تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد7
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

دعوت به سوی حیات و زندگی

در تعقیب آیات گذشته که مسلمانان را به علم و عمل و اطاعت و تسلیم دعوت می کرد در این آیات همان هدف از راه دیگری دنبال می شود.

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 127@@@
نخست می گوید: ((ای کسانی که ایمان آورده اید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را به هنگامی که شما را به چیزی می خواند که شما را زنده می کند)) (یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم )

آیه فوق با صراحت می گوید که دعوت اسلام، دعوت به سوی حیات و زندگی است حیات معنوی، حیات مادی، حیات فرهنگی، حیات اقتصادی، حیات سیاسی بمعنای واقعی، حیات اخلاقی و اجتماعی، و بالاخره حیات و زندگی در تمام زمینه ها.

این تعبیر کوتاهترین و جامعترین تعبیری است که درباره اسلام و آئین حق آمده است اگر کسی بپرسد اسلام هدفش چیست ؟ و چه چیز می تواند به ما بدهد؟ در یک جمله کوتاه می گوئیم هدفش حیات در تمام زمینه ها و این را به ما می بخشد.

آیا مردم قبل از طلوع اسلام و دعوت قرآن، مرده بودند! که قرآن آنها را دعوت به حیات می کند؟!

پاسخ این سؤال این است که آری آنها فاقد حیات به معنی قرآنیش بودند، زیرا می دانیم حیات و زندگی مراحل مختلفی دارد که قرآن به همه آنها اشاره کرده است .

گاهی به معنای حیات گیاهی آمده آن چنانکه می گوید: اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها ((بدانید خدا زمین را پس از مرگ زنده می کند.)) (حدید - آیه 17)

و گاهی به معنای حیات حیوانی ذکر شده مانند ان الذی احیاها لمحیی الموتی خداوندی که آن (زمین ) را زنده کرد مردگان را نیز زنده می کند))(فصلت 39)

و زمانی به معنای حیات فکری و عقلانی و انسانی آمده است مانند او من کان میتا فاحییناه ... ((آیا آن کس که مرده و گمراه بود و هدایتش ‍ کردیم

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 128@@@
همانند گمراهان است ؟)) (انعام 122)

و گاهی به معنای حیات جاودان جهان دیگر آمده مانند یا لیتنی قدمت لحیاتی ((ای کاش برای زندگی امروز (روز رستاخیز) چیزی از پیش ‍ فرستاده بودم )). (سوره فجر آیه 24)

و زمانی به معنای علم و توانائی بی حد و انتهاء می آید آن چنان که درباره خدا می گوئیم هو الحی الذی لا یموت او زنده ای است که برایش مرگ وجود ندارد)).

با توجه به آنچه در اقسام حیات گفتیم روشن می شود که مردم عصر جاهلی گر چه زندگی مادی حیوانی داشتند اما از زندگی انسانی و معنوی و عقلانی محروم بودند قرآن آمد و آنها را دعوت به حیات و زندگی کرد.

و از این جا به خوبی معلوم می شود آنها که دین و مذهب را در یک سلسله برنامه های خشک و بی روح و خارج از محدوده زندگی و در حاشیه برنامه های فکری و اجتماعی می پندارند چقدر در اشتباه ند یک دین راستین آن است که حرکت در همه زمینه های زندگی ایجاد کند روح بدهد فکر و اندیشه بدهد، احساس مسئولیت بیافریند، همبستگی و اتحاد و ترقی و تکامل در همه زمینه ها ایجاد کند و به تمام معنی حیات آفرین بوده باشد!

ضمنا این حقیقت نیز آشکار شد آنها که آیه فوق را تنها به جهاد یا ایمان یا قرآن یا بهشت تفسیر کرده اند و این امور را به عنوان تنها عامل حیات در آیه فوق معرفی کرده اند، در حقیقت مفهوم آیه را محدود ساخته اند زیرا مفهوم آیه همه اینها را در بر می گیرد و بالاتر از آنها را هر چیز، هر فکر، هر برنامه، و هر دستوری که شکلی از اشکال حیات انسانی را بیافریند در آیه فوق مندرج است .

سپس می گوید: ((بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل می شود، و

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 129@@@
اینکه همه شما نزد او در قیامت اجتماع خواهید کرد)) (و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون ).

