در این روز در سال 114 ه ق وفات حضرت امام محمد باقر علیهالسلام در پنجاه و هفت سالگی واقع شده. شیخ کلینی و دیگران از حضرت صادق علیهالسلام روایت کردهاند که فرمود: پدرم را بیماری سختی عارض شد که اکثر مردم بر آن حضرت ترسیدند و اهل بیت آن حضرت گریان شدند حضرت فرمود که: من در این مرض از دنیا نخواهم رفت زیرا که دو نفر به نزد من آمده و مرا چنین خبر دادند. پس (آن حضرت) از آن مرض بهبودی یافت و مدتی صحیح و سالم بود تا روزی که مرا خواست و فرمود جمعی از ریش از اهل مدینه را حاضر کن وقتی آنها را حاضر کردم فرمود که: ای جعفر چون من به عالم بقا رحلت کنم مرا غسل ده و کفن کن و قبر مرا چهار انگشت از زمین بلند کن و آب بر قبر من ریز و اهل مدینه را گواه گرفت، وقتی آنها بیرون رفتند من گفتم: ای پدر آنچه فرمودی انجام میدهم و نیازی به گواه (شاهد) نبود فرمود: ای فرزند برای این گواه گرفتم که بدانند توئی وصی من و در امانت من با تو نزاع نکنند. گفتم. ای پدر امروز شما را از هر روز سالمتر میبینم و ناراحتی را در شما مشاهده نمیکنم فرمود: آن دو نفر که مرا به صحت در آن بیماری خبر دادند در این بیماری به نزد من آمدند و گفتند که به عالم بقا رحلت مینمایی و به روایت دیگر فرمود که ای فرزند مگر نشنیدی از حضرت علی بن الحسین علیهالسلام که از پشت دیوار مرا صدا زد و گفت: ای محمد زود باش، بیا که ما انتظار تو را میکشیم و روایت شده که آن حضرت هشتصد درهم برای تعزیه و ماتم خود وصیت فرمود. و از حضرت صادق علیهالسلام مرویست که پدرم گفت: ای جعفر از مال من (قسمتی را) وقف کن برای ندبه کنندگان که در زمان حج تا ده سال در منی بر من گریه کنند و رسم ماتم را تجدید نمایند. و به طور خلاصه آن حضرت را با زهر شهید نمودند و در اینکه قاتل آن حضرت هشام بن عبد الملک است یا ابراهیم بن الولید اختلاف است. و در بعضی روایات است که عبد الملک مروان زینی به مدینه فرستاد و آن را به اسب بستند و حضرت امام محمد باقر علیهالسلام سوار شدند و در آن زین زهری تعبیه کرده بودند (که به بدن امام علیهالسلام وارد گردید) و بدن مکرمش ورم کرد و آثار موت در خود مشاهده نمود پس وصیت خود را فرمود و سه روز در درد و ناراحتی بود و در روز سوم از اثر زهر شهید شد. (تذکر:) این روایت خلافت اقوال مشهوره و تواریخ مضبوطه است زیرا عبد الملک در سال 86 ه ق (هشتاد و شش) وفات کرد و وفات حضرت باقر علیهالسلام را از سال صد و چهارده تا صد و هفده ذکر کردهاند که در ایام خلافت هشام بن عبد الملک بوده است و شاید از روایت لفظ هشام افتاده باشد و آن زین زهر آلود را هشام بن عبد الملک فرستاده باشد و الله العالم.
و در این روز در سال 179 حضرت امام موسی علیهالسلام را وارد بصره
کردند و به عیسی بن جعفر بن ابی جعفر منصور تسلیم کردند. عیسی آن حضرت را در یکی از حجرات خانه خود که نزدیک به دیوان خانه بود زندانی کرد و مشغول شادی و سرور عید گردید. از یکی از کاتبان او که مسیحی بود، نقل شده که میگفت: این عید صالح و بنده شایسته خدا یعنی موسی بن جعفر علیهالسلام در این روزهایی که در این خانه زندانی بود چیزهایی از لهو و لعب و ساز و خوانندگی و انواع فواحش و منکرات شنید که فکر نمیکنم هرگز به خاطر شریفش آمده باشد.
به مدت یک سال در بصره زندانی بود سپس آن جناب را به بغداد بردند و در نزد فضل بن ربیع حبس کردند.