سؤال: با خیالات چه كنیم، چگونه باید آنها را به طور صحیح رشد دهیم، چطور میتوان خیال را کنترل کرد که در مقام اُنس با حق قرار گیرد و به اصطلاح محل «عکس مه رویان بستان خدا» باشد؟
جواب: ابتدا باید به خوبی به این نکته رسیده باشید که باید برای كنترل وَهم و خیالاتتان برنامهی بریزید. وگرنه خیال شما هر طور دلش خواست شما را بازی میدهد و از مسیری که باید طی کنید باز میدارد. به گفتهی مولوی:
عالَم وَهم و خیال و طبع و بیم
هست رهرو را یکی سدّ عظیم
وقتی پذیرفتیم باید برای کنترل وَهم و خیال و طبع و بیمِ خود برنامه داشته باشیم تا آنها به ما برنامه ندهند، نیمی از کار انجام شده است. اگر شما برنامه داشته باشید، وقتی رفیق شما از شما میخواهد بروید با هم وقتگذرانی کنید، پیشنهاد او را نمیپذیرند، اما اگر كار جدی و برنامهای جهتدار نداشته باشید، یك مورچه هم كه از جلو چشم شما حركت كند دنبالش میكنید تا ببینید كجا میخواهد برود. این مشخص است که وقتی كار و برنامهی خاص دارید، از خیالاتی که به سراغ شما میآید استقبال نمیکنید. همین که انسان بیبرنامه شد - حتی در دوران پیری- خیالات به سراغ او میآید. در راستای دفع خیالات و وَهمیات است که میبینید حضرت امام خمینی(ره) روزی هشت بار قرآن میخواندند، تا روح خود را در پرتو تذکرات قرآنی نگه دارند و اجازهی ورود خیالات را در خود ندهند. وقتی خیال را با توجهدادن عقل و قلب به معارف عالیه، در طول زندگی تربیت كرده باشید، در خلوت هم مسلّم با همان خیالِ ادب شده به سر خواهید برد، آن وقت اگر هم خیالاتی آمد، خیلی توانمند نیست، میتوانید با تذکرات قرآنی آن را پس بزنید.
مرحوم آقای نخودكی داشتند از قبرستان رد میشدند، اطرافیان دیدند آقا دارند میگویند: «لا إله إلا الله، لا إله إلا الله». میدانستند كه آقا بیخود این كلمه را نمیگویند، پس حتماً خبری هست. پرسیدند: چه خبر است؟ فرمودند: طرف در زمان حیاتش خیارفروش بوده است، سی،چهل سال پیش مرده است، هنوز در برزخ در طول این مدتِ سی، چهل سال دارد میگوید: «گُل به سر داره خیار». شما صرف نظر از قیامت و برزخ، اگر كمی به خودتان توجه كنید، متوجه میشوید بُعدی دارید كه همواره با آن هستید و بعضی مواقع حضور بیشتری از خود نشان میدهد، حال وقتی از این بدن آزاد شدید معلوم است كه آن حضور بیشتر خواهد شد. یعنی اگر ملاحظه كنید همواره شما دارید با خیالاتتان جلو میروید، به گفته مولوی:
چون خیالی آمد و در تو نشست
هر كجا كه میگریزی، با تو هست
تو نتــانی زان خیــالت وارهـی
یا بخُسـبی تا از آن بیـرون جهـی
وقتی شما میخوابید، خودتان میخوابید و همان خودتان به عالم خیال میرود، اگر كسی بگوید: «خودكشی میكنم تا از دست خودم راحت باشم»، اشتباه میکند، چون این فرد، تنكشی كرده است و نه خودکشی. وگرنه آن «خود»ی را كه به كمك آن، تنش را كشته است همواره با خود دارد، باز هم «خود»ش است، یك «خودِ» عصبانی از خود. عرضم اینجاست كه انسان نمیتواند از خیالاتش فرار كند، ولی میتواند آنها را تربیت کند که «عکس مه رویان بستان خدا باشد» و با توجه به معارف عقلی و قلبی چنین کاری ممکن است، و لذا پیامبر(ص) هم خیال داشتند، ولی خیالات آن حضرت نورانی بود، و صورت جبرائیل در خیال آن حضرت ظاهر میشد، همانطور که معانی قرآن بر قلب مبارک حضرت القاء میگشت، و در همان لحظه گوش حضرت صوت قرآن را میشنید. حال اگر هنوز تا آن حدّ وارد معارف الهیه نشدهایم که خیالاتمان تحت تأثیر آن معارف باشد، لااقل باید وقتی خیالات میآیند بتوانیم با عدم استقبال از آنها، آنها را دفع کنیم، و این کار با برنامهریزی ممکن است، چون انسانِ برنامهدار به دعوت خیالات جواب مثبت نمیدهد تا آرامآرام با ورود قلب به حقایق معنوی، ذهن او نیز تحت تأثیر انوار آن حقایق قرار گیرد و خیالاتی روحانی پیدا کند. اگر برای کنترل خیال برنامه نداشته باشید مطمئن باشید آن خیالات، تازه در پیری غوغا میكنند. به افکار بعضی از پیرمردها و پیرزنها دقت كنید، میبینید چگونه خیالات کنترل نشدهشان آنها را هلاک میکند. كمی وقت بگذارید ببینید اینها در سن پیری که باید در آرامش باشند، در چه حالاتی بهسر میبرند، بعد بررسی کنید چطور شده است كه نمیتوانند از دست خیالات واهی آزاد شوند. دوران پیری میتواند بهترین دوران زندگی زمینی باشد، دریچهی لقاء الله است. آنوقت اگر پیریِ انسان برایش عذابآور بشود، خیلی ضرر کرده است.
از برکات اُنس با روایات اخلاقی همین بس که مانع ورود خیالات آزار دهنده در زندگی میشود. وقتی از طریق دعای مکارمالأخلاق خود را تربیت کردیم که مثلاً در مقابل آنهایی که به ما جفا کردهاند، نیکی کنیم، و هرگز نگذاریم تخم کینه نسبت به انسانها در قلب ما کاشته شود، هرگز در پیری در فشارهای آنچنانی قرار نمیگیریم و پیری و تنهایی یک غنیمت خواهد شد.
با این هدف که میخواهید خیال خود را کنترل کنید وَهمیات خود را دفع نمایید، مدتی با دعای مکارم الاخلاق مأنوس شوید، ببینید چگونه شما را در همین دنیا وارد بهشت میکند. امام كاظم(ع) در زندان هارونالرشید میفرمایند: خدایا! چند وقت بود دنبال یك جای خلوتی بودم! ممنونم كه به من چنین جایی را دادی. بیچاره هارون فكر میكند امام موسیكاظم(ع) را زندان كردهاست. امام كاظم(ع) در زندان از نظر خودشان، تازه زمینهی ورود به عالم قُدس را برای خود فراهم شده میبینند. برای همین هم میگویند هیچكس مؤمن را نمیتواند در این دنیا اذیت كند، هیچكس، هیچوقت به هیچ وجه نمیتواند مؤمن را اذیت كند.
ابتدا عمق فاجعهی رهاکردن خیالات را بشناسید وگرنه در حالی بهدنبال درمان هستید که هنوز درد درست شناخته نشده و لذا درمان اثربخش نیست. وقتی فهمیدیم، خیالاتِ سوء نمیگذارد انسان جهت اصلی زندگی را بشناسید، برای دفع آن به برنامههای سطحی قانع نمیشویم.