهلالبیت (ع) را پیدا میكنید.