تربیت
Tarbiat.Org

ادبِ خیال، عقل و قلب
اصغر طاهرزاده

انتقال به ملکوت عالم

حتماً مستحضرید که در مقایسه با عالَم ماده، جنس خیال، به خدا بیشتر شبیه است و زمینه‌ی قرب بیشتری دارد چون تجرّدش بیشتر است، پس خیال به خودی خود به عالم غیب نزدیك‌تر است. شما همین حالا می‌توانید در خیال‌تان دشتی را ببینید كه پاییز و بهار و زمستان ندارد، همه زیبایی‌های آن فصول یک جا جمع باشد، ولی اگر با دشت‌های موجود در این دنیا روبه‌ر‌و شوید، هرگز آنقدر که در خیالتان با صفا بودند، باصفا نیستند، چون آن دشت‌ها به جهت حالت تجردی که دارند ظرفیت کمالات بیشتری در آن‌ها هست، در حالی که دشت دنیایی ظرفیت مخصوص به خود را دارد، و لذا می‌توان با روبرو شدن با دشت بیرونی، در ذهن خود با دشتی روبه‌رو شد که بیشتر از دشت بیرونی صفا و زیبایی دارد، و این به جهت آن است که دشت موجود در خیال می‌تواند با زیبایی‌های عالم مافوق خیال مرتبط باشد و شما با دیدن دشت بیرونی به آن زیبایی‌ها منتقل شوید. به همین جهت می‌توان گفت: اگر در عالم دنیا خیال انسان آنچنان زنده ‌نباشد که بتواند با عوالم برتر مرتبط گردد، فقط به جسم عالم وصل است و با روح عالم مرتبط نیست. آن‌هایی که با عقل خود متوجه وجود حقایق عالم شده‌اند و با قلب خود یک نحوه اتصال با آن‌ پیدا کرده‌اند، همین كه با دشت بیرونی روبه‌رو ‌می‌شوند‌، به دشت باطنی که جنبه‌ی ملکوتی است بیرونی است، منتقل ‌می‌گردند، و چون دشت بیرونی از دشت باطنی ریشه‌ گرفته ‌است، دیدن این دشت هم برای آن‌ها نشاط‌آور است. مثل الفاظ یک انسان حکیم است؛ الفاظ او از روح او ریشه‌ گرفته ‌است، حال اگر كسی با روح او بیگانه ‌باشد لفظ‌های او را فقط در حافظه‌اش قطار می‌كند و فقط صدا می‌شنود، بدون آن‌که به معانی مربوطه منتقل شود. اما اگر با معانیِ الفاظ او آشنا باشد، با شنیدن الفاظ به روح آن الفاظ منتقل می‌شود.