همانطور که جایگاه نماز در هستی این است که بدانیم در هر ظلماتی و کدورتی که در زندگی پیش میآید، تجلی نوری در میان است و باید خود را در آن حضور در آوریم و تحولات پنج گانهی عالم، سنت ورود به انوار الهی است، جایگاه حضور امام حسین(ع) بعد از امام قبلی، تحقق سنتی است که تحولات روزگار پیش میآورد تا راه رجوع به ملکوت در مقابل بشریت بسته نشود و اگر این سنت را نشناسیم نمیتوانیم در زمان حاکمیت ظلمانی معاویه، منتظر امام حسین(ع) بمانیم و مقهور ظلمات زمانه میشویم و اصحاب امام متوجه چنین سنتی بودند که شتابان به سوی امام آمدند.
رازی که ابوثمامه را در کنار حسین(ع) قرار داد همان رازی است که در تحولات پنجگانهی عالم میدید، او از آینهی حسین(ع) به جایگاه نماز مینگریست و از آینهی نماز به جایگاه حسین(ع) و امام را گُل خندانی میدید که میخواهد از انسانی ضعیف مثل ابوثمامه، بزرگمردی تاریخی بسازند. خدایا! چگونه میشود در یک نیمه روز انسانهایی به تاریخ عرضه شوند که هنوز نمیتوان بزرگی آنها را درک کرد!
اصحاب امام حسین(ع) انسانهایی بودند که به راحتی توانستند از پیچ و خم تاریخ عبور کنند، پیچ و خمهایی که معاویه با آنهمه نبوغِ شیطانیاش ایجاد کرده بود. بنده هر اندازه در کار معاویه بیشتر مطالعه کردهام بیشتر معتقدم تاریخ کمتر بشری به پیچیدگی معاویه دیده است. به طوری که امروزه مورخین غربی با ملاکهایی که خودشان دارند او را یکی از زمامداران بزرگ تاریخ میدانند و دانشگاه اکسفورد یکی از سوژههایی که برای پایاننامهی دکترای تاریخ تعیین میکند بررسی ابعاد گوناگون شخصیت معاویه است. در یک بررسی مختصر میتوان گفت: معاویه در دوران بیست سالهی حكومت خود با یك سیاست عمیق سهجانبه بر سراسر بلاد وسیع اسلامیِ آن روز كه از آفریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود، مسلط گردید. از یك جانب، با ملایمت و بذل و بخشش فراوان، سران عرب و دانشمندان مهاجر و انصار را تا آنجا كه ممكن بود فریفت و در اطراف خود جمع كرد و وسایل راحتی و رضایت آنها را فراهم ساخت و در محیط شام یك حوزه به ظاهر آبرومند بر اساس ترویج اسلام و قرآن و تشویق علماء و دانشمندان قرآن فراهم ساخت و در محیطی بركنار از سیاست، مسجد و قرآن را بسیار رونق داد و متصدیان آن را تشویق كرد و عوام را از این راه فریفت و طرفدار خود نمود و به آسانی مخالفین خود را در برابر قرآن و مسجد و اسلام قرار داد. و از جانب دیگر، با كمال هوشیاری و خردهبینی، مخالفین جدی و دانشمند و بصیر خود را زیر نظر داشت و با سیاستی بیرحمانه برآنها میتاخت وآنها را با آهن وآتش میگداخت و بیمحاكمه و بیحساب و بدون توجه به قانون و دستورات اسلامی آنها را به قتل میرساند و تار و مار می كرد و افسرانی سختدل مانند حجاج آدمكش و زیادبن ابیه خونریز را برجان و مال آنها حكمروا میكرد و هیچ ملاحظه و انصافی مدّ نظر نمینمود و از این طریق مخالفین خود را در برابر شمشیری بُرّان قرار داده بود. و از جانب سوم، دستگاه تبلیغاتی بسیار وسیع و عمومی تشكیل داده بود كه اساس آن، شعر شاعران و حدیث محدثان و تفسیر مفسرانِ قلابی و سودجو بود و هر روز و هر هفته و هر ماه آنچه را میخواست از زبان شاعرانی كه اخطل نصرانی سرجنبان آنها بود از گفتهی محدثانی كه ابوهریره مربی آنها بود و از بیان مفسرانی كه كعب الاحبار یهودی مدرس آنان بود، در بازار مسلمانان نشر میداد.
بیست سال فرصتی بود كه معاویه محیط اسلامی را به دلخواه خود درآورد و بنیامیه را بر همهی امور مسلمانان مسلط نماید و یزید را به تخت حكومت بنشاند. تنها امام حسین(ع) بود كه كمر همت بسته و در انتظار فرصت نشسته تا اساس این سیاست سیاه بیست ساله را به هر قیمت شده واژگون كند و تنها در سایهی مخالفت امام بود که راهی برای دیگران باز شد و امام و اصحاب بزرگوار او میدانستند درهمشكستن سیاستِ بیست سالهی معاویه جز با فداكاری و تحمل مظلومیت ممکن نیست. و از همین طریق امام با تحمل سختترین مصایب و بذل خون پاك خود تاج یزید را كه اقیانوسها نمیتوانستند غرق كنند، غرقه كرد و سرانجام سلطنت شوم بنیامیه را سرنگون نمود.
حلبى در كتاب «سیره» خود میگوید: هركس بر آنچه كه بین او و معاویه رخ داد آگاهى یابد از وفور عقل و زیركى او دچار شگفتى خواهد شد.(20)
به گفتهی صاحب الغدیر: از مطالعهی ماجراى گرفتن بیعت برای یزید روشن مىشود كه آن بیعت در محیطى خفقانآور و با تهدید و ارعاب و تطمیع و رشوه و با تهمت و افترا و دروغ و حیله صورت گرفته است. معاویه براى انجام بیعت ولایتعهدى یزید یكى را تهدید مىكند و دیگرى را به قتل مىرساند و آن دیگری را استاندار مىسازد و استانى را تیول و ملك او مىگرداند و پول بر دامن آدمهاى ضعیفالنفس و فرومایه و دنیاپرست مىپاشد.(21)