تربیت
Tarbiat.Org

خطر مادی‌شدن دین
اصغر طاهرزاده

از بد به سوی بدتر

سؤال شده است قبول داریم بعضی از برنامه‌ها از جمله بعضی از برنامه‌های تلویزیون لغو است ولی آیا مشغول کردن مردم به برنامه‌های لغو برای جلوگیری از فساد بهتر نیست؟
جواب: عنایت فرمائید که هر چه خود را به برنامه‌های لغو عادت دهیم به همان اندازه به هوس خود جواب داده‌ایم و مسلم است که در امور لغو آنچه رشد می‌کند هوس است و نه فطرت، حال اگر هوس را به میدان بیاورید چون جنس هوس همچون جنس آتش است، همواره جلو می‌رود و چیزهای اطراف خود را می‌سوزاند و به هیچ مرزی بسنده نمی‌کند، عملاً به همان فسادی می‌رسید که می‌خواستید از آن فرار کنید، اگر پای هوس به میان آمد، به کم متوقف نمی‌شود. پس باید توجه داشته باشید که در کارها پای هوس به میدان نیاید و در هیچ شرایطی زمینه را برای هوسرانی مردم فراهم نکنیم. بلکه از راههای صحیح مردم را به دینداری معنوی هدایت نمائیم، تجربه‌ی غلط مسئولان فرهنگی ما این بود که خواستند از ترس مفاسد ماهواره‌، مردم را مشغول به برنامه‌های پوچ و بی‌محتوا کنند تا به ماهواره رجوع ننمایند، نتیجه آن شد که فرهنگ دینی مردم از طریق برنامه‌های لغو مورد غفلت واقع شد و آن عده‌ای هم که هرگز به سراغ ماهواره نمی‌رفتند، با برنامه‌های پوچ و بی‌محتوای تلویزیون، پوچ و بی‌محتوا شدند. البته برای مردم عادی نمی‌توان علامه طباطبائی«رحمة‌الله‌‌علیه» را آورد تا سخنرانی کنند، ولی وقتی رویکرد به سوی معنویات باشد از هنرمندانی استفاده می‌شود که به طور غیر مستقیم قلب‌های افراد را به سوی معنویات سوق می‌دهند. مردم از حرف‌های تکراری و لغو خسته می‌شوند و به‌دنبال حرف‌های عمیق دینی هستند و از ما تقاضای حرف‌های عمیق بیشتری دارند، وقتی ما توان ارائه‌ی آن حرف‌ها را به صورت هنرمندانه نداشتیم خود را به امور لغو سرگرم می‌کنیم. باید بر این امر تأکید کرد که قرآن می‌فرماید خصوصیات مؤمن آن است که از کار لغو فاصله می‌گیرد. «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛(99) مؤمنینی که رستگار می‌شوند کسانی‌اند که از هر کار لغوی روی گردانند.
ما باید مراقب باشیم که از ترس رو آوردن مردم به ماهواره طوری به هوس آن‌ها دامن نزنیم که در نهایت به جز به ماهواره به چیز دیگری راضی نشوند. عجیب اینجاست که به جای احیاکردن فطرت و تلاش برای کنترل هوس‌ها می‌خواهیم با جواب دادن به هوس‌ها آن را به کم راضی نمائیم! این پنداری است که با واقعیت هوس‌ها همخوانی ندارد و در واقع ما خودمان با میدان دادن به هوس، میل به هوسرانی بیشتر را در مردم می‌افزائیم و در آن حال است که روح‌ها ارزشی برای دین قائل نیستند، نهایت کار آن می‌شود که دین را در حدّ حرکات قالبی می‌پذیرند ولی هوس است که بر عقل و روان آن‌ها حکومت می‌کند. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) «کَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسیرٍ تَحْتَ هَوَی اَمیرٍ»؛(100) چه بسیار عقلی که اسیر هوسی است که حاکم بر عقل است.
حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه درباره‌ی حقوق حاکم و رعیت می‌فرمایند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِكُمْ عَلَیْكُمْ وَ تَعْلِیمُكُمْ كَیْ لَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُكُمْ كَیْ مَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُكُم»(101) اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است، حق شما بر من، آن كه از خیر خواهى شما دریغ نورزم و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم كنم و شما را آموزش دهم تا نادان نباشید، و شما را تربیت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانید. و اما حق من بر شما این است كه به بیعت با من وفادار باشید و در آشكار و نهان برایم خیر خواهى كنید، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و هر وقت فرمان دادم اطاعت كنید.
