تربیت
Tarbiat.Org

بزرگترین فریضه
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

. 2امر به معروف و نهی از منکر، ضرورتی عقلی

همان‌گونه که گفته شد، در کشورهای اروپایی و بسیاری از کشورهای دیگر، مردم در برابر بعضی مسائل حساس‌اند و اگر کسی تخلفی کند، عکس‏العمل نشان می‏دهند. مثلاً اگر کسی مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت نکند، افزون بر برخوردی که دستگاه‌های انتظامی با او می‌کنند، مردم نیز حساسیت نشان می‏دهند؛ مثلاً فوری ماشین‏های مجاور بوق می‏زنند و متخلف را تحت فشار قرار می‏دهند. این خود نوعی نهی از منکر است. پس قسمی از امر به معروف و نهی از منکر در همه جوامع بشری وجود دارد. دلیل آن نیز این است که همه مردم متوجه شده‌اند که اگر بنا باشد در یک زندگی اجتماعی کسانی از قانون تخلف کنند، سنگ بر روی سنگ بند نمی‌شود و دودش به چشم همه مردم خواهد رفت. چنین مضمونی در قالب این مثال مطرح گردیده که گروهی در کشتی چوبی در حال حرکت نشسته بودند. شخصی خواست کشتی را در قسمت جلوی خود سوراخ کند. دیگران به او گفتند که کشتی را سوراخ نکن؛ ممکن است به غرق شدن ما در آب بینجامد. او پاسخ داد من جایی از کشتی را سوراخ می‌کنم که خودم نشسته‌ام و کاری به شما ندارم. آنان گفتند درست است که تو جای خود را در کشتی سوراخ می‏کنی، اما وقتی آب در کشتی افتاد، دیگر من و تو را نمی‏شناسد، و همه غرق
( صفحه 27 )
می‌شوند. با این مثال، اهمیت امر به معروف و نهی از منکر، بیش‌ازپیش، نشان داده شده است. بنابراین کسی که در جامعه زندگی می‌کند، نمی‌تواند بگوید من یک چهاردیواری دارم و خودم صاحب‌اختیار آن‌ام. باید توجه داشت با رواج گناهی در جامعه، قبحش ریخته می‏شود و دیگران هم مرتکب آن می‏شوند. ارتکاب آن معصیت، آثار اجتماعی زیان‌باری را نیز در پی دارد.
پس این امری عقلی است که اگر در جامعه‌ای، مقرراتی که به نفع جامعه است، رعایت نشود، دیگران باید حساسیت نشان دهند؛ نه آنکه منتظر شوند تا پلیس یا مأموران دولتی جلوی آن عمل را بگیرند. پلیس، درواقع نیرویی کمکی برای جلوگیری از قانون‌شکنی‌هاست و این مردم‌اند که باید خود حساس باشند تا عمل ناپسندی واقع نشود. حساسیت هر جامعه‌ای که پیشرفته‏تر و متمدن‌تر باشد، در برابر وضع و عمل به قانون بیشتر است؛ به‌ویژه مردم به آن امور که نفع آن را همه آنها تشخیص می‌دهند، امر به معروف، و از آن امور که ضررش را همه ایشان می‌فهمند، نهی از منکر می‏کنند. پس، امر به معروف و نهی از منکر امری عقلی است و به‌نوعی، در همه جوامع پیشرفته وجود دارد.
