تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد7
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

شنوندگان ناشنوا!

این آیات تعقیب بحثهای گذشته در زمینه دعوت مسلمانان به اطاعت کامل

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 121@@@
از پیامبر اسلام در جنگ و صلح و در همه برنامه هاست، لحن آیات نشان می دهد که بعضی از مؤمنان از وظیفه خود در این زمینه کوتاهی کرده بودند لذا در نخستین آیه می گوید: ((ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت خدا و پیامبرش کنید)) (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و رسوله )

و باز برای تاءکید اضافه می کند ((هیچگاه از اطاعت فرمان او رویگردان نشوید در حالی که سخنان او و اوامر و نواهیش را می شنوید (و لا تولوا عنه و اءنتم تسمعون ).

شک نیست که اطاعت فرمان خدا بر همه لازم است چه مؤمنان و چه کافران ولی از آنجا که مخاطبین پیامبر و شرکت کنندگان در برنامه های تربیتی او، مؤمنان بودند روی سخن در اینجا با آنهاست .

در آیه بعد بار دیگر روی همین مسئله تکیه کرده، می گوید: ((همانند کسانی نباشید که می گفتند شنیدیم ولی در حقیقت نمی شنیدند)) (و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لا یسمعون ).

این تعبیر جالبی است که قرآن درباره کسانی که می دانند ولی عمل نمی کنند و می شنوند ولی ترتیب اثر نمی دهند و ظاهرا در صف مؤمنانند ولی مطیع فرمان نیستند ذکر کرده است، می گوید: آنها گوش شنوا دارند الفاظ و سخنان را می شنوند و معانی آن را می فهمند اما چون بر طبق آن عمل نمی کنند گوئی اصلا کر هستند، زیرا همه این مسائل مقدمه عمل است و هنگامی که عمل نباشد مقدمات بی فایده است .

درباره اینکه این افراد که قرآن می گوید دارای چنین صفتی هستند و مسلمانان باید بهوش باشند که مثل آنها نشوند چه اشخاصی می باشند؟ بعضی احتمال داده اند منظور منافقانی هستند که خود را در صف مسلمانان جا زده بودند

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 122@@@
و بعضی گفته اند اشاره به گروهی از یهود می باشد و بعضی اشاره به مشرکان عرب دانسته اند، ولی هیچ مانعی ندارد که همه گویندگان بدون عمل، از این گروههای سه گانه، در مفهوم آیه وارد باشند.

از آنجا که گفتار بدون عمل و شنیدن بدون ترتیب اثر یکی از بزرگترین بلاهای جوامع انسانی و سرچشمه انواع بدبختیهاست بار دیگر در آیه بعد روی همین مسئله تکیه کرده و با بیان زیبای دیگری بحث را ادامه می دهد و می گوید: بدترین جنبندگان نزد خدا افرادی هستند که نه گوش ‍ شنوا دارند، و نه زبان گویا، و نه عقل و درک، کر و لال و بی عقلند (ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون ).**(صم) جمع (اصم) به معنای به معنای کرو (بکم) جمع (ابکم) به معنای لال است***

از آنجا که قرآن کتاب عمل است نه یک کتاب تشریفاتی همه جا روی نتائج تکیه می کند و اصولا هر موجود بی خاصیتی را معدوم، و هر زنده بی حرکت و بی اثری را مرده، و هر عضوی از اعضای انسان که در مسیر هدایت و سعادت او اثر بخش نباشد همانند فقدان آن می شمرد، در این آیه نیز کسانی که ظاهرا گوشهای سالم دارند ولی در مسیر شنیدن آیات خدا و سخنان حق و برنامه های سعادت بخش نیستند، آنها را فاقد گوش ‍ می داند و کسانی که زبان سالمی دارند اما مهر سکوت بر لب زده نه دفاعی از حق می کنند و نه مبارزهای با ظلم و فساد نه ارشاد جاهل و نه امر به معروف و نه نهی از منکر و نه دعوت به راه حق بلکه این نعمت بزرگ خدا را در مسیر بیهوده گوئی یا تملق و چاپلوسی در برابر صاحبان زر و زور و یا تحریف حق و تقویت باطل بکار می گیرند همچون افراد لال و گنگ می داند و آنان که از نعمت هوش و عقل بهره مندند اما درست نمی اندیشند همچون دیوانگان می شمرد!

