به گفتهی اهل معرفت «قطب عالم وجود در هر عصری واحد است» همانطور که حقیقت هر چیزی واحد است و به قول شیخ شهاب الدین سهروردی «صِرفُ الشَّیءِ لا یَتَثَنّی وَلایَتَكَرَّرْ» صِرف و حقیقت هر چیز نه تعدّد برمیدارد و نه تکرار می شود - مثل حقیقت تری كه فقط آب است، چند نوع تری معنی ندارد - حقیقت انسان نیز یكی بیشتر نیست و فقط انسانیت است و نه چیز دیگر. حقیقت «تری» چیزی جز آب نیست و اینکه در لیوان باشد یا در دریا فرق نمیکند، چون خودش حقیقت تری است بدون آن که از جهت حقیقتِ خود کثرتبردار باشد و در نتیجه دو نوع تری داشته باشیم. وجود مقدس امامزمان(عج) به عنوان حقیقت انسان و قطب عالم امکان یک حقیقت واحد است فوق یك شخصِ محدود. حضرت از آن جهت که نسبت به همهی مخلوقات عالمِ امر و خلق، در تجرد کاملهستند، نسبت به همهی مخلوقات دارای سعهی بیشتری میباشند و طبق قاعدهی «هر كه مجردتر است حاضرتر است»، دارای حضور کاملی هستند، همانطور که در مرتبهی بالاتر وقتی میگوئیم خدا در عالم هستی حضور مطلق دارد به جهت آن است که خداوند فوق هر زمان و مکانی دارای تجرد مطلق است. آنهایی که متوجه چنین حضوری برای ذوات مقدس اهل البیت(ع) هستند راحتتر به آنها توسل پیدا میكنند. حقیقت واحد بودن حضرت صاحب الزمان(ع)به این معنی است که با حضور همه جانبهای که در عالم هستی دارند میتوانند به جلوات مختلف حاضر بشوند و مشتاقان خود را مدد كنند.
در امامشناسی آنچه از همه مهمتر است تصور صحیح داشتن از مقام واسطهی فیضبودن ائمه(ع) میباشد که منجر میشود تا نظر به مقام نوری آن ذوات مقدس بیندازیم، مقامی که قبل از خلقت عالم و آدم بوده است و رسول خدا(ص) در وصف آن میفرمایند: «كُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ الرَّحْمَنِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ عَرْشَهُ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَام»(10) من و علی چهارده هزار سال قبل از آفرینش عرش یك نور در پیشگاه پروردگار بودیم. این مورد برای همهی ائمه(ع) از جمله حضرت صاحب الزمان(عج) صدق میکند و در این رابطه حضرت رضا(ع)از قول رسول خدا(ص) میفرمایند: «إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَحْمِیدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَة»(11) نخستین چیزى كه خدای عز و جل آفرید ارواح ما بود پس به ستایش و اقرار به یگانگىاش گویایمان نمود سپس فرشتهها را آفرید. وقتی نظرها به مقام «اولُ ما خَلَقَالله»بودن آنها افتاد میتوان با آنها رابطه برقرار کرد و آنها را به عنوان امام پذیرفت. مردم عادی فكر میكنند همین جسم امام صادق(ع)واسطهی فیض و واسطهی رزق آنها است و لذا حضرت میفرمایند: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلَانَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ الدَّارِ هِیَ»(12) شگفتا از مردمى كه گمان میكنند ما غیب میدانیم!! كسى جز خداى عز و جل غیب نمیداند، من میخواستم فلان كنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم كه در كدام اطاق پنهان شده است. ولی همین امام که در شرایط عادیِ زندگی چنیناند، در رابطه با مقام نوری خود میفرمایند: عِلم کتاب که مقداری در نزد عاصفبن برخیا بود به خدا سوگند تماماً در نزد ما است «وَ اللّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَاب»(13) مردم عادی بین این دو مقام تفکیک نمیکنند که در یک مقام امام به عنوان یک انسان عادی زندگی کنند و در یک مقام، فوق ملائکهاند. و چون مردم نمیتوانند این دو مقام را از همدیگر تفکیک کنند در شناخت امام دچار مشکل میشوند. مثل اینكه تصوركسی این باشد كه جهنم یك كوره آتش است مثل كورهی ذوب آهن و بعد بخواهد آن را قبول كند یا رد كند. در حالی که قبول و رد او هر دو باطل است، ابتدا باید بفهمد جهنم چیست تا بعد قبول و ردّ او معنی داشته باشد.
