تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد10
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آخرین مرحله رسالت ابراهیم

ابراهیم عمری را به مبارزه با بت پرستی در تمام اشکالش و مخصوصا ((انسان پرستی )) گذراند، و توانست دلهای آمادگان را به نور توحید روشن سازد، و در
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 404@@@
کالبد انسانها جان تازه ای دمد و گروههای زیادی را از زنجیر خودکامگان رهائی بخشد.

اکنون باید در آخرین مرحله عبودیت و بندگی خدا گام نهد و هر چه را دارد در طبق اخلاص بگذارد، و به پیشگاهش تقدیم کند.

تا از رهگذر آزمایشهای بزرگ الهی با یک جهش بزرگ روحانی وارد مرحله امامت و پیشوائی انسانها گردد.

و مقارن همین حال پایه های خانه توحید، خانه کعبه را برافرازد، و آن را به صورت یک کانون بی نظیر خدا پرستی در آورد، و از همه مؤمنان آماده، به کنگره عظیمی در کنار این خانه عظیم توحید، دعوت کند.

ماجرای حسادت ((ساره )) زن نخستینش با ((هاجر)) کنیزی که او را به همسری اختیار کرده بود و فرزندی به نام ((اسماعیل )) از او یافت، سبب شد که این مادر و کودک شیر خوار را به فرمان خدا از سرزمین ((فلسطین )) به بیابان خشک و تفتیده ((مکه )) در لابلای آن کوههای زمخت و خشن ببرد.

و آنها را در آن سرزمین که حتی یک قطره آب در آن پیدا نمیشد، به فرمان خدا، و به عنوان یک آزمایش بزرگ بگذارد و باز گردد.

پیدایش چشمه ((زمزم )) و آمدن قبیله ((جرهم )) به آن سرزمین و اجازه خواستن برای زندگی در آن منطقه از هاجر که هر کدام ماجرای طولانی و مفصلی دارد، سبب آبادی این زمین شد.

ابراهیم از خدا خواسته بود که آن نقطه را شهری آباد و پر برکت سازد، و دلهای مردم را به فرزندانش که در آن منطقه رو به فزونی بودند، متوجه گرداند.**سوره ابراهیم آیه 37 تا 41***

جالب اینکه بعضی از مورخان نقل کرده اند هنگامی که ابراهیم هاجر و اسماعیل شیر خوار را در مکه گذاشت، و می خواست از آنجا باز گردد، هاجر
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 405@@@
او را صدا زد که ای ابراهیم چه کسی به تو دستور داد ما را در سرزمینی بگذاری که نه گیاهی در آن وجود دارد، نه حیوان شیر دهنده ای، و نه حتی یک قطره آب، آن هم بدون زاد و توشه و مونس ؟!

ابراهیم در یک جمله کوتاه پاسخ گفت : ((پروردگارم مرا چنین دستور داده است )).

هنگامی که هاجر این جمله را شنید گفت اکنون که چنین است، خدا هرگز ما را به حال خود رها نخواهد کرد!.**کامل ابن اثیر جلد 1 صفحه 103***

ابراهیم ((کرارا)) از فلسطین به قصد زیارت اسماعیل به مکه آمد، و در یکی از همین سفرها بود که مراسم حج را بجای آورد، و به فرمان خدا اسماعیل فرزندش را که به صورت نوجوان برومند و فوق العاده پاک و با ایمان بود به قربانگاه برد، و حاضر شد این بهترین میوه شاخسار حیاتش را با دست خود در راه خدا قربانی کند.

هنگامی که این مهمترین آزمایش را به عالیترین صورتی از عهده بر آمد و تا آخرین مرحله آمادگی خود را در این راه نشان داد خدا قربانیش را پذیرفت و اسماعیل را برای او حفظ کرد و گوسفندی به عنوان قربانی برای او فرستاد.**صافات 104 تا 107***

سرانجام ابراهیم با ادا کردن حق همه این امتحانات، و بیرون آمدن از کوره همه این آزمایشها، به بلندترین مقامی که یک انسان ممکن است به آن برسد ارتقاء یافت و چنانکه قرآن می گوید: خداوند ابراهیم را به کلماتی آزمود و او همه آنها را به انجام رساند، و به دنبال آن به او فرمود من ترا امام و پیشوا قرار می دهم، ابراهیم که از این مژده به وجد آمده بود تقاضا کرد که این مقام را به بعضی از فرزندان من نیز ببخش، دعای او مستجاب شد ولی به این شرط که این
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 406@@@
مقام به کسی که ظلم و ستم و انحرافی از او سر زده باشد هرگز نخواهد رسید.**سوره بقره آیه 124***