سؤال: در دوران دانشجویی، خارج از دروس رسمی، بیشتر چه بحثهایی را مطالعه کنیم و پس از دوران دانشجویی چه موضوعاتی را ادامه دهیم؟
جواب: همانطور که عرض کردم ابتدا باید برای شخصیت خود مبنایی را طرحریزی کنید که اولاً: فکر شما متوجه موضوعات اساسی باشد. ثانیاً: روحیهی تفکر و تحقیق و مطالعه در این دوره در شما شکل گیرد، وقتی از این دو جهت خود را تعریف کردید، دو نکتهی فوق خود را مینمایاند.
دوران دانشجویی و طلبگی خصوصیتی دارد که انسان سعی میکند به نحو گستردهای به بسیاری از موضوعات سر بزند. چون از یک طرف روحیهی جستجوگری او در اوج خود میباشد، از طرفی هم هیچ چیزی ندارد که به آن مغرور باشد. تعبیر آیتالله مصباح این بود؛ شما دانشجویان یك اقیانوس اطلاعات هستید اما به عمق نیمسانتیمتر. دوران ما اینطوری بود كه دانشجویان خیلی كتاب میخواندند، روحیهی خیلیخوبی در بین اکثر دانشجویان حاکم بود و آن این بود كه همه خیلی كتاب میخواندند، همه چیز هم میخواندند. مثلاً رشتهی بنده زمینشناسی بود، ولی جامعهشناسی و فلسفه و تاریخ هم میخواندم، از كتابهای ماركسیستها بگیر تا کتابهای آقای شریعتی و شهید مطهری و آقای بازرگان و خلاصه هر کتابی که فکر میکردیم در راستای اسلام و انقلاب کمک میکند میخواندیم، شاید باورتان نیاید؛ بعضی از مذهبیها بیشتر از غیرمذهبیها كتابهای مارکسیستها را میخواندند، حرف آیتالله مصباح«حفظهالله» حرف درستی بود، گویا دانشجویی یعنی همین كه آدم اول به همهی نوشتهها یك سری بزند. ولی باید زود عالِمان عالَمدار را پیدا کند و از طریق نوشتههای آنها وارد خلوت روح آنها با خدا شود.
در دورهی دانشجویی و طلبگی اگر موقعیت خود را درست بشناسید با ارتباط زیادی که با هم دارید و آمادگی خاص آن دوران، خیلی زود با موضوعات علمی و معرفتی مرتبط میشوید. الحمدلله ارتباطات افرادی که انقلاب اسلامی را پذیرفتهاند با همدیگر خیلی خوب است، آمادگیهای دوران دانشجویی و طلبگی خیلی عجیب است، بعداً که از این دوران در آمدید، دیگر این خبرها نیست، اگر از این فرصت درست استفاده کردید - فرصتی که جزئیات را هم میتوانید بگیرید- بعداً که آرامآرام از جزئیات میگذرید و به كلیات سیر میكنید، حال جمعی دارید، یعنی نه جزئیات شما را از کلیات محجوب میکند و نه کلیات شما را از جزئیات غافل مینماید.
روحیهی جزءفهی شما در این دوران آنقدر قوی است که اگر آن را درست مدیریت کنید کتاب پانصد صفحهای را در مدت چند روز مطالعه میکنید و مطالب آن را میگیرید.
مواظب باشید در مطالعات خود دو نكته را رعایت كنید: از یك طرف مطالعات شما مبنا داشته باشد تا هیچگاه رها نشود و طی یك سیرِ بلندمدت پایهریزی شود، و از طرف دیگر آنچه میخواهید جای آن را در زندگی خود مشخص کنید، بالأخره باید سیر فکری شما به فهم روایت و قرآن ختم شود و به جایی برسد که قدرت تدبّر در قرآن در شما رشد کرده باشد. اینطور نمیشود که هر چه به دستتان رسید بخوانید وگرنه بعد از مدتی از مطالعهكردن خسته میشوید و از آنچه كه از طریق مطالعهكردن میتوانستید به آن برسید، باز میمانید.
شما باید در سیر مطالعاتی خود وارد روح دینی و ارتباط با قرآن و سخنان اهلالبیت(ع) شوید. طوری مطالعات خود را تنظیم كنید كه به آنجا برسید. جان و فطرتِ بالفعلِ همهی انسانها اهلالبیت(ع) است، که قرآن مجسماند. تا کار به آنجا ختم نشود انسان احساس بیهویتی میکند. البته برای رسیدن به آن هدف مقدماتی لازم است، اول این که عنایت داشته باشید زبان قرآن عربی است، سعی بفرمائید یک دورهی مختصر ادبیات عرب بدانید و حساس باشید قرآن و روایات را از زبان خودش بگیرید، خیلی فرق است که برای فهم روایات و آیات با زبان اصلی آنها، آنها را مطالعه کنید، تا با زبان فارسی با آنها آشنا شوید، لااقل طوری باشد که وقتی ترجمهی آیات و روایات را دیدید، بتوانید با متن عربی آن مرتبط شوید.
