2- آن کس که رغبتش به امام و مولای خود به اندازه رغبتش به حقیقت شد دیگر دنیا را غباری بیش نمیبیند، غباری که تنها با پراکندهشدنش، حقیقت به بهترین شکل رخ مینمایاند لذا این گروه خود را مانند ذرهای به دامن امام انداختند و با کانون حقیقت او متحد شدند، حقیقتی که آنان را با آغوش باز پذیرفت و در قرب خود - که قرب الهی است - جای داد.
داستان اصحاب کربلا از این جهت یک اشاره مهم است که این بزرگان مواظب بودند در هر شرایطی نسبتشان را با حقیقت حفظ کنند. حاکمیت آداب اموی و تبلیغات آنها علیه سیرهی حضرت علی(ع) اینها را از تعلق به حقیقت باز نداشت و وقتی انسان با حقیقت آشنا باشد حقیقتِ زمانهی خود را نیز به خوبی میشناسد و از این لحاظ اصحاب حضرت توانستند بفهمند حقیقت مجسم در آن روزگار حسین(ع) است. همینطور که مردم در ابتدای انقلاب اسلامی، بخصوص بسیاری از پیر مردها و پیر زنها، حقیقت را در سخنان حضرت امام یافتند و فرهنگ رضاخانی نتوانسته بود آنها را از حقیقت بیگانه کند و تحت تأثیر خود قرار دهد. ملاحظه کردید وقتی حضرت امام خمینی(ره) ندای خود را بلند کردند چگونه مردمِ حقیقتشناس فهمیدند این صدا از جنس حقیقت است در حالی که در همان زمان بعضی از روشنفکرها و تحصیل کردهها که مقهور فرهنگ غربی بودند آن حقیقت را درک نکردند. تا آنجایی که در 15 خرداد سال 1342 عدهای از همین روشنفکرها و دانشگاهیها و حزب توده، گفتند این سخن، سخنِ ارتجاع است. چون تنها کسانی میتوانند با حقیقت مرتبط باشند که دنیا در مقابلشان همچون غباری ناپایدار باشد. نظام حاکم در تبلیغاتش القاء میکند که دنیای مدرن شما را به رسمیت نمیشناسد، اصحاب حسین(ع) را چه باک. میگویند: دنیا حرف شما را نمیپذیرد، حسنیان میگویند: نپذیرد. «مگر بیش از این است كه فرزندان عزیز اسلامِ نابمحمدى(ص) در سراسر جهان به چوبههاى دار مىروند، مگر بیش از این است كه زنان و فرزندان خردسال حزبالله به اسارت گرفته مىشوند؟ بگذار دنیاى پست مادیت با ما چنین كند ولى ما به وظیفهى اسلامى خود عمل كنیم».(35)
اینکه میبینیم دنیا در مقابل انقلاب اسلامی کاری از پیش نمیبرد به جهت فرهنگی است که امام حسین(ع) پایهگذار آن بودهاند. امام حسین(ع) کاری کرده است تا این ملت ماورای قراردادهای دنیای مدرن، فکر کند و تصمیم بگیرد. امام حسین(ع) با ملت ما کاری کرده تا ملت نگران تهمتهای جهان استکبار نباشد و ماهوارهها و سایتها و رسانههای آنها را به چیزی نگیرد، چون مولایشان حسین(ع) ماورای تهمتهای هیئت حاکمهی آن زمان، آنچه را حق بود انجام داد و از ملامت هیچ ملامتگری هراس به خود راه نداد.
اگر کسی رجوع به حقیقت کرد در وقتی که حقیقتِ مجسم یعنی امام معصوم ظهور میکند، به خوبی میتواند با او متحد شود و با امام زمان خود یگانگی پیدا کند. قرآن در رابطه با تقابل قوم حضرت موسی(ع) با فرعون میفرماید: «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ كَانُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَكْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَآئِیلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ یَعْرِشُونَ»(36) و ما آن قومی را که نظام فرعونی به حساب نمیآورد وارث شرق و غرب سرزمین مقدس نمودیم و سنت به فعلیت رساندن غلبه بنی اسرائیل بر دشمنانشان را جاری کردیم به جهت آن که بنی اسرائیل در مقابل فرهنگ فرعونی مقاومت پیشه کردند و خود را نباختند و لذا آنچه را فرعونیان به پا کرده بودند ویران نمودیم. ملاحظه کنید چگونه وقتی فرهنگ الهی به صحنه آید آن گروهی را که فرهنگ کفر را چیزی به حساب نمیآورد وارث تمدن آینده جهان میکند.