در این روز هفتم به قول شیخ طوسی و کفعمی و دیگران و به قول شیخین در روز 28 بیست و هشتم سال 50 (پنجاهم) شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام واقع شده. بدان که بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام مردم با فرزندش امام حسن علیهالسلام بیعت کردند و آن جناب نزدیک به شش ماه بر سریر خلافت مستقر بود پس از آن با معاویه صلح فرمود به شرحی که در جای خودش بیان شده و این در پنج روز به آخر ماه ربیع الاول مانده در سال 41 بود و بعد از آن مصالحه، معاویه داخل کوفه شد و بر گردن آرزو و آمال خود سوار شد و امام حسن علیهالسلام به مدینه رفت و پیوسته کظم غیض فرموده و ملازمت منزل خود داشت و منتظر امر پروردگار خود بود تا آن که ده سال از مدت امارت معاویه گذشت و معاویه عازم شد که برای فرزند خود یزید بیعت بگیرد و چون این، خلاف شرایط معاهده و صلحی بود که با امام حسن (علیه السلام) کرده بود به ناچار بدین سبب و همچنین به ملاحظه عشمت و جلال امام حسن (علیه السلام) و روی آوردن مردم به آن جناب، از آن حضرت بیم داشت پس یک دل مصمم به قتل آن حضرت شد و زهری از پادشاه روم طلبیده و با صد هزار درهم برای جعده زن آن حضرت، دختر اشعث بن قیس فرستاد و ضامن شد که اگر آن حضرت را مسموم نماید او را به عقد یزید درآورد و جعده نیز به طمع مال و آن وعده دروغ امام حسن علیهالسلام را به شربتی مسموم ساخت و آن حضرت چهل روز به حالت بیماری زندگی میکرد و پیوسته زهر در وجود مبارکش اثر میکرد تا در ماه صفر سال 50 در سن چهل و هشت سالگی از دنیا رحلت کرد و برادرش امام حسین علیهالسلام متوالی تجهیز و تغسیل و تکفین او گشت و در نزد جدهاش فاطمه بنت اسد رضی الله عنها در بقیع مدفون گشت و حادثه تیرباران کردن جنازه مبارک در مناقب ابن شهر آشوب و در زیارت جامعه ائمه المومنین علیهالسلام مذکور است و نیز در روز هفتم در سال 128 (صد و بیست و هشت) ولادت با سعادت حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام در ابواء که منزلی است میان مکه و مدینه واقع شده است. از ابو بصیر روایت است که گفت: در سالی که حضرت امام موسی علیهالسلام متولد شده من در خدمت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام به سفر حج رفتم چون به منطقه ابواء رسیدیم حضرت برای ما چاشت طلب کرد و غذای خوب و فراوانی آوردند در بین غذا خوردن پیکی از طرف مکه معظمه، حمیده، به سوی آن جناب آمد که حمیده میگوید که آثار حمل در من ظاهر شده و فرموده بودی که: چون آثار آن ظاهر شود تو را خبر نمایم که این فرزند مثل فرزندان دیگر نیست. پس حضرت شاد و خوشحال برخاست و متوجه خیمه حرم مبارک (و خانواده خود) شد و بعد از مدت کمی برگشت در حالی که شکفته و خندان بود و آستینهای مبارک خود را بالا زده، گفتیم: خدا همیشه لبهای مبارکت را خندان و دلت را شاد بدارد حال حمیده چطور بود؟ فرمود: حق تعالی به من پسری عطا فرمود که: بهترین خلق خداست و حمیده مرا به امری که من از او به آن مطلعتر بودم خبر داد ابو بصیر گفت: حمیده چه خبری به شما داد؟ فرمود: گفت که چون آن مولود مبارک به زمین آمد دستهای خود را بر زمین نهاد و سر خود را به سوی آسمان بلند کرد، من به او گفتم که: علامت ولادت حضرت رسالت و اوصیاء بعد از آن حضرت صلوات الله علیهم چنین است و از منها قصاب مروری است که وقتی امام صادق علیهالسلام به مدینه مراجعت فرمود سه روز برای آن مولود مسعود اهل مدینه را ولیمه داد.
(و بدان که حضرت صادق علیهالسلام به قدری حضرت امام موسی علیهالسلام را دوست میداشت که این جوزی روایت کرد، که از آن حضرت پرسیدند به چه درجهای است دوستی شما با پسرت موسی علیهالسلام فرمود به مرتبهای است که دوست میداشتم که فرزندی غیر از او نداشته باشم که تمام محبت من برای او باشد و شریک در حب نداشته باشد و علیا جناب حمیده، والده امام موسی علیهالسلام از اشراف عجم است و از بعضی روایات استفاده میشود که حضرت صادق علیهالسلام برای اخذ و یاد گیری احکام زنها را به آن خانم ارجاع میفرمودهاند: و روی عنه علیه السلام قال:حمید مصفات من الادناس کسبیکه الذهب ما زالت الاعلاء تحرسها حتی ادیت الی کرامه من الله لی و الحجه من بعدی.این عبارت در حاشیه کتاب است و قسمت اخیر به معنی آن است که: روایت شده از امام صادق علیهالسلام که فرمود: حمیده از پلیدیها مبرا و پاکیزه است همانند طلایی که به گردن آویخته شده، به طوری که پیوسته بزرگی و شرافت او را حراست میکند تا به کرامتی از سوی خداوند برای من و حجت بعد از من دست یابد.)