آنچه میخواهیم دنبال کنیم فهم دقیقتر عالَم بقیت اللّهی است تا معلوم شود در انتظارِ خود منتظر چه هستیم، ابتدا باید بدانیم ظهور امام مهدی(عج) به چه عالَمی اشاره دارد و چرا در آن «وقت» و آن عالَم، به راحتی هویت ظلماتِ جبههی کفر روشن و نابود میشود؟ مگر امکان دارد که شعور عمومی در همین حدّی باشد که امروز هست و حضرت بتوانند جایی در این عالم برای خود باز کنند؟
قرآن در امور فردی میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُم فُرقاناً»(55) ای مؤمنین اگر تقوا پیشه کنید برای شما بصیرتی را قرار میدهیم تا به خوبی خیر را از شرّ و حق را از باطل باز شناسید. گاهی روح زمانه مثل قلب انسانِ متقی دارای بصیرت میشود و به مقام فرقانِ حق از باطل دست مییابد و این شرایطی است که حضرت بقیت الله(عج) میتوانند در آن مدیریت کنند تا آنجایی که «الحَجَرُ وَ الشَّجَرُ یَقُولُ: یا مُؤمِنُ تَحتی كافِرًٌ اقتلهُ»(56) سنگ و درخت میگویند: ای مؤمن! در بطن من كافری هست، او را به قتل برسان! وقتی سنگ و درخت تا این حدّ احساس یگانگی با یاران حضرت مهدی(عج) دارند و جمادات در این حدّ متعالی شدهاند، در نظر بگیرید در آن شرایط انسانها تا کجا رشد کردهاند. باید توجه را به آن عالم انداخت تا گمشدهی انسان معنی خود را پیدا کند و علت ضعف ها و پوچیِ کارهایمان شناخته شود.
عالم بقیت الله افقی است برای انسانها تا آنها معنی واقعی زندگی را بشناسند و بدانند خداوند آن نوع زندگی را برای بندگان خود پسندیده است. در آشفتگیِ ظلمات آخرالزمان بشر نمیتواند با خود خلوت كند، نمیداند چگونه فكر كند و چگونه در سیر روحانی خود فرایض و نوافل را بهجا آورد، این هم از حیلههای فرهنگیِ دجّال است كه بشرِ امروز در عین بیوَرَعی و بیتقوایی و با اینكه نه عالَم بقیت الله را میشناسد و نه «وقت» را و بدون داشتن تفكرِ حضوری كه اساس تفكر دینی است، به دنبال امامی است که سبب اتصال بین زمین و آسمان است.