این یک حقیقت مسلّم است که اگر نور عالَم بقیت الله(عج) طلوع نمود آن نور آنچنان عظیم است که جایی برای سایر تمدنها باقی نمیگذارد و آنچنان دلها را به سوی خود جذب میکند که هیچ توجهی به سایر مکتبها صورت نمیگیرد. همانطور که در صدر اسلام با ظهور اسلام بهسرعت تمدنهای رُمی و ایرانی از صحنهی تصمیمگیری برای جهان خارج شدند و به زبالهدان تاریخ افتادند. تمام هویت فرهنگ امانیستیِ رُم و فرهنگ ناسیونالیستی ایران مثل برگی پوسیده از صحنهی حیات بشری خارج گشت. چون نور اسلام یعنی نورِ بقا آمد و همهی اندیشههای وَهمی را نفی کرد. البته بعد از آنکه از فرهنگ معاد و فرهنگ بقیت اللّهی غفلت شد دوباره چیزی از آن تمدنهای رفته جان گرفت هر چند حضور مجدد آن تمدنها چیزی نیست که کار آنها به پایداری و بقاء بینجامد. در طلوع انقلاب اسلامی که در حدّ خود ظهور نور بقیت اللّهی در عالم بود ملاحظه فرمودید چگونه غرب دچار چالش و پوسیدگی شد و میرفت که زمینهی ظهورنهایی نور بقیتالله فراهم شود که روشنفكران غربزده تا حدّی انقلاب را در حجاب بردند و به همان اندازه غرب جان گرفت ولی هرگز کارش به پایداری و بقاء و برگشت نمیانجامد بلکه با رجوع به انقلاب اسلامی باز غروبِ فکر غربی شروع شد. همواره تاریخ یا محل انكشاف و یا محل خفای عالَم بقیت الله بوده است و همین طور که در طول عمرِ انقلاب اسلامی تجربه کردهاید، انقلاب همواره بین خفا و ظهورِ نور بقیت اللّهی در حالت شدت و ضعف قرار میگیرد، ظهور عالم بقیت الله نیز همینطور است. در حال حاضر عالَم، عالَم بقیت اللّهی است منتها در بسیاری مواقع و در بسیاری از مکانها آن نور در خفاست، با ظهور و طلوع انقلاباسلامی آن نور تا حدّی ظهور کرد هرچند در طول حیات انقلاب اسلامی با شدتگرفتن تجدد غربی در بعضی زمانها نور بقیتالله در حجاب رفت ولی انقلاب اسلامی حقیقتی از نور بقیت الله را با خود آورده که حجاب غربی را بهکلی میشکافد و هرچه شرایط آمادهی ظهور باشد آن حقیقت شدیدتر ظهور میکند. البته و صد البته به صحنهآمدن ظهور كامل، شرایط و آدابی دارد که ما تحت عنوان «عالَم بقیت الله» از آن یاد میکنیم و بسیار باید تلاش کرد تا خود را به آن عالَم برسانیم. به تعبیر حضرت باقر(ع)؛ «هَیْهَاتَ هَیْهَات وَ لَا یَكُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَكُمْ حَتَّى تُمَحَّصُوا هَیْهَاتَ وَ لَا یَكُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَكُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ لَا یَكُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَكُمْ حَتَّى تُغَرْبَلُوا وَ لَا یَكُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَكُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ وَ لَا یَكُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَكُمْ حَتَّى یَشْقَى مَنْ شَقِیَ وَ یَسْعَدَ مَنْ سَعِد».(80) دور است، دور است تا آن چیزی گردنهاى خود را به سویش مىكشید و منتظر آن هستید به زودی واقع شود تا اینكه پاكسازى شوید و آنچه گردنهاى خویش را به سوى آن مىكشید واقع نمىگردد تا اینكه باز شناخته و از یکدیگر جدا شوید و آنچه گردنهاى خود را به سویش مىكشید واقع نخواهد شد تا اینكه غربال شوید و آنچه گردنهاى خویش را به جانب آن مىكشید واقع نخواهد شد مگر پس از نومیدى و آنچه به جانبش گردنهاى خود را مىكشید واقع نخواهد شد تا كسى كه اهل نگون بختى است به سیهروزى و آنكه اهل سعادت است به نیكبختى رسد.