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 123@@@
در آیه بعد می گوید خداوند هیچگونه مضایقه در دعوت آنها به سوی حق ندارد ((اگر آنها آمادگی می داشتند و خدا از این نظر خیر و نیکی در آنها می دید حرف حق را به هر صورت بود بگوش آنها می رسانید)) (و لو علم الله فیهم خیرا لاسمعهم ).

در پاره ای از روایات آمده است که جمعی از بت پرستان لجوج نزد پیامبر آمدند گفتند: اگر جد بزرگ ما قصی بن کلاب را از قبر زنده کنی و گواهی به نبوت تو دهد ما همگی تسلیم خواهیم شد! آیه فوق نازل شد و گفت اگر اینها همین سخن را از روی حقیقت می گفتند خداوند به طرز معجز آسائی این کار را برای آنها انجام می داد.

ولی آنها دروغ می گویند و بهانه می گیرند و هدفشان شانه خالی کردن از زیر بار حق است .

((و اگر با این حال خداوند خواسته آنها را بپذیرد و سخنان حق را بیش ‍ از این به گوش آنها بخواند و یا جدشان قصی بن کلاب را زنده کند و گواهی او را بشنوند باز روگردان می شوند و اعراض می کنند)) (و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون ).

این جمله ها درباره کسانی است که بارها سخنان حق را شنیده اند و آیات روح پرور قرآن به گوش آنها رسیده و محتوای عالی آن را فهمیده اند ولی باز بر اثر تعصب و لجاجت در مقام انکار بر آمدند این چنین افراد شایستگی هدایت را بر اثر اعمالشان از دست داده اند و دیگر خدا و پیامبرش را با آنها کاری نیست .

این آیه جواب دندان شکنی است برای پیروان مکتب جبر، و نشان می دهد که سر چشمه همه سعادتها از خود انسان شروع می شود و خداوند هم بر طبق آمادگیها و شایستگیهائی که مردم از خود نشان می دهند با آنها رفتار می کند.

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 124@@@
نکته ها
در اینجا باید به دو نکته توجه کرد

1 - گاهی بعضی از افراد تازه کار از آیه فوق یک قیاس منطقی درست می کنند و از آن نتیجه گیج کننده ای برای خود می گیرند و می گویند: قرآن در آیه بالا می گوید اگر خدا خیری در آنها بداند حق را به گوش آنها می رساند و اگر حق را بگوش آنها برساند سرپیچی می کنند، نتیجه این دو جمله این می شود که ((اگر خداوند خیری در آنها ببیند سرپیچی می کنند))! و این نتیجه، نتیجه درستی نیست .

ولی اشتباه آنها در این است که جمله ((حق را بگوش آنها می رساند)) در قسمت اول سخن مفهومش این است که اگر آنها زمینه آماده ای داشته باشند حق را بگوش آنها می رساند.

ولی در قسمت دوم سخن مفهومش این است که اگر با فراهم نبودن زمینه چنین کاری را کند آنها سرپیچی می کنند.

بنابر این جمله فوق در دو معنی مختلف و جداگانه در آیه فوق بکار رفته است و با این حال نمی توان از آنها یک قیاس منطقی تشکیل داد**و به اصطلاح منطق (حد وسط) در قیاس بالا وجود ندارد زیرا در جمله اول (لاسمعهم حالکو نهم یعلم فیهم خیرا) و در جمله دوم (لاسمعهم حالکو نهم لایعلم فیهم خیرا) است بنابراین حد وسط مشترک در دو جمله فوق وجود ندارد تا بتوان از آن قیاس تشکیل داد و ابن دو جمله،دو جمله مختلف و از هم جداست(دقت کنید)*** (دقت کنید).

این درست به آن می ماند که کسی بگوید من اگر می دانستم فلان کس ‍ دعوت مرا می پذیرد از او دعوت می کردم، ولی در حال حاضر وضع طوری است که اگر دعوت کنم نخواهد پذیرفت بنابر این دعوت نخواهم کرد.

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 125@@@