در مورد پایان تاریخ از حدود 70 سال پیش در غرب و در اوج قدرتنمایی فرهنگ مدرنیته، فكری توسط بعضی از نخبگان غرب مثل اشپنگلر(46) و هایدگر(47) مطرح شد كه به صورت كلاسیك و با نگاهی فلسفی متذکر شدند: جهان در ظلمت مدرنیته گرفتار شده است. اسوالد اشپنگلر با جدیت تمام به میدان آمد تا خبر انحطاط غرب را در سال 1918 در کتابی با همین عنوان به جهان خبر دهد و شوكی در مورد پایان مدرنیته به جهان وارد نماید و آرام آرام موضوعِ پایان مدرنیته در كنار بحث پایان تاریخ در ادبیات جدید وارد شد و هایدگر با موضوع پرسش از تکنولوژی و استیلای آن، غفلتِ بزرگ جهان غرب را گوشزد نمود. اندیشهی نقد تمدنهایی مثل تمدن غربی در مبانی تفكر دینی به صورتی بسیار عالی موجود است، ولی به شکل جدید حدود صد سال پیش در غرب مدوّن شد و موجب گردید تا تفکر دینی در شرایط جدیدِ دنیای مدرن متذکر نقش حساس خود و سرمایهی عظیمی که در درون خود دارد بشود و معلوم گردد فرهنگ انتظارِ حضرت بقیـتالله(عج) برای عبور از ظلمات مدرنیته چه اندازه کارساز است.
حدود صد سال پیش در دنیای مدرن، یک نوع پیش بینی نسبت به پایان تاریخ و افول فرهنگ مدرنیته مطرح شد- که از بسیاری جهات ناپخته و عقیم است- و نهایتاً یک نوع آمادگری را به همراه دارد. این را مقایسه کنید با فرهنگ مهدویت که نگاهی است عمیق برای رجوع به مقصدی که وَلایت و وِلایت در آن متحد است و تکوین در خدمت تشریع قرار میگیرد، و این موضوع از اول مدّ نظر بوده و هست، به طوری که به تعبیر امام باقر(ع)در آن شرایط زمین گنجهای خود را برای مهدی(عج) ظاهر میسازد.(48)
آنچه در فرهنگ انتظار مطرح است، رجوع به انسان کاملی است که یک حقیقت آسمانی است و واسطهی فیضِ بین زمین و آسمان میباشد و تعالی و شکوفایی تمام ابعاد انسانها را مدّ نظر خود قرار میدهد، در حالیکه در مباحث پایان تاریخ که امروزه در دنیا مطرح است چنین مقصدی مدّ نظر نیست و نهایتاً آنچه از افکار امثال اشپنگلر و هایدگر استفاده میشود، در عین آن که در جای خود قابل تقدیر است، یک نوع آمادگری است جهت عبور از مدرنیته که این قابل مقایسه با اعتقاد به مهدویت نیست. هر چند در رابطه با شناساندن ظلمات مدرنیته و ایجاد انگیزه جهت عبور از آن فرهنگ، تفکر هایدگر و زبان مخصوصِ آن تفکر بسیار مفید است و طبیعی است هر تفکری زبان مخصوص به خود را دارد و تفکر عبور از غرب بدون زبان مربوط به خود ممکن نخواهد بود و با طرح تفکر عبور از غرب، زنده بودن فرهنگ انتظار به خوبی روشن میشود چیزی که فرهنگ مدرن سعی دارد آن را کهنه و مرده نشان دهد زیرا تمام توان فرهنگ غربی آن است که القاء کند پایان تاریخ همین تمدن غربی است و در چنین فضایی غیر منطقی ترین اندیشه، اندیشهی انتظار است که چیزی غیر از تمدن غربی را انتها و بلوغ تاریخ میداند.