تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه تاریخی حادثه‌ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن
اصغر طاهرزاده

ترکیب عرفان و اقدام

7- بیست سال توقف برای شناخت و شناساندن زشتی معاویه و اثبات حقانیت اهل البیت(ع) کافی بود، باید در زیر سایه‌ی امامی که متذکر شریعت الهی است، بین «عرفان» و «اقدام» ترکیب کرد، جمع این دو صفت کار دشواری است زیرا آن‌هایی که اهل شمشیر‌اند اهل عرفان نیستند و آن‌هایی که اهل عرفان‌اند اهل شمشیر نیستند. در حالی‌که در مورد امیرالمؤمنین(ع) ملاحظه می‌کنید که چگونه آن حضرت در اوج عرفان، اوج حماسه را در خود جمع کردند و کربلا ادامه همان فرهنگ است. انقلاب اسلامی دوباره همان فرهنگ را به تاریخ ما برگرداند و پس از سال‌ها که عرفان و حماسه بنا به اقتضائات زمانه از هم جدا بود، با همدیگر آشتی کردند تا حقیقتاً فرهنگ اهل البیت(ع) به صورتی واقعی به جامعه‌ی ما برگردد. بارها به رفقا عرض کرده‌ام امروز اگر می‌خواهید در سلوک عرفانی قرار بگیرید نمی‌شود مثل سلوک عرفانی دویست سال پیش عمل کنید. امروز اگر مرحوم حاج علی آقای قاضی هم زنده بودند به روش شهدا و سرداران بسیجی سلوک می‌کردند. امروز تنها آن سیر عرفانی نتیجه می‌دهد و حجاب‌های بین سالک و حضرت حق در آن مرتفع می‌شود که ذیل شخصیت حضرت امام خمینی(ره) انجام گیرد، حضرت امام(ره) سلوک حقیقی محمدی(ص) را به تاریخ ما برگرداندند، در پیام خود به رزمندگان می‌فرمایند:
آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ها و پشتیبانان آنان... به خضوع وادار مى‏كند، بُعد معنوى آن است كه با هیچ معیارى نمى‏توان سنجید و با هیچ میزانى نمى‏توان عظمت آن را دریافت. ما عقب‌ماندگان و حیرت‌زده‏گان، و آن سالكان و چله‏نشینان و آن عالمان و نكته‏سنجان و آن متفكران و اسلام‏شناسان و آن روشنفكران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان‏بینان و آن جامعه‏شناسان و انسان‏یابان و آن همه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مسأله را تحلیل مى‏كنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژیم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود... چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن این جامعه و انقلاب - كه خود نیز اگر معیارهاى عادى را حساب كنیم باید كمك به فساد كند- یك همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام، كه پیران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسیده‏اند، بسازد؟ (44)
در کربلا، عرفایی شمشیر به دست به صحنه آمدند و این یعنی رجوع الی الله در عرفان و اقدامِ به موقع در مقابل ظلمات زمانه. این را دوستان در جای خود دنبال کنند که اگر امروز می‌خواهید در سیر و سلوک عرفانی درستی قرار گیرید بدانید سیری که خداوند در این زمانه برایتان تقدیر کرده، سلوکی است با روحیه‌ی ستیز با استکبار و اگر در کنار معارف عالیه‌ی عرفانی، خود را در چنین ستیزی وارد نکنید نمی‌توانید در راه سلوک الهی جهت نظر به ملکوت عالم قدم درستی بردارید. باز تأکید می‌کنم اگر مرحوم ملا احمد کربلائی و مرحوم حسینقلی همدانی و مرحوم قاضی طباطبائی امروز بودند به روشی که شهدا و سرداران ما عمل کردند، عمل می‌کردند و در همین رابطه حضرت آیت الله جوادی«حفظه‌الله» در درس شرح فصوص الحکم می‌فرمودند: تربت این شهداء در آینده محل توسل عرفای بزرگ خواهد شد و حضرت امام(ره) در همین رابطه می‌فرمایند:
«ما براى درك كامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه كرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا مى‏داند كه راه و رسم شهادت كور شدنى نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند كه به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود.‏»(45)
شما به همان شکلی که به یکی از این اصحاب امام حسین(ع) متوسل می‌شوید و راه‌های ملکوت را در مقابل خود می‌گشائید اگر به شهدای انقلاب اسلامی متوسل شوید و با خواندن قرآن و نماز برایشان مسیر توجه آن‌ها را به خود بگشایید، می‌یابید چگونه شما را با حقایق ملکوت مأنوس می‌کنند و به عنوان دارُ الشّفای عبور از ظلمات دنیا، کارهای بزرگی را به عهده دارند.
این کار را ساده نگیرید که انس بن حرث انجام داد. او همین که پای امام به عراق رسید خود را به امام رسانید و همان شب با حضرت دیدار کرد، او می‌خواست در زمانه‌ای که بسیاری از مسلمانان قبله‌ی خود را گم کرده‌اند یک لحظه از قبله‌ی حقیقی به جای دیگری نظر نکرده باشد.
امروز هم متأسفانه عده‌ای قبله‌ی دوران خود را گم کرده‌اند و امید است از طریق اصحاب امام حسین(ع) در کربلا، متوجه شوند قبله‌ی امروزشان چه کسی و در کجا است؟ چرا بعضی‌ها با تعصب‌های حزبی و گروهی به رهبر قدسی تاریخ امروزشان آن‌طور که شایسته است نظر نمی‌کنند و تمام دل خود را به او نمی‌سپارند تا شایسته‌ی عملی شوند که امروز باید انجام دهند؟ چرا بعضی از مدعیان ولایت مداری همه‌ی میل‌های خود را در سخنان رهبرِ قدسی خود مستغرق نمی‌کنند تا با رهنمودهای رهبر امروزِ خود، موفق به عملِ به هنگام شوند؟