شک نیست که منظور از قلب همانگونه که سابقا هم گفته ایم روح و عقل است و اما اینکه خدا چگونه میان انسان و روح و عقل او قرار می گیرد احتمالات فراوانی درباره آن داده شده است :

گاه گفته می شود: اشاره به شدت نزدیکی خداوند به بندگان است، آنچنان که گوئی در درون جان او و میان او و خودش قرار گرفته همانگونه که قرآن می گوید: (و نحن اقرب الیه من حبل الورید) ((ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم .))

و گاه گفته می شود: ((اشاره به آن است که گردش دلها و فکرها به دست خداست آن چنان که در دعا می خوانیم ((یا مقلب القلوب و الابصار)): ((ای کسیکه گردش دلها و فکرها به دست تو است .))

و گاه گفته می شود: منظور این است که اگر لطف خدا نبود هرگز انسان بحقانیت حق، و باطل بودن باطل، پی نمی برد.

و نیز گفته اند: منظور این است که مردم باید تا فرصت دارند در انجام طاعات و کار نیک تلاش کنند زیرا خداوند میان انسان و قلبش بوسیله مرگ حائل ایجاد می کند.

اما با یک نظر کلی می توان همه این تفسیرها را در یک تفسیر واحد جمع کرد و آن اینکه خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد در عین اینکه با موجودات این جهان یکی نیست از آنها هم جدا و بیگانه نمی باشد، مرگ و حیات، علم و قدرت، آرامش و امنیت، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و بهمین دلیل نه انسان چیزی را می تواند از او مکتوم دارد و نه کاری را بی توفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روی آورد و از

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 130@@@
غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز است و محیط به تمام وجود انسان ! ارتباط این جمله با جمله قبل از این نظر است که اگر پیامبر دعوت به سوی حیات می کند فرستاده کسی است که حیات و مرگ و هدایت و عقل همه به دست اوست .

لذا برای تاءکید این موضوع می گوید نه تنها امروز در محدوده قدرت او قرار دارید بلکه در سرای دیگر نیز به سوی او خواهید رفت اینجا و آنجا همه در برابر او قرار دارید.

سپس اشاره به عواقب شوم عدم پذیرش دعوت حیات بخش خدا و پیامبر می کند و می گوید: ((از فتنهای بپرهیزید که تنها دامن ستمکاران شما را نمی گیرد بلکه همه را فرا خواهد گرفت )) (و اتقوا فتنة لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصة ).

((فتنه )) در قرآن مجید در موارد متعددی بکار رفته گاهی به معنای آزمایش و امتحان و گاهی به معنای بلاء و مصیبت و عذاب آمده است این کلمه در اصل به معنای داخل کردن طلا در کوره است تا خوبی و بدی آن آشکار شود سپس به معنی آزمایش ها که نشان دهنده چگونگی صفات باطنی انسانهاست بکار برده شده است، و همچنین در مورد بلاها و مجازاتها که باعث تصفیه روح انسان و یا تخفیف گناه اوست بکار می رود.

در آیه مورد بحث ((فتنه )) به معنای بلاها و مصائب اجتماعی است که دامن همه را می گیرد و به اصطلاح خشک و تر در آن می سوزند.

و در حقیقت خاصیت حوادث اجتماعی چنین است هنگامی که جامعه در اداء رسالت خود کوتاهی کند و بر اثر آن قانون شکنی ها و هرج و مرج ها و ناامنیها و مانند آن به بار آید نیکان و بدان در آتش آن می سوزند و این اخطاری

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 131@@@
است که خداوند در این آیه به همه جوامع اسلامی می کند و مفهوم آن این است :

افراد جامعه نه تنها موظفند وظایف خود را انجام دهند بلکه موظفند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند زیرا اختلاف و پراکندگی و ناهماهنگی در مسائل اجتماعی موجب شکست برنامه ها خواهد شد و دود آن در چشم همه می رود، من نمی توانم بگویم چون وظیفه خود را انجام داده ام از آثار شوم وظیفه شناسیهای دیگران بر کنار خواهم ماند چه اینکه آثار مسائل اجتماعی فردی و شخصی نیست .

این درست به آن می ماند که برای جلوگیری از هجوم دشمنی صدهزار نفر سرباز نیرومند لازم باشد اگر عده ای مثلا پنجاه هزار نفر وظیفه خود را انجام دهند مسلما کافی نخواهد بود و نتایج شوم شکست هم وظیفه شناسان را می گیرد و هم وظیفه نشناسان را، و همانطور که گفتیم خاصیت مسائل جمعی و گروهی همین است .

