تربیت
Tarbiat.Org

ادبِ خیال، عقل و قلب
اصغر طاهرزاده

دوران پایه‌ریزی شخصیت

سؤال: اهداف و وظایف یك دانشجو یا طلبه چیست؟
جواب: شناخت شرایط و موقعیتی كه در آن دوران بعضی از صفات می‌تواند به فعلیت برسد، و توجه به این که چنین موقعیتی اولاً: موقت است. ثانیاً: محدود به دوره دانشجویی یا طلبگی است و بعداً چنین شرایطی پیش نمی‌آید تا بتوانید صفات و افکار خود را به این‌گونه به فعلیت برسانید. دوران دانشجویی و طلبگی دوران بسیار خوبی است، در آن دوران انسان دارای همّت‌های بلندی است و امکان به فعلیت‌رساندن ابعادی كه نیاز است به فعلیت برسد به‌خوبی فراهم است. در فضای دانشجویی و طلبگی این آمادگی هست که همه با خود و دیگران جدّی برخورد کنند، حتی رفقا شرط می‌کردند هرکس در آن ساعات معین، حرف زد باید این مقدار پول در جعبه کنار اتاق بریزد. در نتیجه همه حساب حرف‌‌زدن‌های خود را داشتند كه روی حساب حرف ‌بزنند. مثلاً وقتی می‌خواستند مسافرت ‌بروند، می‌گفتند: نیم‌ساعت حرف، یك ساعت و نیم مطالعه، دوباره نیم‌ ساعت مباحثه. برای اختلاط‌ها هم وقت می‌گذاشتند. خلاصه شرایط خوبی برای مدیریت شخصیت خود می‌توان ایجاد کرد. به همین جهت دانشجویان و طلاب عزیز می‌توانند پایه‌ی شخصیتی خود را در همین دوران بریزند، بعداً چنین شرایطی که جوانانی با عزمی بلند کنار هم باشند، پیش نمی‌آید، آنقدر این دوران می‌تواند بابرکت باشد که اگر در برزخ هم بروید دوباره می‌خواهید همین دوران را تمرین ‌كنید. خیلی شبیه دوران دفاع مقدسِ هشت‌ساله است، که رزمندگان به اهدافی بزرگ‌تر از زندگی روزمرّه می‌اندیشیدند.
تأکید بنده این است که این دوران را با سهل‌انگاری از دست ندهید چون وقتی توانستید ابعاد بالقوه‌ی خود را تا آنجا که ممکن است به صورت بالفعل در آورید، در ادامه‌ی زندگی وقتی فن تبدیلِ بالقوگی‌ها به فعلیت را به دست آورید، همواره در اصلاح خود موفق خواهید بود، و هر روز شعوری برشعور قبلی‌تان افزوده می‌شود و چون در راه هستید، متوقف نیستید. کسی که در راه است در هر منزلی با چیز جدیدی روبه‌رو می‌شود، وقتی در راه بودید هیچ حادثه‌ای در زندگی، شما را بازی‌ نمی‌دهد. اما اگر این‌جا نتوانستید ذخیره‌ای برای سیر در زندگی به دست بیاورد، مثل آدمی هستید كه می‌خواهد در هنگام دعوا و زد و خورد، تازه تمرینِ بُكس‌بازی بكند؛ محکم کتک را می‌خورد و نمی‌فهمد چه شد، اما اگر تمرین‌های لازم را از قبل انجام داده بود، در دعوا و زد و خورد تمرین‌هایش به ‌ثمر می‌رسید. باید بر روی تمرینِ تبدیل بالقوگی‌های ابعاد وجودی‌تان به فعلیت، در این دوران برنامه‌ریزی ‌كنید تا ثمره خوبی نصیب شما بشود.
عرض كردم اگر احساس‌تان بر شما غلبه ‌كند و رشد عقلی و قلبی نكنید، واقعاً ناقص خواهید ماند، همچنان كه اگر در آن رشته‌ی علمی كه در حال تحصیل هستید درست درس ‌نخوانید ناقص خواهید ماند، و یا از این طرف بیفتید، و بدون توجه به سایر ابعاد خود، فقط درس‌های رسمی خود را‌ بخوانید، در حالی که دروس دانشگاهی جواب بُعد تجربی شما را می‌دهد. این بُعد را باید در جای خودش تقویت كرد، ولی چرا ما بقیه‌ی ابعاد را تقویت ‌نكنیم تا تک بُعدی و تک ساحتی نشویم؟
در حال حاضر مجتهدانی در حوزه‌ی علمیه داریم که مهندسی فنی خود را نیز از دانشگاه گرفته‌اند. نمی‌خواهم بگویم لازمه اجتهاد در فقه، دروس فنی دانشگاهی است ولی عنایت داشته باشید که این‌ها در عین تحصیل در دانشگاه، در علوم اسلامی تا کجا پیش رفتند. عمده‌ی عرض بنده آن است که مواظب باشید ابعادی از شخصیت خود را خالی نگه ندارید و اگر هم مجبورید بعضی از ابعاد را در حاشیه قرار دهید، بررسی کنید کدام بُعد در حاشیه باشد، هرچند باز تأکید بر رشد همه ابعاد دارم، حتی رشد جسمی را نباید ساده گرفت به طوری‌که حضرت‌ علی(ع) در اوج حکمت و دعا، در اوج قدرت جسمی بودند، چون از ابتدا خود را برای خود آن‌طور تعریف کرده‌اند، و خدا هم تقاضای ایشان را همان‌طور برآورده کرد. همان‌طور که افلاطون و سقراط در عین حکیم‌بودن، در جنگ حاضر می‌شدند و مبارزه می‌کردند.
مرحوم آیت‌الله حجّت كه از مؤسسین حوزه علمیه قم بودند، وقتی می‌خواستند مدرسه‌ی حجت را بسازند، در روزنامه‌های آن زمان اعلام‌كردند كه ما چنین زمینی داریم با این نیازها، طراحی آن را به مسابقه می‌گذاریم تا از بهترین طرح استفاده کنیم. خلاصه آرشیتكت‌های آن زمان را دعوت به ارائه‌ی طرح کردند. از كل كشور طرح ‌دادند. همان‌طور كه می‌دانید، طراحی هم كار آسانی نیست. در حینی که طرح‌ها را بررسی ‌می‌كردند، دیدند یك طرح است كه همة قاعده‌ها را رعایت‌ كرده و با زندگی طلبگی هم بیشتر هماهنگ است. آدرس طرّاح را که نگاه ‌كردند دیدند شخصی است ساکن قم به نام سید محمدحسین‌طباطبایی! در كل كشور طرح ایشان برنده‌ شد. آن فكر ریاضی منظم نتیجه‌اش این می‌شود كه وقتی المیزان می‌نویسد، یك حرف احساساتی كه آدم بتواند بگوید: «این را دیگر آقا از سر احساسات گفته‌اند»، در آن نیست. این ذهن چرا این‌قدر منظم ‌شده ‌است؟ برای این‌كه در عین اجتهاد و عرفان، ابعاد دیگرش را تعطیل ‌نكرده ‌است.