تربیت
Tarbiat.Org

خطر مادی‌شدن دین
اصغر طاهرزاده

سیر معنوی و اصالت عوالم باطنی

یکی از آیات کلیدی که علامه طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» در تفسیر آیات دیگر از آن بسیار استفاده می‌کنند آیه‌ای است که می‌فرماید: «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»؛(23) هیچ‌چیزی نیست مگر آن‌که خزائن آن در نزد ما است و ما نازل نمی‌کنیم آن چیز را مگر به اندازه‌ای محدود و معلوم. پیام آیه این است که هرچه در این عالم هست دارای وجودهای برتر و ملکوتی و خزینه‌ای است. اشیاءِ این عالم هر اندازه نازل شوند همه ریشه در آن‌جا دارند و در آن‌جا دارای وجود عنداللهی و جامعیت هستند. و فلسفه‌ی حیات زمینی انسان، متحدشدن با مقام ملکوتی و مقام عنداللهی موجودات عالم است. باید انسان در اثر دین‌داری و اصلاح جان، چهره‌ی ملکوتی اشیاء این عالم را ببیند و این عالم را آیت و نشانه‌ی ظهور آن عالَم بنگرد وگرنه در کثرات این عالم سرگردان خواهد شد، بدون آن‌که کثرات را در وحدت ملکوتی آن‌ها بنگرد. بر همین اساس است که گفته می‌شود ما آمده‌ایم تا آسمانی شویم، یعنی جان ما در حین زندگی زمینی مستعد انتقال به ملکوت عالم شود، چیزی که در خلافت انتخابی، مورد غفلت قرار گرفت.
علامه‌ی طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» در راستای ضایعه‌ای که به جهت امر فوق بر اسلام وارد شد می‌نویسند: «کسانی که در حیات معنوی و کمالات باطنی مطالعه کافی دارند و مقاصد حقیقی این رشته از علوم را دریافته‌اند، به خوبی درک می کنند که روش «سیر باطنی و حیات معنوی» روی این اساس استوار است که کمالات باطنی و مقامات معنوی انسان، یک رشته واقعیات حقیقی بیرون از واقعیت طبیعت و جهان ماده است و «عالم باطن» که موطن حیات معنوی است، جهانی است بسیار اصیل‌تر و واقعیت‌دارتر و پهناورتر از جهان «ماده»، مقامات معنوی، واقعیت‌ها و موقعیت‌های حیاتی اصیلی برای انسان هستند، هرگز از قبیل مفاهیم تشریفاتی و مقامات و مناصب و عناوین وضعی و قراردادی اجتماعی نیستند».(24)
خلاصه این‌که اولاً: مقامات باطنی که اولیاء الهی به آن‌ها دست یافته‌اند، واقعیت دارد، ثانیاً: آن واقعیات در عالم ماده نیست، ثالثاً: موطن و محل تحقق آن‌ها همان عالم ملکوت و وجود خزینه‌ای است که وجودش اصیل‌تر و شدیدتر می‌باشد. پس انسان‌ها حیات معنوی خود را در سنگ و خاک نمی‌توانند به دست آورند، بلکه باید به عالم باطن نزدیک شوند و نباید آن را مانند عنوان‌هایی مثل فقر و توانگری و بزرگی و کوچکی که امور اعتباری و قراردادی هستند، بدانند.
ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» برای بیان امر فوق مثال سنگی را که طلا شده است با سنگی که روی آن را طلا گرفته‌اند مطرح می‌کند تا روشن شود در سیرِ مقامات باطنی، وجود انسان شدیدتر می‌شود تا بتواند به عالم معنویت نزدیک گردد، مثل سنگی که طلا می‌شود، نه این‌که در سیر معنوی ذات انسان‌‌ها تغییر نکند و فقط اعمال آن‌ها تغییر کند. یک انسان متعالی درجه‌ی وجودی‌اش شدیدتر شده و او از نظر درجه‌ی وجودی با مردم عادی فرق کرده است. برعکسِ کسی که دین را از روی تقلید عمل می‌کند و سعی نمی‌کند تا از طریق دین، درجه‌ی وجودی نفسش را تغییر دهد. این مثل سنگی است که طلا گرفته‌اند و عملاً ذات او با مردم عادی فرقی ندارد.
مقامات اجتماعی تابع قرارداد اجتماع است و لذا بعضاً می‌بینیم عملی که یک روز پاداش خوب دارد روز دیگر پاداش بد دارد، چون آن پاداش تابع قرارداد اجتماع بود و ریشه در ملکوت عالم نداشت. ولی در مقامات باطنی که انسان سیر می‌کند و عالَمی که این مراحل را در بر دارد، همه از قبیل موجودات اصیل و واقعی و بیرون از حکومت ماده و طبیعت می‌باشند و به همین جهت می‌گویند: «حیات معنوی و معادشناسی براساس اصالت عالمِ معنی استوار است».(25)
طرز فکری که دین و مقامات معنوی را قراردادی و اعتباری بداند و نه حقایق غیبی، معتقد است فرقی بین اولیاء الهی و سایر مردم نیست لذا به راحتی جرأت می‌کند که امام حسین(ع) را به قتل برساند. طرز فکری که دین را صرفاً دستوراتی قالبی می‌داند که توسط خداوند وَحی شده، نمی‌تواند جایگاه غدیر و علت معرفی امیرالمؤمنین(ع) را درست تحلیل کند و لذا همین که به نظر خود مصلحت ندانست علی(ع) حاکم باشد به تشخیص خود عمل می‌کند بدون توجه به تبعات آن‌که از چشم او پنهان بود. حضرت زینب(س) جایگاه تاریخی این بینش را می‌شناسند و در عصر عاشورا خطاب به نعش برادرشان می‌گویند: «بِأَبِی مَنْ عَسْكَرَهُ فِی یَوْمِ الْاِثْنَیْنِ نَهْباً»؛(26) پدرم فدای كسی كه لشکرش را روز دوشنبه منهوب و نابود كردند. با این که روز عاشورا روز جمعه بوده است ولی حضرت زینب(س) می‌خواهند توجه‌ها را به روز دوشنبه که روز سقیفه و روز خلافت انتخابی است جلب کنند که قوانین دین را در حدّ قراردادهای اجتماعی می‌دانست بدون آن که ربطی بین آن‌ها با مقامات باطنی قائل باشد، لذا فرق مؤمن و کافر را در تفاوت اعمال آن‌ها می‌دانست و نه در حقیقت جان آن‌ها.
تأکید علام علامه‌ی طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» که می‌گویند: «مقامات معنوی واقعیات و موقعیت‌های حیاتی اصیلی برای انسان هستند و هرگز از قبیل مفاهیم تشریفاتی و مقامات و مناسب و عناوین وضعی و قراردادی اجتماعی نیستند.» به این معنا است که مقام معنوی برای کسی که وارد آن شود، مثل کودکی است که جوان می‌گردد نه مثل شخصی که پول‌دار شده، در مقامات معنوی تمام درجه‌ی وجودی فرد تغییر می‌کند و در مرتبه‌ی وجودی دیگری از هستی قرار می‌گیرد و ادراک و فهم او از عالم به حقیقت نزدیک‌تر می‌گردد.