ملاحظه می‌فرمایید امیرالمؤمنین(ع) راه را بر ما گشوده‌اند و نشان دادند چگونه می‌توان قلب‌ها را به طرف دین گرایش داد و جامعه را از خطر مادی شدن دین رهایی بخشید. مطمئن باشید هر اندازه بر آموزه‌های دینی بمانیم و فضا را برای رشد معنویات آماده کنیم نتیجه می‌گیریم و هر اندازه به هوس‌های مردم باج بدهیم تا راضی شوند، برآورده شدن هوسِ دیگری را مطالبه می‌کنند و در آن صورت هرگز به مدینه‌ی فاضله‌ای که به حق شایسته‌ی مکتب تشیع است دست نمی‌یابیم. و مشکل مسئولان فرهنگی جامعه‌ی ما غفلت از این نکته است. و بهترین راهنمایی سخن حضرت صادق(ع) است که می فرمایند: «أَحْسِنُوا النَّظَرَ فِیمَا لَا یَسَعُكُمْ جَهْلُهُ وَ انْصَحُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ جَاهِدُوهَا فِی طَلَبِ مَعْرِفَةِ مَا لَا عُذْرَ لَكُمْ فِی جَهْلِهِ فَإِنَّ لِدِینِ اللَّهِ أَرْكَاناً لَا یَنْفَعُ مَنْ جَهِلَهَا شِدَّةُ اجْتِهَادِهِ فِی طَلَبِ ظَاهِرِ عِبَادَتِهِ وَ لَا یَضُرُّ مَنْ عَرَفَهَا فَدَانَ بِهَا حُسْنُ اقْتِصَادِهِ وَ لَا سَبِیلَ لِأَحَدٍ إِلَى ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»‏(102) نیك نظر و دقت كنید در آنچه نادانى آن بر شما جایز و روا نیست، و براى خود خیر اندیشى كنید و بكوشید در به دست آوردن آنچه ندانستن آن بهانه و عذر شما نشود زیرا براى دین خدا ركن ها و پایه‏هائى است كه كوشش بسیار در عبادت با ندانستن آنها سودى ندهد و هر كه آن ها را شناخت و معتقد و متدین بدانها شد میانه روى در عبادت به او زیان نزند و براى هیچ كس راهى در شناسائی اركان دین نیست جز به یارى خداى عز و جل.
به امید آن‌که همه‌ی همّت‌ها در جهت تعالی انسان به سوی عالم معنویت صرف شود تا با بهترین بهره‌ها روبه‌رو گردیم و این به شرطی است که چهره‌های مختلف مادی‌شدن دین را بشناسیم.
مطالبی که در این جلسه مورد بررسی قرار گرفت به ترتیب زیر است:
1- حقارت جوامع اسلامی به جهت محبت به اهل کتاب و دشمنی با خود و ارزش نهادن به ارزش های اهل کتاب است.
2- دین مادی‌شده‌ی یهود و نصاری به جهت انقطاع از عالم قدس، توان کنترل امیال غریزی جامعه را ندارد و جوانان جوامع اسلامی با نزدیک‌شدن به فرهنگ آن‌ها به همان مشکلات گرفتار می‌شوند.
3- بینش معرفتی یهود و نصاری منجر به بن‌بست‌رسیدن همه‌ی راه‌های ارتباط با حقیقت خواهد شد.
4- امیدواری به نتایج اجرای حکم خدا و مبارزه با فکر و فرهنگ یهود و نصاری جهت نیل به شکوفایی فرهنگ اسلامی راه کاری است که خداوند در مقابل مسلمانان قرار داده است.
5- کالبدشکافی جایگاه فتوای قتل سلمان رشدی و امیدواری به تأثیر حکم خداوند در عالم.
6- ارزش نقش حاکمیت اهل‌البیت(ع) در جهت‌دادن به نحوه‌ی زندگی مسلمانان و نجات دین از مادی‌شدن.
7- مبانی معرفتی خلافت انتخابی، و قراردادی ‌دانستن دستورات دین، به طوری که می‌توان بنا به مصلحت وقت آن‌ها را تغییر داد و مقایسه‌ی آن با نگاه امیرالمؤمنین(ع) به احکام الهی.
8- وقتی واسطه‌ی فیض تشریعاً بر مناسبات جامعه‌ی بشری حاکم نباشد دیگر روزگار بشر «ایام‌الله» نیست، «ایام البشر» است و «ایام البشر» همان «ایام نفس امّاره» است.
9- عدم رجوع به اهل‌البیت(ع) به آن جهت است که جایگاه نیاز بشر به ارتباط با عالم غیب روشن نشده و بشر نیازهای خود را در حدّ نیازهای مادی تعریف کرده است و در نتیجه حاکمان سکولار و قوانین لائیک برای او قابل تحمل شده.
10- تفاوت روح دموکراسی غربی با روح مردم‌سالاری دینی و تفاوت رجوعِ کثرت‌ها به وحدت با توقف در کثرت‌ها و ظهور اومانیسم و لیبرالیسم به جای ظهور مهدی(عج).
11- در شرایطی که امام معصوم حاکم باشد آنچنان نظرها به عالم معنا شدید است که افراد خدمت امام معصوم می‌رسند تا حدود الهی را بر آن‌ها جاری کند تا پاک شوند و روزنه‌های غیب بر جانشان گشوده گردد.
12- با توجه‌کردن به باطن دین، انسان‌ها از خشونت رهایی پیدا می‌کنند و عالم ظاهر را آیت عالم باطن می‌یابند و فرهنگ علی(ع) به صحنه می‌آید که فرمودند: «ما رَأیتُ شَیئاً إلاّ وَ رأیتُ اللهَ قَبْلَهُ».(103)
13- جامعه وقتی گرفتار بحران معنویت می‌شود که مردم یا به‌کلی بی‌دین باشند و یا با دینِ مادی‌شده عمر خود را بگذرانند، در آن صورت دیگر نور معنویت آنچنان بر قلب‌ها تجلی نمی‌کند تا به راحتی از تجمل و اسراف فاصله بگیرند.
14- سیاست غلط فرهنگی وقتی پیش می‌آید که بخواهیم هوس‌های مردم را راضی کنیم تا به سراغ ارضای بیشتر هوس‌ها نروند در حالی‌که نتیجه برعکس می‌شود.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»