نکته قابل توجه در اینجا این است که برخی از این امر به معروف‌ها و نهی از منکرها که در جوامع غربی هم کانون توجه است، بجاست. برای نمونه، انداختن پوست میوه در خیابان، سبقت بیجا و سرعت غیر‌مجاز در رانندگی و اموری از این دست، از منکراتی است که واقعاً به ضرر مردم است و نهی از منکر در این نمونه‌ها کاملاً بجاست. اما برخی
( صفحه 28 )
دیگر از نهی از منکرها، که غالباً به شکل گروهی نیز انجام می‌گیرد، در جوامع غربی هست که وضعیت کاملاً متفاوتی دارد. برای نمونه، سازمان‌هایی همچون طرف‌داران حقوق بشر، دیده‏بان حقوق بشر، عفو بین‏الملل، حمایت از حیوانات، هم‌اکنون به شکلی در حال انجام امر به معروف و نهی از منکرند. آنان زمانی که در کشور خودشان یا کشور دیگری، تجاوز به حقوق انسان‌ها یا حتی حیوانات را مشاهده کنند، حساسیت نشان می‏دهند و از طریق نوشتن مقاله، سخنرانی و ابزارهای دیگر رسانه‌ای و تبلیغاتی اعتراض خود را اعلان می‏کنند تا دولت‌ها ناگزیر شوند این حقوق را رعایت کنند و از طریق قانونی و بین‏المللی، حقوق بشر، احیا گردد. کار بدانجا رسیده که یکی از این سازمان‌های طرف‌دار حقوق بشر، اعلام کرده است که در تمام کشورهای دنیا باید مجازات همجنس‌بازی لغو شود؛ زیرا این حق مردم است که هرگونه که بخواهند غریزه خود را اشباع کنند. اگر هم در دینی همچون دین اسلام با همجنس‌بازی مخالفت شده است، باید قوانین آن تغییر کند، حتی کار بدانجا کشیده می‌شود که گاهی کشوری همچون ایران را به دلیل مجازات و اعدام قاچاقچیان حرفه‌ای مواد مخدر مؤاخذه می‌کنند. حقیقت این است که چنین کسانی از نگاه خود، تصور می‌کنند که منکراتی در جهان واقع می‌شود و آنان موظف‌اند نهی از منکر کنند. آنان مجازات همجنس‌بازها و مجازات اعدام قاچاقچیان را مصداق منکر می‌دانند. از‌این‌روی درصدد مقابله با آنها برآمده‌اند.
بنابراین امر به معروف و نهی از منکر، در میان عقلا توجیه‌پذیر
( صفحه 29 )
است و از‌این‌روی شاهدیم که تا این مراحل هم گسترش یافته است که مردم کشوری به کشور دیگری، به قوانینی همچون مجازات همجنس‌بازان و اعدام قاچاقچیان اعتراض می‏کنند و این‌گونه اعمال را ناقض حق حیات برای انسان‌ها به‌شمار می‌آورند. البته چنین توجیهاتی بر اساس نگاه خوش‌بینانه به چنین سازمان‌هایی است؛ وگرنه با نگاه بدبینانه هم می­توان به عملکرد این‌گونه سازمان‌ها پرداخت که در گفتار حاضر مجال آن نیست.
مسئله اساسی این است که اصل مبارزه با کار ناشایست و ناروا نه‌تنها در جامعه اسلامی، بلکه در همه جوامع مطرح است. حال تعیین اینکه واقعاً چه عملی منکر است و چه عملی معروف، کلام دیگری است که خود جای بحث دارد. به‌عبارت‌دیگر، عقل هر انسانی حکم می‌کند که باید با منکرات، کارهای زشت، و هر عملی که حقوق انسان را از بین می‏برد، مبارزه کرد؛ اما اینکه مصداق این منکرات کدام است، اختلاف نظر وجود دارد. برخی اعدام قاچاقچی حرفه­ای، که عامل فلج شدن و مرگ تدریجی هزاران انسان می‏شود، و برخی دیگر آزاد گذاشتن او را مصداق ظلم به جامعه تلقی می­کنند. همچنین برخی ایجاد خانه‏های امن برای همجنس‏بازان و مراکز معروف مختص آنان با پرچم مشخص و امکان ترویج تفکر آنان از طریق کتابخانه، فیلم، هنرکده، فرهنگ‌سرا و نظایر آنها را مصداق ظلم به انسانیت می­دانند، و برخی دیگر مجازات کردن همجنس‏بازان و محدود کردن آنان را ظلم قلمداد می­کنند. در مسائل فراوان دیگری نیز شاهد چنین اختلافاتی هستیم. در این امور، هرچند
( صفحه 30 )
نوعی دوگانگی در تشخیص مصداق معروف و منکر پیش می‏آید، به این مطلب خدشه‌ای وارد نمی‌سازد که هم ما و هم مردم مغرب‌زمین معتقدیم که امر به معروف و نهی از منکر هیچ منعی ندارد؛ هر‌چند به دخالت در امور دیگران یا در جامعه دیگری بینجامد که فرهنگ، دین، یا قانون دیگری دارند. دلیل اینکه آنان اجازه دخالت به خود می دهند این است که خود را موظف به دفاع از حقوق بشر می‌دانند.