اولین قدم آن است كه ما بفهمیم حقیقتالانسان یا انسان کامل که معتقدیم در عالَم هست، به چه معنی است تا وقتی گفته میشود فیض حق به واسطهی امام به موجودات میرسد، معنی داشته باشد. همینطور که نورِ نزدیک به لامپ از طریق نورهای پایینتر به ما میرسد، اگر انسانِ كامل، كاملترین مخلوق و به عنوان «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّه» از ملائكه هم بالاتر است، وقتی سایر موجودات از جمله انسان بخواهند از فیض الهی بهرهمند شود باید از طریق واسطهی فیضی که بین خدا و سایر مخلوقات است فیض الهی را دریافت کنند. زیرا علوّ ذات الهی چنین اقتضایی را دارد و مقام پروردگار آنقدر متعالی است که در سیر صعودی که رسول خدا(ص) همراه با جبرائیل(ع)در معراج دارند، حضرت جبرائیل از مرتبهای جلوتر نمیروند و عرض میکنند «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»(14) اگر به اندازهی بند انگشتی نزدیکتر شوم آتش میگیرم. در سفر معراجی رسول خدا(ص) بهخوبی مقام واسطهی فیضبودن رسول خدا(ص) حتی برای ملائکه نمایان شد، به همین جهت رسول خدا(ص) در روایتی که عرض شد می فرمایند: پس از خلقت ما خداوند ملائکه را خلق کرد. عمده آن است که متوجه باشیم واسطهی فیض یک حقیقتِ وجودی است که در جمال ائمه(ع) تجلی کرده و متحد با جان آنها شده است. آنهایی كه مقام ائمه(ع) را میفهمیدند، كفشهای آنها را روی چشمهایشان میگذاشتند. نه به جهت اینكه این کفشها کفش یک شخص است بلكه به جهت نوری كه در این اشخاص متجلی شده است. آن شخص كه میآیدكفشهای امام صادق(ع)را روی چشمهایش میگذارد، خیلی هوشیار است، چون پشت این كفشها، نوری را میبیند كه ملائكه در برابر آن خاضعاند. اگر كسی این حقیقت را متوجه نباشد چون میبیند همهی مؤمنین كفشهای امام را روی چشمهایشان میگذارند او هم میگذارد. بهرهی دومی خیلی فرق میکند با آنکسی که در نظر به کفشهای امام نظر به حقیقت انسانیت دارد، چه برسد به وقتی که به حرم ائمه(ع) نظر میکند.
شرط توسل، معرفت است و به تعبیر امام باقر(ع)«عَارِفَاً لِاِمامِه»(15) هرکس به مقام امامش معرفت داشته باشد به نتایج فوقالعادهای میرسد و به طور کلی ارتباط با واسطهی فیض الهی برایش حاصل شده است.
این روایت در متون اهل سنت هم هست كه پیامبر(ص) فرمودند: «اَلْمَهدی مِنْ عِتْرَتی مِنْ أَولادِ فاطِمه(س)».(16) سعیدبنمسیب میگوید در خدمت امّ سلمه بودم که در مورد مهدی سخن به میان آمد گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة»(17) و نیز رسول خدا(ص) در مورد جایگاه حضرت مهدی(عج) میفرمایند: «یَرضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماء وَ ساكِنُ الْاَرْض»(18) تمام ساكنان آسمان و ساکنان زمین همه از او راضیاند. چون حقیقت حضرت با جان همهی مخلوقات هماهنگی دارد و به عنوان تجلی واسطهی فیض عالم هستی اصلِ وجودِ همهی مخلوقات است.
با ظهور حضرت آنچنان نور توحید همهگیر میشود که به گفتهی صدر الدین حموی از علمای اهل سنت: «لَمْ یَخْرُجْ الْمَهْدی حَتّی یُسْمَعَ مِن شِراكِ نَعْلَیه اَسرار التَّوحید».(19) مهدی ظهور نمیكند تا این که از بند كفشش اسرار توحید به گوش میرسد. میخواهد بگوید حق در انتهای تاریخ، به نهاییترین شكلِ غیبیاش ظاهر میشود و همهی اسرار توحید در آن زمان نمایان می گردد و همهی آنچه از عالم غیب، امکان ظهور داشته ظاهر میشود. پیامبر خدا(ص) به اسم «الظّاهر»، مظهر توحید است، و وجود مقدس امام زمان(عج) به اسم «الباطن» مظهر توحید است. همانطور که ولایت، باطن نبوت است و آخرالزمان با بعثت حضرت شروع میشود که بعد از آن قیامت واقع خواهد شد.(20) بنابراین آخرالزمان شرایط ظهور باطنیترین حقایق توحیدی است که امکان ظهور در دنیا را دارد.
توحید ناب در جان پیامبر(ص) است و رسول خدا(ص) با جملهی «عَلِیّ نَفسی»(21) علی، جان و باطن من است، از آن خبر دادند تا آن حقیقتِ باطنی با مهدی(عج) ظهور کند، چون این جان در شرایطی باید ظاهر بشود که زمینهی ظهور به کمال خود رسیده باشد و در واقع ابعاد باطنی پیامبر(ص) که عبارت باشد از توحید ناب، در آخرین منزل عالَم، ظاهر میشود. در مقابل حضرت هم ظلمانیترین حجابها قرار دارند که میخواهند تمام توحید را بپوشانند لذا «اَشْقَیالأشْقِیاء» و «اَسْعَدُ السُّعَداء» رجعت میكنند. حضرت صادق(ع)در رابطه با این موضوع فرمودند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِیَ خَاصَّةٌ لَایَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»(22) رجعت عمومى نیست بلكه افراد خاصى به دنیا برمیگردند كه یا مؤمن خالص و یا مشرك محض باشند. ظلمانیترین انسانها میآیند تا جلوی نورانیترین توحید را بگیرند و همگی دفع میشوند و جز توحید حاکم نخواهد شد و آنقدر توحید جلوه میكند كه از بند كفش وجود مقدس حضرت مهدی(عج) اسرار توحید شنیده میشود.