از دیگر مقدماتی که به ما کمک می کند تا در فهم آیات و روایات موفق باشیم توانایی تفکر و تفقّه است، از جمله عواملی که امکان تفکر در آیات و روایات را بهخوبی فراهم میکند و امثال حضرت امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) آن مسیر را طی کردند، فهم حکمت صدرایی و عرفان محیالدین است، برنامهریزی کنید حدّاقل مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری و فصوصالحکم محیالدین و یا شرح جلد اول مقالات از آیتالله محمد شجاعی را دنبال کنید.
نکتهای که باید به آن مجهز شد تا نگاه ما به قرآن و روایات نگاه درستی باشد، موضوع نگاه شهودی است، باید همواره متوجه باشیم روح آیات و روایات شهود شدهاند، روی آنها فکر شده و ارائه شده است، در سیر به سوی نگاه شهودی، «مباحث معاد» و «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» تدوین شده، «جلد هشتم و نهم اسفار» نیز به این جهت ترجمه شد که نکات دقیقی از معارف الهی در اختیار انسان میگذارد. إنشاءالله
یك طرح دیگر که برکات خوبی در پی دارد کار روی كتابهای امامخمینی(ره) است. در ابتدا كتاب «آدابالصلوة» ایشان را شروع کنید، بعد کتاب «چهل حدیث» و بعد كتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، بعد آرامآرام «شرح دعای سحر» و كتاب «مصباحالهدایة» را كار كنید و سعی بفرمایید هر کدام مشکل بود یا در آن اصطلاحی بود که متوجه نشدید، آن متن یا اصطلاح را بپرسید تا برای همیشه بر آن موضوع مسلط شوید، آرامآرام قوت میگیرید و سراغ «سرّالصلوة» میروید و از این طریق معارف بسیار خوبی به دست میآورید.
وقتی در این وادی كه عرض کردم وارد شوید، دیگر در مطالعهی کتب، بین امام خمینی و آیتالله جوادی و علامه طباطبائی و آیتالله حسنزاده و آیتالله محمد شجاعی و امثالهم تفاوتی نیست. حتی معتقدم اگر بتوانید آثار امامخمینی(ره) را تا حدی كار كنید و سپس به سراغ تفسیر «المیزان» بروید، راحتتر المیزان را میفهمید. جمعهای چند نفری تشکیل دهید و از قبل قسمتی از کتابی را که میخواهید مطالعه کنید تعیین بفرمائید تا در طول هفته همه بخوانند و نکات مهم آن را یادداشت کنند و سپس در آن جلسه روی آن تأکید و بحث شود.
تفكر شهید مطهری«رحمةاللهعلیه» مقدمهی خوبی است، و انصافاً این شهید بزرگ معارف خوبی را طرح کرده است. البته مسائلی را که در زمان ایشان مطرح نبوده - مثل آنچه امروز فرهنگ مدرنیته با ظهور انقلاب اسلامی چهرهی واقعیاش را ظاهر كرده- یعنی موضوع غربشناسی را باید در کتابهای شهید آوینی و دکتر داوری و مرحوم مددپور و مرحوم عباس معارف پیگیری کنید و از جهت دیگر نگاه جناب آقای رحیمپور ازغدی دقتهای خوبی به شما میدهد.
علامه طباطبایی و امام(ره) و امثال این بزرگان در یك افق برزخی بودهاند، آنها از «زمان» بالاتر و برتراند. علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» صدسال كه هیچ، صدها سال از زمان خود جلوتر است. كسی كه برزخی شد، دیگر از محدودهی زمان در میآید. برای همین هم حرفهای ملموس نمیزند، قاعده میگوید. حالا یك شهید مطهری«رحمةاللهعلیه» میخواهد كه آن حرفها را ملموس كند. وقتی آن قاعدهها ملموس شد، به همان اندازه محدود میشود. بنده ممکن است از نام بردن دیگر بزرگانی که در عالم دینی به سر میبرند غفلت کرده باشم، این عزیزان را به عنوان نمونه عرض کردم. به خصوص در مورد طلاب باید در جای دیگر بحث را ادامه داد، چون اکثر علمای گذشته و حال در حوزه، علمای عالَمدار هستند و به همین جهت یک طلبه در حوزهی علمیه نسبت به دانشگاه، زودتر وارد عالم دینی میشود.