بنابراین کسی نباید امر به معروف و نهی از منکر را به دلیل آنکه دخالت در امور دیگران شمرده می­شود، زشت بپندارد؛ چراکه هر دخالتی در امور دیگران ناپسند نیست و در این مطلب هم تردیدی وجود ندارد و اختلاف ما با غربی‌ها نه بر سر این نکته، بلکه بر سر آن است که چه چیزی منکر است تا از آن نهی کنیم، و چه چیزی معروف است که به آن امر کنیم. درواقع، مسئولیت انسان‌ها در قبال یکدیگر و ضرورت نظارت بر رفتار یکدیگر، واقعیتی است که کمابیش در جامعه‏های متمدن انسانی، با اختلاف مراتبی که در مدنیت داشته و دارند، همواره وجود داشته است. شاید هیچ جامعه‌ای را نتوان یافت که بهره‌ای از تمدن برده باشد، اما در میان مردم آن، چنین احساسی وجود نداشته باشد.
حاصل آنکه، انسان باید در قبال رفتار دیگران احساس مسئولیت کند، اما مراتب چنین احساس مسئولیت و مصادیق کار خوب و بد در جوامع گوناگون، بر اساس نظام ارزشی حاکم بر آنها، متفاوت است. مرتبه حساسیت مردم در قبال رفتار دیگران، به نوع جهان‏بینی و نگرش آنان درباره انسان و جامعه انسانی بستگی دارد.
( صفحه 31 )
به‌عبارت‌دیگر، دیدگاه حاکم بر جوامع را درباره انسان‌ها، می‏توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: فردگرایی(13) و جامعه ‏گرایی.(14) برخی انسان‌ها در زندگی، تنها به خود می­اندیشند و در پی آسایش و رفاه خویش‌اند. برای این گروه تفاوتی ندارد که این راحتی و پیشرفت مادی باشد یا معنوی. محور افکار و فعالیت آنان، نفی ضرر و کسب منفعت برای خودشان است. در سوی دیگر، کسانی هستند که خود را با دیگران در زندگی اجتماعی شریک و وابسته می‏دانند و فقط به فکر خود نیستند. این گروه، اگر خیر و برکتی طلب می‏کنند، برای همه می‏خواهند و اگر پیشرفتی را پی می‌گیرند، آن را برای همه می‏جویند، حتی اگر پیشرفت معنوی و سعادت اخروی هم می‏خواهند، آن را برای همه آرزو می‏کنند.