این حقیقت را به بیان دیگری نیز می توان روشن ساخت و آن اینکه : نیکان جامعه وظیفه دارند که در برابر بدان سکوت نکنند اگر سکوت اختیار کنند در سرنوشت آنها نزد خداوند سهیم و شریک خواهند بود.

چنانکه در حدیث معروفی از پیامبر نقل شده که فرمود: ((ان الله عز و جل لا یعذب العامة بعمل الخاصة حتی یروا المنکر بین ظهرانیهم و هم قادرون علی ان ینکروه فاذا فعلوا ذلک عذب الله الخاصة و العامة ))**تفسیر المنار جلد 9 صفحه 638***: ((خداوند عز - و جل هرگز عموم را به خاطر عمل گروهی خاص ‍ مجازات نمی کند مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گردد و توانائی بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد.

از آنچه گفتیم روشن می شود که این حکم هم در زمینه مجازاتهای الهی در

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 132@@@
دنیا و آخرت صادق است، و هم در زمینه نتائج و آثار اعمال گروهی و دسته جمعی .**در اینکه کلمه (لاتصیبن) صیغه نفی است یا نهی در میان مفسران گفتگو است جمعی آن را نهی می دانند و میگویند مفهومش این است از فتنه ها بپرهیزد زیرا نباید آنها تنها ظالمان را در بر گیرد و بعضی آنرا صیغه نفی میدانند ولی چون به اعتقاد علمای ادبیات عرب نون تاکید جز در نهی و جواب قسم بیرون نمی آید جمله را جواب قسم دانسته اند گویا در آیه قسمی در تقدیر است***

در پایان آیه با زبان تهدید آمیز می گوید ((بدانید خداوند مجازاتش ‍ شدید است )) (و اعلموا ان الله شدید العقاب ).

مبادا لطف و رحمت خدا آنها را غافل کند و شدت مجازاتهای الهی را به دست فراموشی بسپارند و آشوبها و فتنه ها دامان آنها را بگیرد همانگونه که دامان جامعه اسلامی را گرفت و بر اثر فراموش کردن این سنن الهی آنها را به قهقرا کشانید.

یک نگاه کوتاه به جوامع اسلامی در عصر ما و شکست های پی در پی که در برابر دشمنان دامن گیرشان می شود و فتنه های ((استعمار)) و ((صهیونیسم )) و ((الحاد)) و مادیگری و مفاسد اخلاقی و متلاشی شدن خانواده ها و سقوط جوانان در دامن فحشاء و انحطاط و عقب گرد علمی، حقیقت و محتوای آیه را مجسم می سازد که چگونه این فتنه ها دامن کوچک و بزرگ، نیک و بد و عالم و جاهل را فرا گرفته است و اینها همچنان ادامه خواهد یافت تا آن زمان که مسلمانان روح اجتماعی پیدا کنند و نظارت همگانی را در جامعه عملا بپذیرند و دو وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه قطعی و تخلف ناپذیر عملی گردد.

بار دیگر قرآن دست مسلمانان را گرفته و بگذشته تاریخشان باز می گرداند

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 133@@@
و به آنها حالی می کند که در چه پایه ای بودید و اکنون در چه مرحله ای قرار دارید تا درسی را که در آیات قبل به آنها آموخت به خوبی درک کنند.

می گوید: ((بخاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهی کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار، و آنها می خواستند شما را به ضعف و ناتوانی بکشانند)) (و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض ).

((آنچنان که می ترسیدند مشرکان و مخالفان شما را به سرعت بربایند))

(تخافون ان یتخطفکم الناس )

این تعبیر، تعبیر لطیفی است که نهایت ضعف و کمی نفرات مسلمانان را در آن زمان آشکار می سازد آن چنان که گوئی همانند یک جسم کوچک در هوا معلق بودند که دشمن به آسانی می توانست آنها را برباید و این اشاره به وضع مسلمانان در مکه قبل از هجرت در برابر مشرکان نیرومند و یا اشاره به مسلمانان بعد از هجرت در مقابل قدرتهای بزرگ آن روز همانند ایران و روم است .

((ولی خداوند شما را پناه داد)) (فاواکم ).

((و با یاری خود شما را تقویت کرد)) (و ایدکم بنصره ).

((و از روزی های پاکیزه شما را بهره مند ساخت )) (و رزقکم من الطیبات ).

((شاید شکر نعمت او را به جا آرید)) (لعلکم تشکرون ).