تربیت
Tarbiat.Org

خطر مادی‌شدن دین
اصغر طاهرزاده

انقطاع زمین از آسمان

آیه‌ی مورد بحث پیام می‌دهد یهود و نصاری، احبار و رهبان و مدعیان دین را به جای «رب» می‌نشانند و چون خدا را گم کرده‌اند دیگر دغدغه‌ی به‌دست‌آوردن حکم خدا و جداکردن آن حکم از حکم غیر خدا در آن‌ها از بین می‌رود. بنابراین به‌راحتی سخنان هرکس را که مدعی دین است می‌پذیرند و برای او اهمیت قائل می‌شوند و او را ملاک قرار می‌دهند. در این صورت دیگر توجه نمی‌شود که وظایف افراد از آسمانِ معنویت به سوی آن‌ها نیامده تا جان آن‌ها را متصل به حقایق غیبی کند بلکه دستوراتی که آن افراد می‌دهند به‌واقع از زمینیان به زمینیان رسیده است و چنین دستوراتی راه آسمان را به سوی کسی نمی‌گشاید.
وقتی گفته می‌شود حضرت عیسی(ع) پسر خداست و خدا در او حلول کرده، فضایی از نظر معرفتی پیش می‌آید که فرهنگ جامعه را تبدیل به فرهنگی مادی می‌کند و دیگر حساسیت این که سخن خدا را بیابند از بین می‌رود و سخنان و حرکات کشیش و خاخام و خلیفه ملاک حق و باطل می‌شود، نه از آن جهت که آن‌ها واسطه‌ی فیض خدا بر زمین‌اند، زیرا فرهنگی به میان آمده که اساساً دیدگاه‌ها به عالم غیب و معنویت منقطع شده و قداست‌ها قداست‌های قراردادی گشته است (شبیه شرافت اشراف‌زادگان).
وقتی حکم خدا بر امور افراد و جامعه جاری نشود زمین به آسمان معنویت متصل نیست و در این صورت فیض خدا در امور افراد و جامعه جاری نمی‌گردد و در نتیجه زندگی زمینی به بحران و آشفتگی می‌افتد. مثل وقتی که روح از بدن جدا شود و بدن متلاشی شود، چون انضباط بدن از روح است و اگر بدن ارتباط خود را با روح از دست بدهد تجزیه می‌شود. در حالی‌که قبل از مفارقتِ روح، بدن در تدبیر یک موجود غیبی به نام روح بود. این یک قاعده‌ی کلی است که هر موجود زمینی، وقتی در جهت صحیح خود قرار دارد که به غیب متصل باشد. جامعه نیز از نظر اسلام یک حقیقت و یک حیاتی دارد و زنده ماندن جامعه به داشتن آدم‌های زنده و کارخانه و توسعه و کامپیوتر و امثال این‌ها نیست، حیات حقیقی جامعه به اتصال آن به عالم غیب از طریق اجرای احکام الهی است، مثل این که شما از طریق انجام عبادات، حکم خدا را در بدن و قلب خود جاری می‌کنید و رکوع و سجود، انجام می‌دهید، این رکوع و سجود ظهور فرمان خدا در روح و جسم شماست.
جامعه‌ای که می‌خواهد حیات حقیقی داشته باشد باید از طریق اجرای احکام الهی به عالم غیب متصل شود و لازمه‌ی جاری‌شدن فرامین و احکام الهی در جامعه این است که افراد جامعه معتقد به وجود عالم معنا و غیب و برتربودن آن عالم از عالم ماده باشند و با دینداری به آن عالم متصل شوند، نه این که تمام اصالت را به دنیا و عالم ماده بدهند و دین را هم در حدّ عالم ماده محدود نمایند و از حیات حقیقی که مخصوص عالم غیب و معنویت است محروم بمانند.