مکتب انبیای الهی و به‌ویژه دین مقدس اسلام، نگرش جامعه‏گرایی را تقویت می‏کند؛ بدون اینکه حقوق فردی را نادیده بگیرد. دین اسلام می‏کوشد به‌گونه‌ای انسان را تربیت کند که در همه مراحل زندگی، به کل انسان‌ها ـ به‌ویژه اعضای جامعه اسلامی‌ـ نظر داشته باشد. برای مثال، در نماز که یک عبادت فردی است و در قرائت سوره حمد، شخص نمازگزار، در مقام اظهار عبودیت، خطاب به خداوند نمی‏گوید: إیاک أعبُد؛ «من تو را می‏پرستم»، بلکه می‏گوید: إِیّاک نَعْبُدُ؛ «ما تو را می‏پرستیم». اگر انسان در نیمه‏ های شب به‌تنهایی در محراب عبادت می‏ایستد و نماز می‏خواند، یا در بیابانی که هیچ انسانی هم حضور
( صفحه 32 )
ندارد، به‌تنهایی به نماز بایستد، باید بگوید: «ما تو را می‏پرستیم». همچنین هنگامی که نماز رو به اتمام است، نمازگزار توجه خود را به سمت تمام صالحان معطوف کرده، می‏گوید: السلام علینا وعلی عباد اللّه‏ الصالحین؛ سلام بر شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله) در عبارت السلام علیک ایها النبی ورحمه اللّه‏ وبرکاته نیز به جهت شخصیت برجسته پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امتیاز جداگانه‌ای است که ایشان دارند. پس انسان در نماز، همواره مؤمنان را در کنار خود می‏بیند، و نیز هنگامی که می‏خواهد از نماز خارج شود، باز باید بر همه مؤمنان سلام دهد. در تمام دستورهای اسلامی، اعم از عبادت‌های فردی و اجتماعی و مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، مسلمان باید خود را با دیگر مؤمنان شریک و همراه بداند. اقتضای تربیت خاص اسلامی چنین است. اما در نگرش غربی، تفکر فردگرایی غالب است و انسان فقط مصلحت خود را در نظر می‏گیرد. ازاین‌رو، امروزه در جهان غرب نزدیک‏ترین و انسانی‏ترین روابط عاطفی رو به ضعف می­نهد: خانواده‏ها متلاشی می‏شوند؛ زنان، شوهران، پدران و فرزندانِ بسیاری جدا از هم زندگی می‏کنند؛ و همسایه‏ها هم از یکدیگر خبر ندارند. در این دیدگاه، محور فکری انسان، منفعت و لذت شخصی است.
گذشته از اینکه گرایش فردی، زشتی‌ها و کاستی‌های فراوانی دارد، اگر فردگرایی نیز اصل و زیربنای نگرش به انسان باشد، در جامعه نمی‏توان از مسئولیت اجرایی و نظارت بر کار دیگران به‌کلی کناره گرفت؛ زیرا مصالح و منافع و نیز لذت‌ها و رنج‌های انسان‌ها در خارج به
( صفحه 33 )
یکدیگر بستگی دارد، و هر قدر نیز انسان به فکر منافع شخصی خود باشد، می‏فهمد که منفعت شخصی او جز با کمک دیگران تأمین نمی‏شود. اگر انسان بخواهد در زندگی لذتی داشته باشد، به‌تنهایی نمی‏تواند به این لذت برسد، بلکه باید فرد دیگری نیز باشد تا بتواند با او لذت ببرد. اگر انسان بخواهد در فعالیت اجتماعی، تجارت یا صنعت پیشرفت کند، به‌تنهایی نمی‏تواند موفق شود، بلکه مجبور است با دیگران همکاری کند. اگر انسان بخواهد از بهداشت مناسب برخوردار بوده، محیط سالمی داشته باشد، به‌تنهایی نمی‏تواند تصمیم بگیرد. زمانی محیطْ سالم می‏ماند که دیگران نیز به سلامت محیط کمک کنند.
بنابراین در جوامع غربی هم که فردگرایی بر آنها حاکم است، همه می‏فهمند که اگر تا حدی در کار دیگران نظارت نکنند، همگی زیان خواهند دید. ازاین‌رو، آنان لازم می‏دانند که در مواردی یک دستگاه رسمی بر کارها نظارت داشته باشد؛ اما اگر عمل فردی ـ هرچند خیلی قبیح و زشت‌ـ به آنان ارتباطی پیدا نکند و منافع مادی‏شان را به خطر نیندازد، با آن کاری ندارند. آنان معتقدند ضرر این عمل قبیح به خود شخص باز می‏گردد، و به دیگر افراد جامعه ربطی ندارد.